مقاله زن از دیدگاه آمار جهانی فایل ورد (word) دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله زن از دیدگاه آمار جهانی فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زن از دیدگاه آمار جهانی فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله زن از دیدگاه آمار جهانی فایل ورد (word) :
زن از دیدگاه آمار جهانی
زنان به عنوان نیم تنه جامعه بشری با همه مشکلات و مصائب دنیای انسانی مواجهند و چه بسا بیشتر از مردان هم از این همه معضلات اجتماعی آسیب میبینند. مواردی مثل مرگ و میر زنان در طول دوران حاملگی، مشکلات بی توجهی و کم توجهی در خانواده و محرومیت در استفاده برابر و مناسب با مردان از حقوق اجتماعی، ضعف ساختار فرهنگی و آموزشی و خدماتی، واقعیتهای رسمی و تکان دهندهای هستند که توجه مضاعف دولتها و ملتها را میطلبد.
آمار منتشر شده در اقصی نقاط جهان حاکی از مظلومیت گسترده زنان در زمینههای مختلف است: اشارهای به وضعیت ساختار جمعیت و زندگی، ازدواج و طلاق، برخورداری از حقوق اجتماعی، خدمات بهداشتی، باروری و مرگ و میر، خشونت فیزیکی و جنسی، زندانی شدن، بی خانمانی، انتظارات زنان از جامعه و خانواده، فعالیت اقتصادی، مدیریت و فعالیتهای سیاسی و اَشکال آموزشی زنان از جمله مواردی است که مطابق آمار رسمی صادر شده از کشورهای مختلف جهان، در این تحقیق بدان پرداخته شده است.
اطلاعات جمعآوری شده در این مجموعه پژوهشی عمدتاً از منابع و مجلات خارجی از طریق مراجعه به پایگاهها و مراکز اطلاع رسانی و نیز از منابع داخلی (به روش مروری – کتابخانهای) دریافت و تنظیم شده و یافتههای حاصل از این گردآوری آماری نشان میدهد که موقعیت اجتماعی زنان نسبت به مردان در سطح بسیار پائینی قرار دارد. و نتیجه تحقیق ما را متوجه این مطلب میکند که سازمانهای ملی و بین
المللی، در حد حقوق انسانی و بشری به وظائف خود در قبال زنان جهان نپرداخته اند، دولتهای بسیاری علیرغم اینکه از جوامع توسعه یافته بوده و نیز حکومتها (غالباً در جهان سوم) نسبت به حقوق اجتماعی و انسانی زنان بیتوجه یا بیاعتقاد هستند. ضمن اینکه به آمارهای ارائه شده نیز نمیتوان چندان امیدوار بود که بیانگر همه حقایق باشند.
جمعیت
جمعیت از دو جنس زن و مرد تشکیل شده و زنان تقریباً نصفی از کل مردم جهان را تشکیل میدهند. در ساختار جمعیتی تعداد پسران هنگام تولد بیش از تعداد فرزندان دختر است لیکن تحت تأثیر مرگ و میر ومهاجرت ثابت نمانده و تغییر مییابد. معمولاً جمعیتهایی که نسبت مردان به زنان آنها حدود05/1 باشد دارای نسبت جنسی طبیعی هستند. مهاجرپذیری که در آن معمولاً نسبت مردان بیش از زنان است باعث افزایش نسبت جنسیتی جمعیت میشود و زیاد یا کم شماری مردان یا زنان روستایی بالاتر از سطح طبیعی و در نقاط روستایی به دلیل مهاجرفرستی آنها کمتر از سطح طبیعی است.
نسبت جنسیتی قبل از تولد، در برابر هر 100 نطفه دختر تعداد 145-125 نطفه پسر است که به هنگام تولد از نسبت تولد تعداد پسر کاسته شده بعد از تولد هم این نسبت تدریجاً کم شده تا اینکه در حدود 25-20 سالگی نسبت پسر و دختر برابر میشود. تداوم این روند کاهش جنسیتی در 80-70 سالگی به حتی 30 نفر مرد هم میرسد. زن و مرد به لحاظ تفاوتهای فیزیکی زیستی و روانی خود از نقاط قوت و ضعفهای متفاوت برخوردار بوده که گاهی با سوء استفاده و یا کم توجهی هم مواجه میگردند.
