سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو آزمندند که سیر نشوند . آن که علم آموزد ، و آن که مال اندوزد . [نهج البلاغه]
 
شنبه 95 مرداد 30 , ساعت 4:18 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله زندگی و پویندگی در آثار دانش‏مدار معماری اسلامی فایل ورد (word) دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زندگی و پویندگی در آثار دانش‏مدار معماری اسلامی فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زندگی و پویندگی در آثار دانش‏مدار معماری اسلامی فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله زندگی و پویندگی در آثار دانش‏مدار معماری اسلامی فایل ورد (word) :

مقدمه

در این مقاله میخواهیم این معنای عظیم و متاسفانه در پردهمانده را به اندیشه دانا )ولی کمی تاحدودی فراموشکار( خودمان یادآوری کنیم که:« حقیقت وجودی انسان، چیزی است که مرگ ندارد»، حقیقتی جاودانه و جاری در نهر همواره پوینده زندگانی و در گسترهاز ازل تا ابد بستر زمان. حقیقتی که البته همیشه و همواره، در ارتباطی زنده و فعال با گذشته و آینده خود وام میگیرد، بر آن میافزاید و میبخشد. بلکه «انسان» )بنابرقول «آن معروفِ همهدانِ

همگان)» همان «حی ال یموت» )زندهای نامیرا( است که همیشه و همواره، در همه ادوار هستی و در همه جزء و ِّ

کلّ هر مکان، حاضر بوده، هست و نیز خواهد بود. و تنها این صورت ظاهری او )و صورتِ ظاهریِ هندسه گفتار، کردار و آثار او و از جمله آثار معماری شکل گرفته و ظاهرشده از چشمه افکار و ایدههای تازه به تازه او( ست که متعلق به زمانها، مکانها و اقلیمهای خاص بوده، و بنابراین در هر مورد بهخصوص، «صورتمندی موجودیت ظاهری» او، تاحدودی نسبی، «صورتی خاص» میباشد. صورتی که البته منشأ گرفته از موجودیت عقالنی واحد، ولی زنده و کمالجوینده او بوده و هست و خواهد بود. و این «صورتِ خاص وبرآمده و مستند به ویژگیهای زمانی و مکانی و تکنولوژیکی خاص » نیز به هیچ نقطه دیگری از زمان و مکان و نیز تاریخ زنده و پوینده آفرینش جهان نمی رود، نباید که برود، حق ندارد که برود، و حق جلّجالله نیز هرگز حق هیچگونه جابجایی در زمان و مکان صورت خاص و زمانمند را نه به انسان مولِّد آن صورت و نه به سایر افراد زمانمدار و مکانمند از نوع انسان نداده و نمیدهد. افرادی که خود و آثار خود برجایمانده از افکار، نظریات و فعالیتشان همگی، از هر نظر )از نظر ویژگیهای جغرافیایی طبیعی، هندسه کمّی و کیفی نیاز، توانمندیهای علمی و تکنیکهای رایج، و هزاران عامل دیگر( زمان مند و هریک متعلق به زمانی و مکانی خاص و منحصربهفرد از مجموعه زمانها و مکانهای ازهمنتیجهشونده و شکلگیرنده در آینده تاریخاند. اندیشهها و افعال و آثاری که از نقطهنظر هندسه ظاهری و سازوکار تکنولوژیکی، نه در جنس عقالنی و اصول منطقی، محکوم به باقیماندن در مقام و مرتبه خاص تکاملی و بلکه دفن شدن در گور مخصوص به برهه زمانی و مکانی خویشاند. و اگر هم )سرکشانه( از سرجای خود بیرون رفته و در نقطه و برهه زمانی و مکانی دیگری مقام ومکان گیرند، نه تنها جای خود را در گذشته نظام سلسلهمند تاریخ تکاملی جهان خالی گذاشتهاند، بلکه جای صورتِ مناسب و برآینده از ویژگیهای زمانی و مکانی و دانش و تکنولوژی روز، و لذا بایسته

و شایسته آن موضع و موقع خاص را )تجاوزگرانه( اشغال کرده و بهدلیل صورت نامنتاسب و نامتعادل خود نسبت به نظام شکلی و تعادلی و تکنولوژیکی مربوط، به طرزی نابهسامان و مزاحم و معارض، سبب وقوع انواع هنجارشکنیها
و پیدایی انواع درهمریختگیها و بینظمیها و نابهسامانیها میشوند.

