سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از قدر پرسیدند ، فرمود : ] راهى است تیره آن را مپیمایید و دریایى است ژرف بدان در میائید ، و راز خداست براى گشودنش خود را مفرسایید . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 95 مرداد 24 , ساعت 5:33 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله توفیق و نمایشنامه نویسی فایل ورد (word) دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله توفیق و نمایشنامه نویسی فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله توفیق و نمایشنامه نویسی فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله توفیق و نمایشنامه نویسی فایل ورد (word) :

«حسین توفیق الحکیم» پدر نمایشنامه نویسی عرب به سال 1898م در اسکندریه زاده شد . پدرش، اسماعیل از قاضیان مشهور و اهل ادب بود. توفیق بسیاری از خوی های پدرش در متانت ، صبر و تأمل را به ارث برد.مادرش نیز زنی ترک نژاد و بسیار جسور بود . او تسلط زیادی بر همسر و فرزندش داشت و مانع ارتباط فرزند با دنیای خارج و بازی با همسن و سالهایش می گشت و همین عامل ، زمینه ی گوشه گیری توفیق حکیم را فراهم ساخت.

توفیق ، از همان کودکی به قران ، کتابهای ادبی ، داستانهای هزارو یک شب و کلیله و دمنه که مادرش برایش تعریف می کرد و نیز نمایشهایی که در شهرشان توسط گروه نمایشی «شیخ سلامه حجازی» اجرا می شد بسیار علاقمند بود و همین امور بعدها در رویکرد وی به ادبیات نمایشی و نمایشنامه نویسی ـ بنا به گفته ی خودش ـ بسیار تأثیر گذار بود. توفیق از دبیرستان شروع به تألیف نمایشنامه و اجرای آن توسط دوستانش کرد.

انقلاب 1919م نیز از جمله عللی بود که وی را به نگارش هدایت کرد . انقلابی که جوانان رابه طرفی سوق داد که هر کدام جویای وسیله ای بودند تا احساسات خود را به گونه ای در قالب شعر ، سخنرانی و یا سرودهای ملی بیان دارند .
توفیق حکیم هم به نگارش سرودهای ملی – حماسی پرداخت و گاه خودش آنها را آهنگ گذاری می کرد; ؟ هر چند اشعارش به چاپ نرسید و یا در رادیوها در میان ازدحام اشعار شوقی و امثال وی پخش نشد .
سرودهای وی گاه در میان مردم منتشر و خوانده می شد و حال آنکه آنها نمی دانستند شاعر و آهنگ گذار آنها که بوده است .
توفیق حکیم هم در انقلاب 1919 تأثیر گذاشت و هم از آن تأثیر پذیرفت . کتاب وی به نام «عوده الروح» نمونه ای از تأثیرپذیری ایشان می باشد چرا که داستانی کامل راجع به انقلاب است .
او در اثنای انقلاب 1919 دستگیر و در «القلعه» به اتهام شرکت در تظاهرات بازداشت شد.
در همان سال توفیق، اولین نمایشنامه اش به نام «الضیف الثقیل» را با الهام از پدیده ی اشغالگری و استعمار نوشت در آن موقع اجرای آن نمایش ممکن نبود به همین خاطر آن اثر از بین رفت.
رسالت نمایش نسبت به اوضاع اجتماعی موجود ، توفیق ،دانشجوی حقوق را بر آن داشت که دومین نمایشنامه اش به عنوان «المرأه الجدیده» را به سال 1923 بنویسد .
او آن زمان که اشتیاق بسیار مردم نسبت به نمایش غنایی (شعری) را دید بر آن شد نمایشنامه ی «علی بابا» را بنگارد که برخی از قسمتهای آن به شکل زجل و عامیانه است .

از این سه نمایشنامه که توفیق، بدانها کار ادبی اش را آغاز کرد پیداست که وی به طور کامل تابع تحولات هنری حاکم در روزگارش بوده است .
توفیق حکیم همچنان به کارهای ادبی و هنری خود ادامه می داد به گونه ای که خانواده اش نگران آن شدند که مبادا اشتیاق او به ادبیات ، وی را از ادامه تحصیل در رشته ی حقوق بازدارد. به همین خاطر پدرش تصمیم گرفت حکیم را با فرستادن به فرانسه از محافل ادبی و هنری دور کند. اما بر خلاف آنچه انتظار می رفت سفر به فرانسه حکیم را وارد جریانات ادبی بسیاری کرد به گونه ای که سبب پختگی وی در ادبیات نمایشی شد. او از نزدیک با آثار مشاهیر بزرگ دنیای غرب بخصوص نمایشنامه نویسان بزرگی چون شکسپیر و مولییر آشنا شد و به تماشای نمایشنامه های آنها می رفت. توفیق به این نکته پی برد که تئاتر اروپا از تئاتر یونانیها سرمنشأ گرفته است . به همین خاطر به بررسی نمایش یونانی ها روی آورد و تکامل آن به دست غربیان را بررسی کرد . وی در خلال تحقیقاتش پیرامون داستانهای اروپایی فهمید که چقدر اروپائیان در پی انعکاس روحیه ی ملی و نیز اوضاع اجتماعی و روانشناختی خود هستند .