زندگی:
در تمامی نقاط جهان زندگی و طول عمر زنان بیشتر از مردان است. چه آنهایی که اولاد بیشتر و یا کمتر دارند. این امر آشکارا با حضور دختران در حوزههای تعلیم و تربیت مرتبط است. کلیدی که نه تنها به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی بلکه به تساوی فرصتهای میان جنس زن و مرد نیز وابسته است.
بین سالهای 1970-1990 طول عمر زنان بطور قابل ملاحظهای در تمام نقاط جهان افزایش یافته است. این افزایش در کشورهای توسعه یافته میان 8-9 سال و در میان ملل در حال توسعه 4 سال بوده است.
این امر بدین معناست که در مناطق توسعه یافته، زنان بطور متوسط 5/6 سال بیشتر از مردان زندگی میکنند. تفاوت در مناطق در حال توسعه بالغ بر 5 سال در امریکای لاتین ، و خود ایالات متحده 5/3 سال ، و در آسیا و پاسیفیک 3 سال است. آمار منتشر شده از امریکا نشان میدهد که زنان تمایل بیشتری به جدایی در سالهای پایانی، از همسرانشان و نیز تمایل به استقلال از کودکان دارند. چون تمایل دارند که بر اساس اتکاء مالی به حقوق و پس انداز خود، زندگی کنند.
ازدواج و طلاق:
از زمان کنفرانس زنان در نایروبی در سال 1985 بسیاری از گروههای عامی مردم برای ایجاد یک آگاهی جدید از حقوق زنان از جمله حقوق آنها در داخل خانواده، و برای کمک به زنان جهت دستیابی به حقوقشان تلاش کرده اند: از جمله در داشن حق انتخاب و آزادی در بچهدار شدن، داشتن سلامت جسمانی دوران حاملگی، همراه با دستیابی بیشتر به تحصیلات، اشتغال و …
زنان زیادی ترجیح میدهند که دیرتر ازدواج کنند و بچه کمتر داشته باشند. … در طول 20 سال گذشته در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و نیز توسعه یافته باروری و تولید مثل در سنین نوجوانی کاهش یافته است. ولی در امریکای مرکزی و افریقایی این میزان 5-7 برابر بیشتر از مناطق توسعه یافته شده است. مواد غذایی ناکافی، کم خونی، بارداریهای زودرس، سلامت و زندگی دختران جوان را تهدید میکند.
ازدواج در نواحی توسعه یافته، هم نادر است و هم ثبات کمتری دارد و البته همخانگی افزایش یافته است. در بین سالهای 1970-1990 در مناطق توسعه یافته از جمله آمریکای لاتین نواحی کارائیب، آسیای شرقی و جنوب آن هم، تعداد خانوادهها بطور مؤثری کاهش یافته است.
در ترکیه ازدواج یک امر عمومی و همگانی است مدرک معتبر به این امر اینکه بیش از 95% زنان و بیش از 90% مردان ازدواج کرده اند. طلاق به خاطر ساختار کهن و سنتی ترکیه هنوز رایج نیست. نسبت بیوه زنان و زنان طلاق گرفته بالاتر از مردان است. سرعت باروری در 10 سال گذشته در ترکیه به شدت در حال کاهش یافتن بوده است. کاهش 35% در مرگ و میر در طی 10 سال گذشته ثبت شده و به 6/52 نفر در هر 1000 تولد رسیده است. میزان فوت مادران هم 132 در هر 000/100 تولد بوده است.
حقوق:
جدا از کنفرانس سال 1985 زنان در نایروبی که به حقوق زنان در ابعاد وسیعتر از جمله حقوق زن در خانه و خانواده توجه کافی شد در مذاکرات جهانی در مورد حقوق بشر در وین در سال 1993 بود که حقوق زنان سرانجام به عنوان مسئلهای از حقوق بینالمللی بشر مورد قبول قرار گرفت.
مسائلی مثل تعصبات، افزایش فقر، خشونت علیه زنان، تهدیدات اطرافیان، نتایج منفی اقتصادی جامعه، برنامههای ثابت، همه به مشکلات و نیازهای اساسی زنان اشاره میکند تا با اتحاد خویش شرایط و سیاستها را تغییر دهند. با سیر روند فعلی جهانی فاصلهها بین زنان و مردان در زمینه مسائل سیاسی، سرمایهگذاری و تجارت، دریافت حقوق ماهیانه، و … رو به کاهش است.