و اگر قرار شد که روزی روزگاری، کاری ضروری و بلکه وظیفهای فراموششده و انجامناشده را به انجام رسانیده و ضمن ارزیابی و تحلیل عقالنی معماری و آثار ارزشمند برجایمانده از گذشتگان خود، )و البته از نظر انسانمحوری، عقلمداری و اخالقمداری حاکم بر هندسه شکلی و عملکردی آثار مربوط( از آنها درس و الگو بگیریم، حتما باید آنها را در همان ظرف زمانی و مکانی خاص خود و براساس معیارهای زیبایی شناسانه و معمارانه هنرمندان آن زمان و مکان خاص ببینیم و چگونگی و میزان موفقیت مشارکت متعامل و متکامل این صورتها را تنها با صورتهای همجوار و همعصر خویش، مطالعه و ارزیابی و داوری کنیم. معیارهایی که خود تا حدود زیادی )یعنی تا آنجا که بستگی به چیستی و چگونگی کمّی و کیفی صورتهایَعرضی یا مادّی ظاهرشده در آن مقطع خاص از زمان دارند(، نسبی هستند.

البته همانگونه که در بیانی ضمنی مورد اشاره قرار گرفت، این نوع ارزیابی در مورد جوهرهواحد، بیزوال و زمانناپذیر عقلِکلّی و جاری در ریشهها و دانشراههای عقل جزئی و حاکم و براندیشههای زمانمندِانسانی صادق نیست. و ما باید بتوانیم اندیشه خود را در «مرتبهوجود عقلی ِصرف و بهعبارتی، بسیط و یا ّکلی» قرار دهیم تا ارزیابیمان خداگونه و زمانناپذیر باشد. غرض آنکه در ضرورت ارتباط اندیشمندانه ما با گذشته و آثار گرانسنگ معماری بومی و نیز در لزوم پندگرفتن از سنتهای جاویدان عقلِکلّ و بکارگیری مداوم و همواره آنها در تعریف و تبیین عقالنی و اخالقی هندسه کمّی و کیفی هرگفتار و کردارخود، هیچ شکی نیست. ولی ارتباط صحیح و بایسته ما

انسانهای فعال در این دوره خاص از زمان و مکان با تاریخ و دورههای زمانی گذشته و آثار پدیدارشدهدر آن ادوار، در حقیقت، باید ارتباط با سنتهای عقالنی )و بنابراین تغییرناپذیر( حاکم برجزء و کلّطول تاریخ باشد. نه اینکه تقلیدی صرف، نعلبهنعل، و کورکورانه از ظاهر زمانمند آنها داشته باشیم. امروزه ما دیگر نمیتوانیم و بلکه حق نداریم برصورت ظاهری کارمعماران و شهرسازان حتی متمدنترین اقوام گذشته اقتدا نموده یا با ادا درآوردن و مثال گذاشتن چند نقش قدیمی کاشی یا گرهچینی چوبی در نمای مدرن ساختمان یا در سالنهای پذیرایی، ادعا کنیم که دوباره حقیقت معماری سنتی ویا اسالمی خود را زنده کرده به میدان آوردهایم!
«هستی ّکلی» بیزمان است و «هستی جزئی» زمانمند میباشد )دینانی: )1372

رابطه کلّوجزء در معماری شهر اسالمی: ارتباط سازمان عقالنیِوجود بیزمان و فراگیرنده« هستی ّکلی» با زمانمندبودن سازوکار علمی و تکنولوژیکی «هستی جزئی» و سلولهای سازندهریزبخشهای آن است.

توضیحات گفتار فلسفی فوق

زمانی چیزی را با عنوان حقیقت و بنابراین ازلی وابدی میدانند که هرلحظه جلوه وتجلّی ظاهری دیگرو تازهای از آن وجود میپذیرد و در لحظه بعد از هر لحظه پیشین بهصورتی دیگر درمیآید، ولی خود آن «حقیقت ازلی وابدی» نه هرگز موجود )یا پدیدار( میشود و نه معدوم )یا ناپیدا( . بهعبارت روشنتر: حقیقت اصوال چیزی خاص )بهمعنی شیئی محدود به حدود یا هندسهای خاص( نمیگردد. بلکه همواره این چیز یا چیزها )این شیء یا اشیاء خاص و با هندسه صوری و عملکردی خاص( هستند که از آن «حقیقت بسیط،ازلی و ابدی» بوجود آمده و بعد از گذران طولی زمانی و استحالهای شکلی و عملکردی، به چیز )یا شیء و یا اشیاءخاص( دیگری تبدیل میشوند. و این تبدیلها