آری توفیق در فرانسه به سوی ادبیاتی سوق داده شد که بسیار برتر از سطح جلوه های سیاسی و اجتماعی و مردمی زودگذر بود تا بدان جا که به سمت ادبیات انسانی روی آورد ؛ ادبیاتی که در نمایشهای سمبلیکش که همانا نقطه شروع اوج ادبی وی به شمار می آید جلوه گر شد .
توفیق آنقدر غرق در دنیای نمایش و نمایشنامه نویسی شد که از احراز درجه ی دکترای حقوق در فرانسه باز ماند.زمانی که والدینش فهمیدند که پسرشان در پاریس همان مسلک هنری را دنبال کرده از او خواستند که بازگردد .
او به سال 1928 با کوله باری پر از اندوخته هایش از فرهنگ ها و ادبیات ملل مختلف به مصر باز گشت .

توفیق حکیم آماده ی ایجاد یک حول عظیم در ادبیات بود اما همه چیز بر وفق مرادش صورت نگرفت. در مصر آن زمان به خاطر کشمکش های سیاسی احزاب تمام توجهات معطوف به سیاست شده بود و دیگر توجهی به ادبیات و بخصوص نمایش و نمایشنامه نمی شد .دوستان قدیمی اش همه از کارهای نمایشی دست کشیده بودند. حکیم خود را تنها یافت، بی هیچ یاوری اما مأیوس نشد. هر چند این جوّ حاکم سبب گوشه گیری وی گشت ولی او همچنان به کارهای ادبی پرداخت.
او در نامه ای خطاب به دوست فرانسوی اش «اندریه» می نویسد : « از همه چیز و از همه کس خسته شده ام . از اینکه کشوری چون مصر در آینده ای نزدیک ، صاحب حیاتی فکری شود مأیوسم . کسی که برای فکر کردن زندگی می کند را توان زیستن در مصر نیست .
توفیق، بارها و بارها بر روزهای خوشی که در پاریس می گذراند غبطه می خورد.

او در مصر کارش را به عنوان دادستان کل در دادگاههای اسکندریه آغاز کرد .او از نزدیک با بسیاری از مشکلات جامعه اش آشنا شد ودر نوشته هایش از آنها الهام گرفت . وی بسیاری از ملاحظاتش در این خصوص را در دو کتاب «یومیات فی الاریاف» و«ذکریات فی الفن والعداله» جمع آوری کرد.
او در سال 1933- آن زمان که رئیس تحقیقات وزارت آموزش و پرورش بود – نمایشنامه ی «اهل الکهف» را منتشر کرد و بدین وسیله نمایش فکری – فلسفی را وارد ادبیات عربی کرد و اعجاب ادب دوستان را برانگیخت . توفیق به سال 1943 از کارهای دولتی استعفا داد و در روزنامه ی «اخبار الیوم» به کار مشغول شد و از آن طریق به ابراز بسیاری از نظرات خود در ادب ، سیاست و فرهنگ و; می پرداخت. وی در این روزنامه نیز به چاپ سلسله ای از نمایشنامه های اجتماعی اش پرداخت.
حکیم در سال 1946 با زنی مطلقه ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نامهای اسماعیل و زینب شد.

او در سال 1951 دوباره به کارهای دولتی روی آورد و همزمان با مسئولیت وزارت آموزش و پرورش به عنوان رئیس دارالکتب مصر منصوب گشت و در 1954 عضو مجمع زبان عربی قاهره شد. وی در 1957 عضو دائمی شورای عالی نظارت بر هنرها و ادبیات و علوم اجتماعی گردید و موفق شد بالاترین نشان دولتی را در تقدیر از خدماتش به ادبیات و تفکر عربی در 1958 از دستان «جمال عبدالناصر» – رئیس جمهور وقت مصر- کسب کند.
او همچنین توانست از سوی آکادمی هنرها با حضور «محمد انور سادات»- رئیس جمهور وقت مصر – مدرک دکترای افتخاری دریافت کند چرا که او توانسته بود تفکر و فرهنگ عرب را با بیش از پنجاه کتاب و هشتاد نمایشنامه اش غنی سازد.
توفیق حکیم و « طه حسین » نامزد جایزه نوبل در دهه شصت بودند و بعد از فوت دکتر طه حسین ، توفیق ، تنها نامزد جایزه نوبل در جهان عرب شد.
توفیق حکیم در 26/7/1987 در بیمارستان « المقاولون العرب » قاهره دار فانی را وداع گفت.