زنان نیازمند حقوق مساوی مسلم در مورد بهداشت، تحصیل، کار و تصمیمگیری در تمام زمینهها میباشد. شرط رسیدن به این هدف ایجاد تغییرات اساسی در سیاست حکومتها، تجارت، ساختار خانواده، کار کردن زنان و مردان به جای همدیگر و تعهدات قراردادی در مورداقتصاد زندگی خانوادگی است. زنان نیز باید با اظهار علائق و ابتکار و اتحاد خویش سعی کنند تا به این مجموعه از خواستهای خود دست یابند.
خدمات بهداشتی:
سرمایهگذاری در خدمات بهداشتی دچار نقص و کمبود اساسی است. زنانِ نیازمند، توجهی در زمینه سلامت ویژه مادران و طرح خدمات خانوادگی دریافت نمیکنند. خود خانوادهها هم اغلب کمترین اولویت را به دقت در سلامت دختران و پسران خود میدهند. دولتمردان در فعالیتهایی که زنان در آن مهارت و برتری دارند هیچگونه حمایتی را از زنان به عمل نمیآورند. مخصوصاً در مناطق غیر شهری که خانوادهها از طریق کشت و زرع امرار معاش میکنند.
حدود34 میلیون آمریکایی و از جمله 6/10 میلیون زن و 11 میلیون کودک تحت پوشش هیچ بیمهای نیستند. حدود26% از زنان در سن باروری از امکان داشتن بیمه بهداشت که آنها را بتواند تحت پوشش زایمان قرار دهد بی بهرهاند. 50% از مادران افریقایی – امریکایی از هیچگونه مراقبت قبل از زایمان برخوردار نبوده و یا از مراقبت بسیار ناکافی برخوردارند.
ایالات متحده در بین 21 کشور صنعتی جهان در رده بیستم میزان مرگ و میر کودکان قرار دارد.
باروری و مرگ و میر:
زنان امروزی نسبت به زنان قدیمی در همه جای جهان فرزندان کمتری دارند. نرخ موالید در کشورهای توسعه یافته در حدود سالهای 90 نسبت به سالهای 50 یا بیشتر پائینتر است و به حدی رسیده که از میزان حفظ تعادل جمعیتی نیز پائینتر نشان میدهد.
این کاهش موالید در کشورهای در حال توسعه حتی بسیار بیشتر نیز دیده میشود که همچنان نیز در حال کاهش است. البته آمار فوق در میان کشورهای گوناگون متفاوت است . میزان موالید اسپانیا اخیراً به 07/1 بچه برای هر زن که پائین ترین میزان در جهان محسوب میشود، رسیده و این بدان معناست که زنان اسپانیا در حال رها کردن نقشهای سنیتی خود به عنوان زنان خانهدار هستند.
در کشورهای افریقایی صحرا، این تنزل به تعداد اندکی نسبت به 20 سال گذشته کاهش داشه و با 6 تولد در هر زنی که آماده بارداریست بیشترین میزان باروری نسبت به سایر کشورها مشاهده میشود. نسبت باروری برای بسیاری از بانوان جوان نیز در بسیاری از کشورهای در حال توسعه جهان در حال کاهش بوده است. ازدواج در سنین پائین و متعاقب آن بارداری در بسیاری از کشورها شایع است بعنوان مثال در بنگلادش 73% از دخترانی که در سنین 15-21 سال ازدواج کرده اند حداقل یک فرزند دارند.
در بولیوی 52% از زنان در مناطق شهری و 48% در روستاها زندگی میکنند. متوسط عمر یک زن 53 سال است. و بیشترین زنان طلاق گرفته و مجرد در مناطق شهری زندگی میکنند نه روستایی. حدود 10% از زنان سرپرست خانواده هستند. در سطح ملی 67% از سرپرستان زن خانه مادرانی هستند که یک یا چند بچه دارند. بقیه یا 33% ، بچه ندارند. آن دسته از زنهایی که تنها سرپرست بچههایشان هستند61% در مناطق شهری و 39% در مناطق روستایی زندگی میکنند.