و دگرگونشدنهای پی در پی و البته صوری )یا همان تجلیّات گوناگون و صورتمند برآمده و وجودپذیرفته از حقیقتِواحده و جوهرهبسیط علمی یک شیء( است که تحقق «حرکتِمجموعی و در وحدت» لحظات زندگی کمال جویندهشیءرا )بههمراه همهاجزای خویش( به سوی هدف مقصود )یعنی کاملترینِصورتها و توانمندیهای علمی

و تکنولوژیکی در مورد مربوط( محقق میسازد. ضمن آنکه باید توجه کرد که این تبدیلها و دگرگونشدنهای پی در پی در صورت ظاهری و سازوکار فنی و تکنولوژیکی، در نتیجه و در پاسخ به تداوم گوناگونیهای واقعشونده در نیازهای دائما نوشونده یک شیءزنده است )که البته آن نیز در پاسخ و متناسب با نیازهای دائما نوشونده اجزای زمانمند ومکانمند آن شیءیا چیز میباشد( . و جمع مرکب و البته در وحدتِاین همه چیزی نیست مگر همان «فرآیندی سیر تکاملمحور هرچیز با مقصد مطلق جمال و کمال»، یعنی «ظهور و بروز تازه به تازه و بدون تکرار تجلیّات نور یا دانش برآینده از خورشید هماره در تابش و فروزش اهلل تبارکوتعالی» که در زبان قرآن آن را با عنوان «صیرورتِ الی اهلل» می شناسیم.1 «هستی» در نگرش توحیدی، حقیقتی واحد، متحداالجزاء، تمام و کامل است.

در میدان هستی، بهعنوان «یک حقیقتِ واحد، تمام و کامل، و البته اصیل»، نه چیزی )جدید و در حساب نامدهاز ازل(، به «وجود» )یا پیدایی( میآید، و نه وجودی از این حقیقت واحد و متحداالعضاء )ازلی ابدی( به «عدم» )یا ناپیدایی( میرود )دینانی. )1372

اگر بخواهیم هستی یک شیء )یا بهعبارتی، یک اثر معماری( را در غیرزمان خودش تصور کنیم، دیگر هستی آن شیء )یا اثر معماری( نخواهد بود، و آن هویت پیشین را نخواهد داشت. )همان(
هویت [یا آن «حقیقت عقالنی» که «تعریف کننده هستی یک شیء ) یا اثر معماری( » است] تنها به همان مرحله خاص و منحصربهفرد از زمان که آن را اشغال کرده است، بستگی دارد. و البته این «بستگی هویتِ شیء به هستیِآن» نیز تا آنجا شدید و حذفناشدنی و ناگسستی است که اگر بخواهیم «هستی آن شیء» را در زمانی غیر از زمان خاص خودش تصور کنیم، دیگر تصور مربوط، «هستی خاص آن شیء» نخواهد بود و شیءمربوط نیز دیگر آن «هویت پیشین» را نخواهد داشت )همان( و لذا هرگز نمی توانیم مشکل اسالمی نبودن معماری امروز کشورمان را با آوردن دوباره صورتِ ظاهریِمعماری مخصوص و مربوط به گذشته به صحنه حل نموده و یا با کپیسازی ناشیانه

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

129

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

130

آن، درد بیهویتی معماریمان را درمان کنیم.

و باید بدانیم که:اگر هستی یک شیء، تنها برهه یا مرحلهای منحصربه‎فرد از مراحل زمان را برای پدیداری خویش اشغال کرد و در سایر مراحل بعدی زمان ظاهر نشد )و در ظاهر، «صورتِ پدیدار» نداشت(، هرگز این عدم پدیداری بدان معنی نیست که درسرتاسر مراحل دیگر زمان، «عدم» )و یا «نیستیِ)» مطلق برآن شیءعارض شده است؛ زیرا در حقیقت، زمانی «فرضِعارض شدن نیستی بر هستی یک شیء» میتواند صحت داشته و مورد قبول واقع گردد که موضوع حقیقی «اشغال هستی آن شیء از زمان خاصآن» به کلی از نظام وجودی هستی کل رفع گردیده باشد؛

