مقاله تبیین اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک فایل ورد (word) دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تبیین اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تبیین اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
مفاهیم مرتبط با اخلاق فضیلت
1 ماهیت خیر
2 ماهیت سعادت
3ماهیت فضیلت
رابطه فضیلت و وظیفهشناسی
4 نسبت سعادت و فضیلت
خصائص نظریههای اخلاق فضیلت
الف. غایتگرایی 45
ب. تأکید بر حسن فاعلی بیش از حسن فعلی
ج: ارزشمداری مبتنی بر ارزشهای ذاتی
د: جایگاه ممتاز نیّت و انگیزه در فعل اخلاقی
ه : برتری فضیلت حکمت نسبت به قواعد الزامی
و: تقدم الگوها و اسوههای اخلاقی
6 اصناف نظریههای اخلاق فضیلت
الف. از منظر تاریخی
ب. از منظر غایتگروی
ج. از منظر وحدتانگاری و تکثرگرایی
د. از منظر دینی و سکولار
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تبیین اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک فایل ورد (word)
ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، چ سوم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1358
ـــــ، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسین لطفی، تهران، طرح نو، 1378
ارسطاطالیس، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، تهران، دانشگاه تهران، 1368
افلاطون، مجموعه آثار، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران، خوارزمی، 1374
اُلسون، رابرت جی، فلسفه اخلاق، پل ادواردز، ترجمه انشاء الله رحمتی، تهران، تبیان، 1378
حسن سرور، ابراهیم، المعجم الشامل للمصلحات العلمیه والدینیه، الجزء الثانی، بیروت، دارالهادی، 1429
دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه امیرحسین آریانپور، تهران، انقلاب اسلامی، 1365
راولز، جان، نظریه عدالت، ترجمه محمدکمال سروریان و مرتضی بحرانی، تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1387
فرانکنا، ویلیام کی، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، تهران، طه، 1376
فروغی محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، تصحیح امیر جلالالدین اعلم، تهران، البرز، 1375
کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه (از ولف تا کانت)، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، چ سوم، تهران، علمی و فرهنگی (سروش)، 1380
کاسیرر، ارنست، فلسفه و فرهنگ، ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران، مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها، 1360
کسنوفون، خاطرات سقراطی، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی، 1373
گادامر، هانس گئورگ، مثال خیر در فلسفه افلاطونی-ارسطویی، ترجمه حسن فتحی، تهران، حکمت، 1382
محمدرضایی، محمد، تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379
مصباح، محمدتقی، نقدو بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1384
مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، مجموعه آثار، چ هشتم، تهران، صدرا، 1378
موسوی خمینی، سیدروحاله، چهل حدیث، چ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371
نقیب زاده، میر عبدالحسین، فلسفه کانت، بیداری از خواب دگماتیسم، چ سوم، تهران، آگاه، 1374
چکیده
اخلاق فضیلت در فلسفه سیاسی کلاسیک، از سنخ اخلاق غایتگرا و هنجاری است و با مفاهیم اخلاقی چون فضیلت و رذیلت، خیر و خوبی، بایستی اخلاقی، فعل ارادی، فاعل ارادی، سعادت و کمال در ارتباط است. نظریههای اخلاقی فضیلتمحور، از ویژگی غایتگرا بودن، تأکید بر عامل درستکار به جای صرف عمل، ابتنای ارزشها بر ارزشهای ذاتی عقلی، ممتاز بودن جایگاه نیّت و انگیزههای فاعل در آن، برتری حکمت بر قواعد الزامی و تقدم الگوها و اسوههای اخلاقی برخوردارند. همچنین اخلاق فضیلت را میتوان از چهار منظر تاریخی، غایتگروی، وحدت یا کثرتگروی، دینی یا سکولار مورد بررسی قرار داد