در کشورهای در حال توسعه، مرگ و میر ناشی از مشکلات بارداری عامل اصلی فوت زنان در سن بارداری است. بر اساس برآورد سازمان WHO بیش از 500-600 هزار نفر از زنان همه ساله به هنگام زایمان و سقط جنین غیر قانونی میمیرند و میلیونها نفر دیگر نیز دچار مشکلات سلامتی ناشی از بارداری میشوند. وضعیت در کشورهای در حال توسعه متفاوت است. در اسپانیا 2% از پدران برای زایمان همسرانشان مرخصی میگیرند در حالی که این رقم در نروژ 80% است چرا که قانون آنها را مجبور میکند به هنگام پدر شدن حداقل 4 هفته مرخصی بگیرند.
در میان خانوادههای فقیر کشورهای در حال توسعه، دختران نوجوان فقیر اغلب حساستر و ضعیف تر از مادرانشان هستند. در کشورهای پیشرفته و در حال پیشرفت مادرانی که در سن 15-19 سالگی دو بار زایمان میکنند قبل از سن 20 سالگی در معرض مرگ و میر قرار میگیرند. بیشتر زنان تنها امرار معاش میکنند و یا سرپرست خانوادهای با چند سر عائله هستند. این امر به لحاظ احساس مسئولیتی است که برای حفظ بقاء خود و خانوادههایشان دارند.
«مجله هفتگی بهداشت زنان امریکا 8/12/98/10787240 بیان میکند: مرگ و میر زنان باردار بیشتر از آن است که آمار نشان میدهد مرگ و میر ناشی از حاملگی شامل همه مرگ و میرهایی است که در طول حاملگی یا حتی در یک سال حاملگی صورت میگیرد. ایالات متحده امریکا ممکنست تعداد زنانی را که در نتیجه حاملگی میمیرند کمتر از حد برآورد کند. تقریباً در از تمام زایمانها، شکایت جدی مطرح میشود. میزان مرگ و میر مادران نزدیک به 5/23% در هر 000/100 زاد و ولد است در مقایسه با 10 مرگ و میر در هر 000/100 زنی که توسط مرکز ممانعت و کنترل بیماریهای امریکا که در سال 1990 انجام گرفته بود.
خشونت:
خشونت علیه زنان به اشکال مختلف وجود دارد که شمل خشونتهای خانگی، تجاوز، خرید و فروش دختران و زنان، روسپیگری اجباری، خشونتهای ناشی از جنگ مثل قتل، تجاوزهای سیستماتیک، بردگی جنسی و بارداری اجباری است. همچنین انواع مختلف خشونت، شامل قتل برای دفاع از شرف و حفظ ناموس، خشونتهای مربوط به تهیه جهیزیه، کشتار نوزادان دختر، انتخاب جنسیت نوزادان، ختنه دختران و سایر اعمال و سنتهای آزاردهنده میشود.
بیانیه حذف خشونت علیه زنان که در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1993 به تصویب رسید. مسأله خشونت علیه زنان را به عنوان خشونت علیه بشر و یک نوع جنایت علیه زنان تلقی کرد. و کار پایه عمل که در کنفرانس جهانی زنان سال 1995 در شهر پکن تصویب شد مسأله خشونت علیه زنان را به عنوان یکی از 12 مسأله بحرانی که نیاز به توجه خاص دولتها و مجامع بینالمللی و انجمنها دارد، مورد بررسی قرار داد. در طول چهل و دومین نشست کمیسیون سازمان ملل که در سال 1998 برگزار گردید، پیشنهاد شد که برنامههای ابتکاری توسط اعضاء و انجمنهای بینالمللی برای خاتمه دادن به خشونت علیه زنان انجام پذیرد. در پایان نشست تصمیماتی برای پشتیبانی از سازمانهای غیر دولتی بدین شرح اتخاذ شد: مبارزه با خرید و فروش زنان و دختران به هر شکل ممکن – ترویج و پشتیبانی از حقوق کارگران مهاجر به ویژه زنان و کودکان – تشویق پژوهشهای هماهنگ درباره خشونت علیه زنان.
از گامهای مهمی که بعد از کنفرانس پکن برداشته شده، موافقتنامه اختیاری که بر اساس پیمان نامه حذف تمام اشکال خشونت علیه زنان در مجمع عمومی سازمان ملل (1999) اتخاذ شد که این حق را برای زنان قائل شد که برای مبارزه با خشونت علیه حقوق انسانی آنها از جمله خشونتهای مبتنی بر جنسیت اقدام کنند.