و این همان چیزی است که ممتنع و محال بودن آن، از نقطهنظر عقل، بدیهی است. )همان(

و نکته آخر اینکه: ماهیت همه اشیاء موجود در جهان نیز، قبال )یعنی پیش از وابستگییافتن به مراحل زمانی مربوط به اشیاءو پدیدارشدن در قالب صورتمند، کالبدمندو از همه مهمتر، زمانمند آنها(، همگی در جایی از علم ازلی ـ ابدی خداوند وجود داشتهاند و وجود خواهند داشت. بنابراین هیچ شیئی، از نقطهنظر «ماهیت ازلی ـ ابدیِ مخصوص به خویش»، از «هیچِ مطلق» بوجود نمیآیند. بلکه هر شیء که در امروز و فردای جهان شاهد موجودیت

و یا پدیداریِکالبدمند آن هستیم و یا خواهیم بود، از نقطهنظر ماهیت ازلی ـ ابدیِمربوط، از ازل موجود بودهاند و تا ابد نیز )ماهیتاً( موجود خواهند بود. )همان( و بهعبارتی، همه اشیاءو موجودات )اعم از اشیاء و آثار معمارانه( طول عمری از ازل تا به ابد دارند.

پیش توضیحات ضروری بحث

باید بدانیم که از نقطهنظر فلسفه توحیدی اسالم، همه مراحل مختلف تاریخ )یه بهعبارتی، زمان‎های قبل و بعد از مرحله زمانی یا دوره تاریخِخاص و اشغالشده توسط یک شیءیا اثر معماری(، «زمان عدم نسبی» آن شیء )یا اثر( محسوب میشوند. بنابراین اساس، آن شیء )یا اثر خاص( از ابتدای آفرینش در هیچ مرحلهای از مراحل درهمپیوسته و از همنتیجهشونده تاریخ «معدومِ مطلق» نبوده و حتی در پایان کارِ پدیداری جهان نیز مطلقاً معدوم نمیشود. لذا همیشه و همواره میتوان بدان مراجعه کرد و از ارزشهای حقبنیان و دانشمدار آن درس گرفت.

بیانُبعدی دیگر از همین معنا از زبان آخرین پیامآور از خدا، محمد بن عبداهلل )ص(

آخرین پیامآور از خدا، حضرت محمد )ص( نیز بعدی دیگر از همین معنا )یعنی ثابت بودن و موجودیت همواره باقی حقیقت وجودی هر شیء در طول حرکت سیرمند و کمال محور آن در بستر ادوار مختلف تاریخ و نهایتاً پدیداری در دنیا و در زمان خاص( را در گویشی شیرین و منطقی و کامال علمی بیان میکنند که توجه بدان برای درک کامل و فهم روشن مسئله ضروری است:

چهارهزار سال پیش از آنکه «اهلل» )آن مقام عالیمقام خداوندگاری دانش و آفریننده تعالیبخشنده( آدم را بیافریند، من و علی )ع( در «پیشگاهِاهلل» )در مقام بساطتِ علمی خداوندگار مطلقِ داناییها و تواناییهای دانشبنیان( «نور»ی )و علمی واحد( بودیم. هنگامی که خداوند آدم را آفرید، این «نور» )یا حقیقت بسیط و جوهرهدانشبنیان( به صلبِ آدم راه یافت و پیوسته خداوند متعال این نور را از صلبی به صلبی دیگر منتقل میکرد تا آنکه در صلبِ عبدالمطلّب استقرار یافت. آنگاه آن را از صلبِ عبدالمطلّب بیرون آورده و به دو بخش تقسیم کرد. پس بخشی را در صلب عبداهلل و بخشی دیگر را در صلب ابوطالب قرار داد. پس علی از من و من از علی هستم،;. 2

بدیهی است که این سخن پیامآور الهی، بهخصوص بخش پایانی آن، به روشنی در پی بیان مهم ترین اصل و اساس در چیستی «حقیقت و علت برپایی دین» ما مسلمانان و پیروان سایر ادیان ابراهیمی یعنی « توحید و وحدت جان وگوهر یکدانه انسانی و صیرورت کمالمحور آن» است. امام حسین )ع( نیز در بخشی از دعای معروف خویش با عنوان «عرفه» )که به حقیقت باید آن را کامل ترین کالس معرفت و آموزش «درس نیکوترین صورتِ بازیگری در نمایشنامه بزرگ آفرینش»خواند( همین سیرکمالمحور را در انتقال حقیقت وجودی ثابت خویش در ادوار مختلف تاریخ و نهایتاً ظهور و پدیداری صورت خارجی آن در دنیا و در زمان خاص یعنی «دوره تاریخ پیامآوری

خاتم پیامبران» بیان میکند.