کلیدواژهها: اخلاق، فضیلت، خیر، غایت، سعادت، سیاست، فلسفه سیاسی کلاسیک
مقدمه
«فلسفه اخلاق»1 کاوشی فلسفی و عقلانی در باب مسائل و احکام اخلاقی است که بهطور سنتی، دو قسم اخلاق هنجاری2و «فرا اخلاق»3 را در بر میگیرد. اخلاق هنجاری، بر دو دسته اخلاق «غایتگرا» و «وظیفهگرا» تقسیم میشود. نظریههای غایتگرا، به نوبه خود، شامل دو نوع اخلاق «فضیلتمدار» و «سودگروی اخلاقی»4 است. بر این اساس، اخلاق فضیلت، که نظریه اخلاقی فیلسوفان اسلامی از جمله نظریه اخلاقی امام خمینی(ره) بر آن مبتنی است، نوعی اخلاق غایتگرا و زیرمجموعه اخلاق هنجاری است. در نظریههای وظیفهگرا برخی افعال فینفسه، بدون لحاظ غایات خوب و بد، صواب یا خطا محسوب میشوند و اخلاقی بودن فعل، به ماهیت ذاتی آن فعل یا تطابق آن با یک قاعده یا اصل، و انگیزه اطاعت از قانون وابسته است. در نظریههای غایتگرا، اخلاقی بودن فعل یعنی «صواب و خطا» یا «خوب و بد بودن» افعال بر حسب غایات افعال رقم میخورد. به دلیل اختلاف در تعیین ماهیت غایت و نتایج مربوط به فعل و تفسیر «خیر» یا «خوبی»، غایتگرایان به گروههای متعددی از جمله قدرتگرایی، لذتگرایی، معرفتگرایی، کمالگروی و; تقسیم میشوند. با این حال، درج همه این انواع تحت عنوان «غایتگرایی» صحیح نیست؛ زیرا برای مثال، بدیهی است که «غایتگرایی» به یکسان در باب اخلاق فضیلت و سودگروی اخلاقی به کار برده نمیشود. اگرچه برخی، سودگروی را، که ناظر به پیامد و نتیجه فعل است، در زمره اخلاق غایتگرا برشمردهاند، اما سودگروی اخلاقی، در همه اشکال به ظاهر متفاوتش (عملنگر، قاعدهنگر و عام)، غایت فعل را حصول بیشترین سود برای بیشترین افراد جامعه میداند. در حالی که، در اخلاق فضیلت، غایت یا سعادت به عنوان خیر نهایی بشر شمرده میشود و سعادت فاعل، به معنای کمال نفسانی، و یا فعالیت مطابق با فضایل بر حسب دیدگاه ارسطو، مورد نظر میباشد. ذاتی بودن فضیلت و یا ابزاری بودن آن، در دو نظریه اخلاق فضیلت و سودگروی، شاهد دیگری بر تمایز میان آنها است. بر پایه این تمایز، فلاسفه قرن بیستم از نظریه سودگروی با عنوان «پیامدگرا» و از اخلاق فضیلت ارسطویی با عنوان «غایتگرا» یاد میکنند. در نتیجه، آنها پیامدگرایی، اخلاق فضیلت و وظیفهگرایی را از انواع نظریههای هنجاری برمیشمارند
از آنجا که فضیلت یک خصلت شخصیتی قابل تحسین یا مطلوب است، میتوان گفت: اخلاق فضیلت شکلی از تأمل و تفکر است که برای این قبیل خصایل شخصیتی مرتبه و موقعیتی اساسی قایل است. اغلب اخلاق فضیلت، فینفسه در مقابل آن رویکرد به فلسفه قرار دارد که بر قواعد، تکالیف یا یک الزام کلی نیکوکاری تأکید میورزد. هرچند که رابطه واقعی میان برداشتهای گوناگون، خود یک موضوع قابل بحث است
مفاهیم مرتبط با اخلاق فضیلت
1 ماهیت خیر
«خیر»5 یا «خوبی»، هرچند مفهومی بدیهی است و تعریف آن چیزی جز شرحاللفظ نمیباشد، اما در عامترین معنا، مساوی با مطلوبیت یا ارزش مثبت6 است. بسیاری از فلاسفه، به تبع ارسطو، خیر را بر دو قسم ذاتی و غیرذاتی تقسیم کردهاند. خیر ذاتی،7 چیزی است که بهنفسه و در حد خود، با ارزش است. برای مثال، «سلامت» خیری ذاتی است. در مقابل، خیر غیرذاتی8 چیزی است که به اعتبار ارتباطش با یک خیر ذاتی باارزش است. مثلاً، «ورزش» در قبال «سلامت» خیری غیرذاتی است. برخی از خیرهای غیرذاتی، که همانند وسیلهای باارزش برای دستیابی به یک خیر ذاتی بهکار میروند، اغلب خیر ابزاری9 نامیده شدهاند. در این صورت، «طب» و «جراحی» خیری ابزاری خواهد بود. خیر ذاتی متعدد است، اما «خیر اصیل»10 از یک منظر، خیرهایی هستند که حاکی از تجارب موجودات حساس و آگاه میباشند. ممکن است در مقیاس ارزشی، برخی از خیرهای ذاتی، بر برخی دیگر برتری داشته باشند که به آنها «خیر عالی»11 یا «ممتاز» گفته میشود. در نهایت، آن قسم از خیر ذاتی که در بالاترین مرتبه ارزشها قرار دارد، «خیر غایی»12 یا «خیر اعلا»13 نامیده میشود. اغلب سعادت و کمال، که خود دارای ارزش ذاتی است، خیر غایی معرفی میشود. از اینرو، به آن «برترین خیر»14 یا «خیر کامل»15 اطلاق میشود
