سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، دنیا را به کسی که دوست داردو کسی که دوست ندارد، می دهد؛ امّا دین را جز به کسی که دوست دارد، نمی دهد . پس خداوند به هرکه دین داده، دوستش داشته است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 95 شهریور 29 , ساعت 8:14 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  گزارش مصاحبه با پر افتخارترین کلکسیونر تمبر ایران فایل ورد (word) دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد گزارش مصاحبه با پر افتخارترین کلکسیونر تمبر ایران فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی گزارش مصاحبه با پر افتخارترین کلکسیونر تمبر ایران فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن گزارش مصاحبه با پر افتخارترین کلکسیونر تمبر ایران فایل ورد (word) :

آقای فریدون نوین‌فرح‌بخش، قدیمی‌ترین تمبرفروش تهران تا به حال 20مدال طلای بین‌المللی برای مجموعه‌های تمبرش گرفته است.
ما را یاد خیلی چیزها می‌اندازد؛ یاد پستچی پیرمحل با آن کیف و کلاه معروف و سبیل خاکستری که عادت داشت هر روز با آن دوچرخه فکسنی‌اش در یک ساعت مشخص از محله‌مان عبور کند؛ یاد نامه‌های گاه و بیگاه عزیز سفر کرده‌مان که انگار از یک دنیای دیگر می‌آمد و کلماتی جادویی داشت.
تمبر – این تکه کاغذ کوچک چسبناک – بی‌آنکه بدانیم، قسمت زیادی از کودکی‌مان را به خودش اختصاص داده. شاید همین خاطرات دوست‌داشتنی هستند که انگیزه‌ای می‌شوند برای جمع‌آوری تمبر و نگهداری آنها. در این زمینه، فریدون نوین فرح‌بخش، مرد شماره یک ایران است؛ کسی که از کودکی با تمبرها بزرگ شده و حالا پنجاه و خرده‌ای سال است به کلکسیون‌‌دارها تمبر می‌فروشد. 5 کلکسیون دارد که جزء کامل‌ترین کلکسیون‌‌های دنیاست و تا به حال 20 مدال طلای بین‌المللی گرفته است. تمبر فروشی شغل آبا و اجدادی آنهاست. فریدون نوین فرح‌بخش در حال حاضر قدیمی‌ترین تمبرفروش تهران است و مغازه‌اش در خیابان ولی‌عصر، یکی از جالب‌ترین مغازه‌های تهران به حساب می‌آید. مشتریان فرح‌بخش 2دسته‌اند؛ کلکسیونرها، و آدم‌های معمولی که تصادفاً صاحب آلبوم تمبر شده‌اند و فکر می‌کنند چیز با قیمتی است.

پدرم نقاش بود
پدرم کارش معاملات تمبر بود. مغازه‌اش ابتدا در شاپور سابق بود، بعد رفت خیابان ناصرخسرو. آخری‌ها هم رفته بود لاله‌زار و تا آخر عمرش لاله‌زار بود؛ این بود که من چشم‌ام را لای تمبرها باز کردم. از وقتی یادم می‌آید تمبر همیشه در زندگی‌ام بوده است. مغازه پدر با آن تمبرهای رنگی و اسکناس‌های قدیمی و... مثل آهن‌ربا مرا جذب می‌کرد. جالب اینکه پدرم نقاش بود و کار مینیاتور می‌کرد. قبل از اینکه من به دنیا بیایم، یک روز نمی‌دانم از کجا یک بسته تمبر عتیقه می‌خرد و می‌فروشد، بعد ناگهان تبدیل می‌شود به تمبرفروش.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