خشونتهای خانگی به ویژه ایراد ضرب و جرح توسط همسر رایجترین نوع خشونت علیه زنان است. حدود 20% از زنان توسط همسرانشان مورد سوء استفاده قرار میگیرند. تجاوز و خشونتهای خانگی بیش از بیماریهایی از قبیل سرطان سینه و رحم، زایمانهای دردناک، جنگ و تصادف، سبب از بین رفتن سلامتی زنان 15-44 ساله میشود. در پاسخ به کار پایه عمل مصوبه کنفرانس پکن، کشورهای عضو سازمان ملل و انجمنهای بینالمللی راههای مؤثرتری برای مقابله با خشونتهای خانگی یافتهاند: از جمله در سوئد خشونت همسران نیز مثل خشونت علیه غریبهها تلقی میشود.
در اتریش، مجارستان، بلاروس، مکزیک، پرتغال و سیشل برای اولین بار خشونتهای جنسی شوهران به عنوان جرم تلقی شد. کشورهایی مثل برونئی و الجزایر در ادارات پلیس خود بخشی به نام بخش خشونتهای خانگی تأسیس کردهاند. ایسلند یک پروژه 2 ساله را با هدف آموزش مردان خشن با عنوان مردان مسئول بوجود آورده است که توسط صلیب سرخ ایسلند هدایت میشود. گروههای مستقل مدافع حقوق زنان در اسپانیا میگویند: 98% زنانی که هر ساله به دلیل خشونتهای خانگی در اسپانیا میمیرند روند جدا شدن از همسرانشان را آغاز کرده بودند. در مناطق روستایی اسپانیا 30% زنان تحت خشونت همسران خود قرار دارند که در شهرها این رقم به 4% میرسد.
در ده ماهه نخست سال 2000، 37 زن اسپانیایی از سوی همسرانشان کشته شدند. این رقم در سال 1999، 42 نفر و در سال 1998، 35 نفر و در سال 1997، 33 نفر بوده است.
خشونت فیزیکی بر علیه زنان و ضرب و جرح آنان بزرگترین عامل در آسیبرسانی به زنان در آمریکاست در هر 15 ثانیه یک زن در ایالات متحده آمریکا مورد ضرب و جرح قرار میگیرد و از جرمهای خشونت آمیز ضرب و شتم یک زن میباشد.
در کانادا 51% زنان خشونتهای فیزیکی یا تهاجم جنسی را تجربه کردهاند و ظهور خشونت بر علیه زن به دلیل رفتار انحصارگرانه (خودخواهانه مرد)، حسادت ، و انتقاد از کارهای مربوط به امور خانه صورت میگیرد و اینکه حتی ظاهراً اذیت زن در کانادا امری عادی بنظر میرسد.
در امریکا 30% از زنانی که قربانیان آدمکشی و قتل هستند توسط شوهران یا دوست پسرانشان کشته میشوند و در 36 ایالات امریکا هر زنی به وسیله شوهرش مورد رفتار خشونت آمیز ( ) قرار گرفته است.
خشونت جنسی:
بر اساس گزارش سازمان بین المللی مهاجرت (Iom) خرید و فروش زنان و دختران که بیشتر اوقات برای اهداف جنسی انجام میگیرد، سالانه حدود 8 میلیارد دلار درآمد دارد. مرتکبین این کار به لحاظ سود عظیم این کار دست به جنایات سازمان یافته زده و بدین ترتیب این دادوستد را به یک تهدید جهانی تبدیل کردهاند. زنان و دختران فقیر هم اهداف اصلی این گروه هستند. هر سال 2 میلیون دختر 5-15 ساله از بازار تجارت جنسی سر در میآورند. تقریباً 60 میلیون زن که اغلب آنها در آسیا زندگی میکنند بخاطر کشتن بچه، سقط جنین، عدم تغذیه عمومی و یا عدم دسترسی به مراقبتهای بهداشتی بوسیله اطرافیان خود گم و گور شده و جنازهشان بعداً پیدا میشود. بر اساس مطالعات اخیر بیش از 135 میلیون دختر و زن در افریقا برده جنسی شده و آسیب دیدهاند که هر سال تقریباً به تعداد 2 میلیون دختر به این آمار اضافه میشود.