حقیقت وجودی یک شیء، بازیگری واحد و ثابت است که در طول اجرا و در صحنههای مختلف نمایشنامه «پدیداری شکوفنده جمال و کمال وجود»، در اشکال گوناگون و صورتهای مناسبترشونده و بهترشونده ظاهر میشود.

قرآن کریم نیز در موضوع طول فرآیند سلسلهمند رشد و شکوفایی سلول تخم انسانی، دقیقا همین معنا را )که یک شیءیا حقیقت واحد و ثابت و در بستر دورههای مختلف تاریخ در اشکال کالبدی خاص و نسبتاً متمایز از یکدیگر در صحنه نمایش «جمال و کمال شکوفندهوجود» ظاهر میگردد( بیان میکند و در بخش نهاییِبیانِ خود، در فراز «فَتبارکَاهلل احسنُ الخالقینَ» نیز این نتیجه بسیار مهم را میگیرد که:این صورت پدیداری گوناگون شونده در هر دوره یا مرحله بعدی، در منظری زیباتر و نیکوتر ظاهرشده است: پس افزونی پذیرنده است «اهلل» که آفرینندهآفرییندگان بهترشونده است )و آفریده خویش را در هر دورهای از دورههای سلسلهوار تاریخ زندگی خود، در صورتی بهتر و نیکوتر، وجود یا پدیداری میبخشد(:
َولقدَخْلقنا اإلنسانَِمن ساللهِمن طینٍ )12(َُّثمَجعلناهُُنطفه فی قرارٍَمکینٍ )13(َُّثمخلْقناُّالنطفهََعَلقه فخلَقنا َالعلقهُمضغهَفخلَْقنا
ُ
المضغهِعظاماً َفکسونا ِالعظامَ لحماًُثم أنشاْناه َخلقاً آخرَفتبارَک اهللُ أحسُنالخالقینَ )14(َُّثمإنُکم بَعدذلَِکَلمیتُونَ )15(َُّثمإنُکم
ُ ْ َّ ُ َ َ َ َّ َْ َّ ْ
یومَالقیامهُتَبعُثونَ 3)16(

و ما انسان را از زنجیروارهای خالصهشده [ مانند زنجیره دی انِای] و عصارهمانندی بیرونکشیده و نتیجهشده از «طین[4»یعنی جمع مرکب و درهمآمیخته آب و خاک )یا بهعبارتی ترکیب جداییناپذیر علم و صورتمندی تربیتشونده( ] آفریدهایم؛ )12( سپس او را [در قالب صورتی دیگر یعنی صورت« ]نطفه»ای در قرارگاه مطمئن [و مکانمند رحم] قرار دادیم؛ )13( سپس نطفه را بهصورت «علقه[»خون بسته و ادغامشده در هم]، و علقه را بهصورت «مضغه[»چیزی شبیه به «گوشت جویدهشده]»، و مضغه را بهصورت «استخوان»هایی درآوردیم؛ و بر «استخوان»ها نیز «گوشت» بپوشاندیم؛ سپس آن را «آفرینشی دادیم تازه و انشایی )بدون سابقه قبلی( ؛ و کامال متفاوت با موجودیت نخستین آن.» پس «افزونشونده و افزونی‎پذیرنده» است « اهلل[ »آن بسیط مطلق و یگانه در دانش زنده وفعال، و جامع جمع در وحدت همهدانشها] که بهترین آفرینندگان است [و آفریده خویش را در هر دورهای از دورههای سلسلهوار تاریخ زندگی خود در صورتی بهتر و نیکوفرتر، وجود یا پدیداری در صورت میبخشد!] )14( سپس شما بعد از آن میمیرمید؛ )15( سپس در «روز برپایی[»یا حقیقت عقالنی )و بنابراین خاصل و کامل( هستی] دوباره برانگیخته میشوید! )16(

میتوان پیشبینی نمود که چه نوع ساختمانهایی در آینده بوجود میآیند، ولی با شرایطی!