خیر اخلاقی، اگر چه در ارتباط با واژه «اختیار» است، اما به نظر میرسد که واژه «خیر» مقدم بر اختیار است؛ زیرا خیر وقتی بیان میشود که بپرسیم آنچه انسان اختیار میکند، چیست؟ در پاسخ، مسئله خیر و خوب مطرح میشود. ازاینرو ابتدا باید حقیقت خیر روشن گردد
در برخورد با اصناف خیر، دو رویکرد عمده وجود دارد
1 عینگرایی:16 طبق این رویکرد، خیر یا خوبی، واقعیتی است که میتوان بر برخی فعالیتهای انسانی یا وضعیتهای عینی مستقل از هر گرایشی حمل کرد. بر این اساس، میتوان افلاطون را به جهت اعتقاد به وجود خیر در عالم مثال، و نیز وظیفهگرایان را به دلیل اعتقاد به امکان اثبات خوبی انواع معینی از رفتار اخلاقی صرفنظر از پیامدهای آن، «عینگرا» نامید
2 ذهنگرایی:17 در این رویکرد، هیچ فعالیت انسانی یا وضعیت عینی را نمیتوان خوب تلقی کرد، مگر آنکه تمایلی به انگیختن یک حالت ذهنی مطلوب در موجودات آگاه داشته باشد. به عبارت دیگر، ذهنگرا را میتوان کسی تعریف کرد که معتقد است که «خیر» یا «خوبی» اولاً و بالذات، قابل حمل بر حالات ذهنی است و ثانیاً و بالعرض، قابل حمل بر دیگر چیزها است
به نظر ارسطو، «مثال خیر» افلاطون، که در حوزه معرفت هستی «موجود بما هو موجود» به کار گرفته میشود، ربطی به خیر در حوزه معرفت عملی ندارد و خیر مثالی فاقد فایده عملی است؛ زیرا خیر در حوزه عمل، به اوضاع و احوال عمل انسانی محدود میشود.19 به عبارت دیگر، «خیر در هستیهای نامتحرک، چیزی است کاملاً متفاوت از خیر در آنچه «انجام دادنی» است و عقلانیت عملی انسان معطوف به آن است.20برای خیر عملی، باید امر واقع را دریافت و بحث را از خیر مورد توافق آغاز کرد: «ما باید با خود عملمان آغاز کنیم و با آگاهی زندهای که در آن عمل، از آنچه به عنوان «خیر مورد توافق» است، در اختیار داریم.»21 اعتدال یا حد وسط، همان خیر عملی مورد توافق است که شناخت دو طرف آن، تا حدی روشن است. اما نیازمند درک پویا از شرایط و موقعیتهای واقعی است
از منظر فیلسوفان اسلامی، خیر اخلاقی، که در مباحث فلسفه اخلاق مورد توجه است، از یکسو، خیری است برآمده از عواطف اخلاقی و منطبق با انسانیت و وجدان انسانی22 و از سوی دیگر، معطوف به خیر مطلق؛ یعنی ذات اقدس خداوند است
2 ماهیت سعادت
آیا میتوان از خیر اصیل و بالذاتی نام برد که همه خیرهای ذاتی یا اصیل به اعتبار آن خیر باشند؟ هرچند در اغلب موارد، به این پرسش پاسخ مثبت داده شده است،23 و این مسئله مورد توافق قرار گرفته است که خیرهای اصیل، باید مؤدی به سعادت باشند، اما هیچیک از پاسخها در باب چیستی سعادت و سنخ خیرهایی که مؤدی به سعادت میشوند، مورد موافقت همگانی قرار نگرفته است
«سعادت» عبارت از: رضایت تام نفس در حین وصول به خیر یا غایتی است که هر انسانی مشتاق و در تلاش برای تحصیل آن است.24 ارسطو و پیروان او سعادت (ائودایمونیا) را عبارت از «فعالیت مطابق با طبیعت بشری» تلقی میکردند. اما دو پدیده در تغییر این نگرش تأثیر بسزایی داشت: یکی ظهور داروینیسم25 یا شکست آموزه انواع ثابت؛ و دیگر، مشخص شدن تأثیر خلق و خو و فرهنگ و شرایط تاریخی در شکلگیری شخصیت فرد