در بوسنی و هرزگوین طی جنگ بالکان به 20-50 هزار دختر و در جنگ روآندا در طی یکسال جنگ داخلی به بیش از 000/15 زن و دختر تجاوز شده است. در 9 کشور امریکای جنوبی فردی که تجاوز را انجام داده اگر با او ازدواج کند هیچ منع قانونی نخواهد داشت. تحقیق انجام گرفته در سال 1998 در امریکای شمالی نشان میدهد که از هر 6 زن یکی قصد خشونت یا رفتار خشونتآمیز وحشیانه را تجربه کردهاند که از این مجموعه 22% زیر 12 سال و 32% زیر 12-17 سال بودهاند. مطالعات اخیر نشان میدهد که زنها و دخترهایی که در کشورهای اتحادیه اروپایی زندگی میکنند در معرض خشونت مردها قرار گرفتهاند.
در امریکا هر چه زنان از نفوذ و موقعیت حقوقی و اجتماعی پایینتری برخوردار بوده باشند بیشتر در معرض خطر و آسیب قرار خواهند گرفت. در طی 10 سال گذشته تجاوز جنسی در ایالات متحده در مقایسه با هر رفتارهای خلاف دیگری 4 برابر افزایش یافته است. و تخمین زده میشود هر 3/1 دقیقه یک زن مورد تعرض جنسی قرار گیرد. بر این اساس حداقل از هر دو زن یکی مزاحمت جنسی را تجربه خواهد کرد و پیش بینی میشود که از بین هر سه زن یکی در طول زمان زندگیش قربانی تجاوز جنسی خواهد بود. میزان تجاوز جنسی ایالات متحده امریکا 4 برابر آلمان، 13 برابر انگلستان و 20 برابر ژاپن است.
زندان:
در امریکا در طول 10 سال گذشته آمار زنان زندانی به 2/20% و مردان زندانی به 2/11% افزایش پیدا کرده که 54% آنان را زنان سیاهپوست تشکیل میدهد. 92% زنان زندانی بطور متوسط 000/10 دلار درآمد سالیانه داشته و 66% این زندانیان قبل از حبس بیکار بودهاند. زنان نیز در مواردی در قبال خشونت شوهران خود رفتار عکسالعملی نشان میدهند. نتیجه یک مطالعه نشان میدهد که 93% از زنای که شوهران خود را کشته بودند بوسیله آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند و در 67% از گزارشات، علت قتل بخاطر حفاظت از خود و فرزندان خود ثبت شده است و نیز زمان لازم برای قتل شوهران تقریباً دو برابر بیشتر از زمانی بوده است که مردان برای کشتن زنان خود داشتهاند.
بی خانمانی :
از بین زنانی که از نظر بدنی یا جنسی مورد سوء استفاده واقع شدهاند 89% بی خانمان بودهاند. 34% از بی خانمانهای کشور امریکا در سال 1991 خانوادههای دارای فرزند بودهاند که این میزان یعنی (34%) نسبت به سال 1985 (27%) افزایش نشان میدهد. و 50% از بی خانمانها به دلیل اینکه شوهرانشان پولی جهت مراقبت و حمایت از کودکانشان پرداخت نمیکردهاند از اعانات یا کمکهای رفاهی دولتی استفاده میکردهاند.
انتظارات:
در مجموع مردانی که به زنان خود حمله میکنند و آنان را مورد اذیت و آزار قرار میدهند هر چند چنین رفتارهایی گاهی ناچیز و غیر مهم بوده اما به هر حال جرم و بر خلاف قانون محسوب میشود. زنان سعی میکنند با این مزاحمتها و خشونتهای درون خانه که بیرون از خانه خود را آشار نمیسازد مقابله کنند. این خشونت موجود در خانوادهها که بی حد و غیر قابل اندازه گیری است مسلماً نقابی است برای نهانکاری و وجود جامعهای با ضف حقوقی و قانونی. در حالیکه زنان نصف نیروی فعال، سازنده و مثبت اجتماعی بوده و در جهت استفاده مناسب مردان خانواده میتوانند قرار گیرند.
میزان مرگ و میر مادران قابل جلوگیری میباشند و یک رژیم سالم غذایی با مکملهای آهن زندگی صدها هزار نفر را همه ساله نجات میدهد. تمام کشورها باید امکان ثبت نام و آموزشهای تحصیلی و رشد علمی را برای دختران جامعه خود فراهم آورند. توسعه کشاورزی برای فعالیتهای کشاورزی زنان باید راهاندازی و از نیروی زنان استفاده گردد. و خلاصه اینکه باید فرصتهای زنان را برای فعالیت و سرمایهگذاری گسترش دهیم. مشارکت زنان در کارها در بیشتر نقاط جهان بالاست مگر در کشورهائیکه بخاطر جنگ و کاهش توان اقتصادی خود با شکستی در طرحهای خود مواجهند.