با عنایت به مبانی فکری مذکور، باید نیک بدانیم که آثار هنری، معماری و نیز صنعتی، نیز از این قاعده فلسفی یا بهعبارتی، عقلی و ّکلی جاری در آفرینش فرآیندمدار و قانونمند الهی در عالم کالبدی و بستر تدریجمحور افعال شکلگیرنده در آن مستثنی نیستند. بهعبارتی، مطابق با این نحله از اندیشه، حتی میتوان پیشبینی کرد که چه نوع ساختمان‎‌ هایی و با هندسهصوری وکالبدی، در آینده بوجود میآیند. و نیزمیتوان از گذشته ناپیدا خبر داد و هندسه صوری و کالبدی آثاری را تعریف کرد و شکل و حدود و اندازههایشان را تعریف کرد. صورتهایی که در گذشتههایی بسیار دور از بین رفتهاند )و حتی در ظاهر امر، کوچکترین اثری از آنها نیز در میانه نیست( . البته از هماینک باید این حقیقت را در نظر داشته باشیم که این پیشبینی آیندگان یا تحلیل و ارزشگذاری برآثار گذشتگان، از دید و زاویه خاص اندیشه و دیدگاه ما، و در این برهه و دوره خاص از زمان صورت میپذیرد؛ دید و منظری که اصلیترین و بلکه تنها اشتراک آن با دید گذشتگان، همان بخش یگانی جوهره عقالنی و تغییرناپذیری اصول عقالنی و دانشمدار جاری در نظام وجودی آن و قوانین دقیق ریاضی حاکم بر سازوکارِحسابمندِ مربوط است.

لذا بر همین اساس، بدون در نظر گرفتن چگونگی و میزان تاثیر رنگ فیلترهای خاص شرایط ویژه هر زمان و مکان بر چگونگی نگرش زمانمند ما به موضوعات و آثار، و برچگونگی و میزان و مرتبهدرک ما از حقیقت زیبایی

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

131

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 6 ـ پاییز و زمستان 93

132

و; نمیتوان به صحّت و سقم تحلیل و ارزیابی خود چندان مطمئن بوده، دل ببندیم، زیرا عالوه بر این رنگفیلترهای «شرایط زمانی و مکانی»، و از آن مهم تر، «میزان رشد و شکوفایی تدریجی و فرایندمدارِخرد و هوش انسانی» نیز بر چگونگی تعریف و نیز بر تعیین نوع و تعدد معیارهای تحلیل و تشخیص و تمیز کمیت و کیفیت زیبایی پدیدارشده برصورت آثار پدیدارشونده در هر دوره از زمان، قطعاً موثر است.

هر دوره خاص از ادوار زمان، پردهای از پردههای نمایشنامه بزرگ و الهی آفرینش است.

در تشریح هرچه بهتر و روشنتر این مفهوم میتوانیم این تمثیل قرآن نهاد و بسیار زیبا را بیان کنیم که هر دوره از ادوار زمان، تنها پردهای و صحنهای خاص از مجموعه پردههای متعدد و بهظاهر مختلف یک نمایش از ازل نوشتهشده را مانَد که ماهیتهای گروهی از مجموعه اشیاء )یا آثار( هستی در آن دوره که دورهای است محدود به حدود خاص به صحنهای از صحنههای سلسلهمند نمایشِمربوط آمده، و تنها در طول گذرانِ آن مرحله، آن صحنه را )که باید عنوان آن را «صحنهموجودیت یا پدیداری» نام نهاد( اشغال میکنند تا در بستر مدتدار و محدود به حدود آن پدیدارشده، نقش مخصوص خویش را بازی کنند و پس از بازی نقش خاص خود نیز )در سررسید زمانی معین

و مشخص( از روی آن صحنه، و به تبع، از پدیداری و نقشآفرینی در آن صحنه خارج میشوند و جای خود را در صحنه یا پرده یا دورهبعد به دیگر ماهیتها میسپارند. و البته خارجشدن آنها پس از بازی نقش خاص و زمانمند خود، به معنی معدومشدن کامل آن ماهیتها یا بازیگران خاص از سالن و مجموعه نمایش نیست. بهتر این است که قبل از ادامه بحث به بازبینی ریشه قرآنی این تمثیل بپردازیم:

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