فایدهگرایان، همچون اپیکوریان (لذتگرایان باستان)، سعادت را همچون زندگی توأم با لذت فراوان و آلام اندک تفسیر کردهاند. به نظر آنان، وجه مشترک همه خیرهای ذاتی اصیل، لذت است. با این حال، لذتگرایان یا باید معنای لذت را وسعت بخشند تا حس موفقیت و عزّت نفس و انجام فعل بر حسب تکلیف را هم شامل شود که در این صورت، فرق میان لذت و خیر، تفاوت در لفظ خواهد بود، یا آنکه باید لذت را در معنای اصطلاحی آن استعمال کنند که در این صورت، تبیین آنان ناقص خواهد بود؛ زیرا توجیهگر موارد فوق نمیتواند باشد
فلاسفه تحلیلی بر اساس کاربرد عرفِ زبان معتقدند که «خوب» را نمیتوان بر وفق هیچ خصیصه طبیعی واحد یا متکثری تعریف کرد. ازاینرو، تلاش برای یافتن خیر غایی مشترک میان همه تجارب خوب، محکوم به شکست است؛ زیرا «خوب» در ساحتها و بافتهای گوناگون، با موضوعات و خصائص متفاوت استعمال میشوند. به نظر میرسد، در فرض مزبور مفهوم «خوب» باید مشترک لفظی باشد. در حالی که، چنین نیست؛ یعنی ما از واژه «خوب» معانی متعدد دریافت نمیکنیم، بلکه «خوب» یک معنا بیشتر ندارد و آن عبارت است از: تلائم میان دو شئ، خواه این دو «ذات و صفات» باشند، خواه «فعل و غایت»، خواه «فاعل و فعل»
نفی خیر غایی مشترک در فلسفه تحلیلی، گاه با واژه «مطلوبیتهای متمایز» بیان میشود. برخی فلاسفه تحلیلی، همچون دیویی با پذیرش نسبیت فرهنگی، بر این باورند که «مطلوبیت» در بافتهای گوناگون فرهنگی و تاریخی «متمایز» است؛ چیزی که در یک تاریخ و فرهنگ مطلوب است، ممکن است در فرهنگ یا تاریخ دیگر نامطلوب باشد. از اینرو، مفهوم خیر غایی یعنی سعادت، برساختهای است که میتواند برای غنای شخصیتی انسان در حوزه فردی و پیشرفت اجتماعی، مانع راه باشد؛ زیرا بهطور ضمنی شکلپذیری طبیعت بشری را انکار میکند. دیویی حتی تمایز میان خیر ذاتی و خیر غیرذاتی را انکار میکند
به نظر میرسد، فهم معنای مطلوبیت و عدم مطلوبیت، غیر از تشخیص مصادیق آن دو میباشد. مطلوبیت ارزش و خیر، نسبی نیست، بلکه از تلائم یا رابطه واقعی میان دو شیء حکایت دارد. اما اینکه این دو شیء، چه چیزی باید باشند، ممکن است توافق جمعی بر آن حاصل نشود. با این حال، بیتردید هر شیء با غایت خود، دارای رابطهای واقعی است. اما نسبت به سایر غایات، دارای رابطهای امکانی است؛ یعنی فرض تطابق یا عدم تطابق دارد. از اینرو، مطلوب دانستن چیزی، با نظر به غایت مخصوص خویش، هیچ تنافی با نامطلوب خواندن آن چیز، در قیاس با غایتی دیگر ندارد
سعادت یا خیر اعلا از نظر فیلسوفان سیاسی کلاسیک، اهمیت بسزایی برای ارزیابی انواع خیرها و اولویتبندی آن داشت؛ زیرا آنان برای انسان، طبیعتی واحد، مشترک و معطوف به غایتی خاص قائل بودند. این در حالی است که، انکار طبیعت واحد انسانی، نفی وجود غایت مشترک و نیز تبیین سعادت به عنوان انتخاب شخصی، از سوی فیلسوفان دوران مدرن و معاصر، قدرت ارزیابی و اولویتبندی انواع خیرها را از آنان سلب نموده است؛ زیرا با چنین مفروضاتی، انتخاب میان انواع خیرهای ناسازگار کاملاً خودسرانه بوده و هیچ معیاری برای ترجیحات و انتخابات وجود نخواهد داشت. معیارهای فایدهگرایانه جرمی بنتهام؛ یعنی «لذات بیشینه برای بیشترین افراد» نیز به جهت کمّی بودن از یکسو، و مقایسهناپذیری بسیاری از لذات از سوی دیگر، فاقد اعتبارند. شاید تعبیر جان استوارت میل در اینباره، تعبیری جالب باشد. وی میگوید: که «تنها به موجب معیارهای بنتهام، یک انسان پست فطرت خرسند، احتمالاً بهتر از یک سقراط ناخرسند است.»
«سعادت» از منظر اخلاق، فضیلتِ دینی اعم از سعادت دنیوی و اخروی است. در این نوع اخلاق، فاعل از طریق عمل به فضایل اخلاقی، علاوه بر سعادت دنیوی، به سعادت اخروی نیز دست مییابد. هرچند در تأمین سعادت اخروی، نیّت و انگیزه الهی عامل از اهمیت ویژهای برخوردار است
3ماهیت فضیلت
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]