فعالیت اقتصادی:
شکاف جهانی میان فقر و غنا بیشتر شده است. به طوری که در دهه 1990، 89 کشور، فقیرتر از نیمه دهه 1980 بودند، در دهه 1990 در 70 کشور، میانگین درآمد سرانه، کمتر از دهه 1970 بود. از سال 1960 تاکنون سهم 20% فقیرترین بخش جهان در درآمدهای جهانی از 3/2% به 4/1% تقلیل یافته در حالی که سهم 20% غنی ترین بخش جهان از 70% به 85% افزایش یافته است.
زنان بزرگترین گروه فقرای جهان را تشکیل میدهند. زنان و کودکانِ فقیرترین مردان جهان ، از خود آنها هم فقیرترند. محدودیت مالکیت زنان بر درآمد، مستغلات و اعتبارات بیش از مردان است. در مواقع کاهش درآمد، زنان با کاهش مصرف یا افزایش کار آن را جبران میکنند. فقر زنان به عواملی نظیر نژاد، قومیت و سن بستگی دارد. سالمندی بالای 75 سال در اسپانیا ، 35% و سیاهپوستان ، 43% باعث فقر شده است. میزان فقر در زنان ایالات متحده به ترتیب برای سیاهپوستان 35% ، اسپانیائیها 29%، زنان آسیا (ساکن کشورهای اقیانوس آرام) 15% و زنان سفیدپوست 12% میباشد.
زنان و مردان فقیر در کشورهای مختلف نسبت به هم وضعیت متفاوتی دارند. در بعضی از کشورها تعداد زنان فقیر بیشتر از مردان فقیر است از جمله: کانادا، امریکا، هندوراس، انگلیس، دانمارک، نیجریه، ساحل عاج، بوستوانا، ماداگاسگار، اتیوپی، اندونزی، بنگلادش، پاکستان و استرالیا. در بعضی دیگر از کشورها تعداد مردان فقیر بیشتر از تعداد زنان فقیر است از جمله: گواتمالا، سوئد و نپال. و در بعضی دیگر از کشورها تعداد زنان فقیر با مردان فقیر نسبت مساوی دارند منجمله: هلند و ایتالیا.
از دهه 1970 میزان فعالیت اقتصادی زنان در سراسر جهان (بجز افریقا) بطور روزافزونی افزایش یافته است. در مقابل، میزان فعالیت اقتصادی مردان روند معکوس داشته است. در عین حال درآمد زنان نزدیک به 30-40% کمتر از مردان میباشد. زنان اسپانیا با داشتن مشاغل مشابه دستکم 25% کمتر از مردان دستمزد دریافت میکنند. زنان در بازار کار در بخشهای کم درآمدتر و درمناصب نازلتر متمرکز شدهاند و از دستیابی به مشاغل مهم بازداشته میشوند. در نتیجه دهه 1990 کمتر از 1% از 2500 منصب اجرایی رده بالا در ایالات متحده و حدود 4% از سمتهای مدیریتی شرکتهای بزرگ انگلیسی در اختیار زنان بوده است. در کشورهای آسیایی بطور میانگین در مقابل هر ده مدیر اجرایی مرد، یک مدیر اجرایی زن وجود داشته است. اما جالب توجه اینکه در مورد فعالیت تجاری در امریکا میزان رشد شرکتها با مالکیت زنان، 2 برابر شرکتهای متعق به مردان میباشد.
کار در منزل هم ، برای زنان اهمیت قابل توجه دارد چون پیوندی است جهانی بین کار رسمی و غیر رسمی. از مشخصات این نوع کار، دستمزد پائین، پرداخت هزینه بالاسری توسط خود نیروی کار، نبودن تحت نظارت قانون بهداشت محیط و سایر مراجع قانونی و نداشتن اتحادیه صنفی میباشد. رقم شاغلین انگلیس در بخش کار در منزل حدود /000/500 نفر است که فعالیت اقتصادی و خانوادگی را در هم آمیختهاند.