بیشتر آثار حکیم به زبانهای مختلف اروپایی ، آسیایی ترجمه شده برخی از نمایشنامه های وی بر صحنه های تئاتر غرب به اجرا درآمده است . او نویسنده ای بی سبک و بی اسلوب بود . به میراث و ارزشهای کهن احترام می گذاشت و از آنها در آثارش الهام می جست ، ولی از تقلید کردن بیزار بود . توفیق از اینکه هنرش را مبتنی بر مذهب و طریقه ای گرداند بیزار بود چر که معتقد بود هنر یک جستجوگر و کاشف آزاد در اسرار هستی است و این آزادی در احساس و جستجو وتفکر همان وسیله اول وی بود .

او بر خود واجب می دانست که از هر علم و ادب وهنری ،جرعه ای بر گیرد . چرا که معتقد بود که ادیب در زمان حاضر باید یک « دایره المعارف » باشد . به همین خاطر می کوشید بر آثار برجسته ی نبوغ انسانها احاطه پیدا کند.
توفیق در برخی آثارش نظیر عوده الروح» ، «عصفور من الشرق» و «یومیات نائب فی الاریاف» و «مسرح المجتمع» هدفی ملی گرایانه و اصلاح طلبانه در پیش گرفت و در نمایشنامه هایی چون «اهل الکهف» ، «شهرزاد» ، «سلیمان الحکیم» ، «پجمالیون» و «الملک اودیب» و . . . هدفی مذهبی که متصل به سرنوشت انسان می باشد را تعقیب می نموده است . او این داستانها را بخاطر زیبایی یک اسطوره ننوشت بلکه به گفته ی خودش این اسطوره ها و داستانها را جهت تحقق هدفی دیگر نگاشت .
آری توفیق در پی تفسیر بود نه فقط بیان و تعبیر . او بزرگترین و والاترین رسالت ادیب ، اندیشمند و هنرمند را در توجیه نظر مردم نمی داند بلکه در خلق ایده می بیند.
حکیم معتقد است:« هنرمند مصلح نیست بلکه سازنده ی مصلحان است . هدایت فکری و روحی نظر مردم بریک ادیب واجب است; او نویسنده ی گزارش و بیان دقیق جزئیات و حوادث نیست بلکه بیان کننده ی عواطف و احساسات و انتقال آن احساسات صادقانه به مردم می باشد.

اسلوب واقعی و ابداعی در نزد حکیم اسلوبی است که نویسنده ، روح و شخصیت و افکارش را در نوشته هایش بدمد ، نه اینکه در پی تصنع و تکلف و زیباسازی برآید. در مجموع اسلوب توفیق در نوشته هایش اسلوبی تصویری است که حتی از افکار و عواطف غیر قابل تجسم تصاویر روشنی عرضه می دارد .
حکیم حتی آن زمان که می خواهد در زمینه ی سیاسی بنویسد ابزار مقاله را استخدام نمی کند بلکه مثل نمایشنامه «شجره الحکم» به تصویرسازی پناه می برد .
مدار هنر توفیق حکیم تصویرسازی است . اواز همین طریق با مخاطبش تفاهم ایجاد می کند . ساختار نوشته های حکیم از استحکام خاصی برخوردار است.خود در «زهره العمر» می گوید : «من کسی هستم که در هنر جز استحکام ساختار و تمرکز بخشی چیز دیگری دوست ندارم ; این همان راز توجه من به دیالوگهای نمایشی در ادبیات است .
توفیق حکیم در نمایشنامه هایش به اصول نمایشنامه نویسی و عناصر و مبانی آن بسیار پایبند بود و همین عامل را می توان از جمله علل رواج و شهرت بسیار نمایشنامه هایش دانست.
بر نوشته های وی یک تفکر فلسفی غالب بود و آن ، قدرت محدود انسان در برابر قضا و قدرش است. به نظر حکیم سرنوشت انسان همیشه با مبارزه اش در برابر نیروهای غیر منظوره در ارتباط می باشد.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