زنان نسبت به مردان در کارهای بیشتری مشارکت دارند در حالیکه از حقوق و شأن اجتماعی پائینتری برخوردارند در کشورهای در حال توسعه بسیاری از زنان کارهای پر زحمت کشاورزی و امورات خانوادگی را بدون دستمزد انجام میدهند. در بیرون از خانه هم بیشتر در بخشهای غیر رسمی به کار گرفته میشوند یعنی جائیکه حاصل کار و تلاش آنها بدون پرداخت مبالغ ثابتی بوده باشد و پولی هم که بدست آنان میرسد تا برای شخص خود استفاده کنند بسیار محدود است. در اسپانیا میزان بیکاری زنان بالغ بر 20% و بیش از دو برابر میزان بیکاری در میان مردان است که در میان کشورهای اروپائی این بزرگترین شکاف بیکاری بین زنان و مردان است در حالی که در پرتغال (همسایه اسپانیا) میزان بیکاری در میان زنان و مردان برابر است.
در طول دهه گذشته درصد فعالیتهای گزارش شده زنان در تمام نواحی جهان به جز کشورهای افریقایی و آسیای شرقی افزایش داشته است. در سال 1990 میانگین مشارکت نیروی کار در بین زنان 15 سال به بالا 56% تا 58% در آسیای مرکزی و شرقی و اروپای شرقی بوده در حالیکه در شمال افریقا پائینترین میزان آن 21% ثبت شده است.
بیشترین غذایی که در خانوادههای کشاورزان در کشورهای در حال توسعه استفاده میشود توسط زنان تولید میشود. در بخشهای غیر رسمی و خانوادگی نیز زنان علیرغم فعالیتهای مفید و مؤثر، یا حقوقی نمیگیرند یا حقوق بسیار نامناسبی را دریافت میکنند. ضمن اینکه در فعالیتهای اقتصادی دشوار هم مشارکت دارند و اکثر کارهای خانه را هم انجام میدهند که مجموعه زحمات و فعالیت آنها با هیچ سیستمی قابل محاسبه و سنجش نیست. حتی در کشورهای توسعه یافته هم زنها حداقل 2 ساعت در روز بیشتر از مردان کار میکنند. در کشورهای توسعه یافته از کارهای خانه توسط زنان انجام میشود. زنان هر هفته بیشتر از 30 ساعت و مردان حدود 10 ساعت به کارهای خانه صرف میکنند. در فیلیپین 5/37% نیروی کار را زنان تشکیل میدهند که اکثر آنان در بخش صنایع مشغول به کارند. زنان 75% کارگران این کشور را تشکیل میدهند.
گرچه نیمی از نیروی کار فیلیپین را زنان تشکیل میدهند اما عضویت آنان در اتحادیههای کارگری 35% بوده و فقط 14% از زنان تا به حال به عنوان رئیس اتحادیه انتخاب شدهاند. در ژاپن 40% کل نیروی کار 68 میلیون نفری را زنان تشکیل میدهند.
زنان این کشور در سنین بین 25-39 به دلیل ازدواج و یا مراقبت فرزندان از کار دست میکشند اما اکثر مردان فقط در زمان بازنشستگی، بیماری یا سن بالا، کار خود را رها میکنند. دستمزد ساعتی زنان در این کشور 50% کمتر از دستمزد کارگران تمام وقت است. بسیاری از آنان تحت پوشش بیمه اجتماعی و یا سیستم بازنشستگی نیستند.
شرایط کاری آنان در حداقل میزان است و عضو اتحادیه کارگری هم نیستند. در کامبوج فقط 7/4 از زنان هر سطحی از مسئولیت را در وزارتخانهها دارند. در اندونزی 48 میلیون از 207 میلیون نفر یعنی کار میکنند و زندگی بقیه را تأمین میکنند
و زنان مجرد اندونزی در بسیاری از موارد از هرگونه مزایایی از قبیل کمک هزینه و یا مقرری که مردان دریافت میکنند به لحاظ مجرد بودن یا مجرد تلقی شدن محروم میمانند. در آلمان 60% جوانان دارای تخصص که کار خود را در رسانهها آغاز میکنند زن هستند اما در پائینترین سطح سلسله مراتب کاری از قبیل: نویسندگانی ساده، پژوهشگر و خبرنگار رادیو و تلویزیون، مشغول به کارند. ریاست حتی یک ایستگاه دولتی تلویزیونی و یا یکی از پنج هفته نامه سیاسی پرتیراژ کشور را زن بر عهده ندارد. حتی در نیمی از روزنامهها نیز به زنان ریاست حتی یک بخش هم داده نشده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]