تحقیق در مورد اثبات وجود خدا فایل ورد (word) دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق در مورد اثبات وجود خدا فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد اثبات وجود خدا فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق در مورد اثبات وجود خدا فایل ورد (word) :
اثبات وجود خدا
خدا از نظر علمی
بقلم :
جان لئوآبرنتای
JOHN LEO ABERNETHY
محقق شیمی
دارای درجه M.Sc. و دکتر در فلسفه از دانشگاه نورت وسترن ؛ معلم کالج دولتی همبولت و کالج فنی کالیفرنیا، اکنون استاد شیمی کالج دولتی فرسنو در کالیفرنیا؛ عضو هیئت تحریریه روزنامه « تعلیم شیمیائی» ، متخصص ترکیبات اشباع نشده هیدروکربونها و تأثیرات تعیین نسبت و موقعیت اجزاء هالوژناسیون بیفنیلهای جانشینشده .
در عصرما، در نتیجه ترقی علوم هر مسألهایکه بطور روشن مطرح میشود فوراً حل میگردد. بما آموختهاند که معانی کلمات تابع حواس خمسه یعنی ذائقه ، لامسه، شامه، سامعه و باصرهاند و چون بشر در محیطهای مختلف زندگی میکند بدین جهت غالب کلمات معانی متعدد و وسیعی دارند . مثلاً لفظ خانه هم به غاری که وحشیان حومه شهر « چیهوآهوآ»ی آفریقا در آن زندگی میکنند اطلاق میشود و هم بکاخ مجال یک ثروتمند آمریکائی در کالیفرنیا.
درجواب سؤال « آیا خدا وجود دارد؟» باید پرسید : مقصود از خدا چیست ؟ مثلاً اگر بگوئیم، مقصود از خدا نظم و ترتیب و قوانینی است که در طبیعت وجود دارد آنوقت ما بهمان چیز قائل میشویم که مادیون نیز قائلند ؛ چون آنها نیز وجود نظم وترتیبی را در جهان قبول دارند . در این صورت اگر کسی بخواهد متوجه خدا شده نیایشی بکند ، یا نمازی بگزارد ، باید مورد توجه و نیایش او جدول تناوب عناصر باشد، البته عناصری که هیچ یک به تنهائی یا دستهجمعی قادر بپاسخدادن به چنین نیایشگر و نمازگزار نیستند هر چند نیز نمازگزار خود را از لحاظ روانشناسی ملهم بداند .
خدایان اغلب مذاهب نیز مخلوق هوی و هوس بشر است و من به آنها هم اعتقاد ندارم . تنها خدائی که من میتوانم به آن اطمینان و ایمان داشته باشم همانا صانع و بارئی است که پیامبران و کتب آسمانی بشر را بعبادت وی دعوت میکنند . و اوست که در تمام نقاط جهان بندگان خود را مورد رأفت و رحمت قرار میدهد .
آیا این خدا حقیقت دارد یا نه؟ و آیا خدا برای راهنمائی بشر پیامبرانی مبعوث ساخته یا نه ؟ پاسخ ا ین دو سؤال بسته بجواب سؤال دیگری است که آیا پیامبران و انبیاء از لحاظ معنی و آگاهی نظیر دیگر افراد بشر بودند یا نه ؟
اگر فرض کنیم که پیامبران فرقی با سایر افراد بشر نداشتند و از مبدأ و مرکزی الهام و تعلیم غیبی نمیگرفتند ومعجزات وخوارق اعمال منتسب بدیشان افسانهای بیش نبوده است آنوقت باید جهانی روی تجارب محسوس بنا کنیم و حدسها و نظرهای گستاخانهای درباره ایجاد جهان بیان نمائیم.
روشهای علمی از ترکیب قیاس ارسطو با استقراء فرانسیس بیکن بوجود آمده که دانشمندان بعدی آنها را تکمیل نمودهاند .
در قیاس از یک مقدمه یعنی کبری و مقدمه دیگر یعنی صغری، نتیجه بدست میآید . مثلاً اگر بگوئیم که هر اتم کربن خنثی شش الکترون دارد و این یک اتم کربن خنثی است پس ما نتیجه خواهیم گرفت که این کربن شش الکترون دارد. در استقراء از حقایق و جزئیات مسلم بقوانین و فرضیهها میرسیم (که همیشه در آن اصول موضوعه یا حقایق غیر مسلم علمی وجود دارد .)
اگر نتیجه قیاس کاملاً درست و مستدل باشد و ما بصحت آن اطمینان حاصل کنیم ، کبری که آنرا به عنوان فرضیه قبول کرده بودیم اصل مسلم میشود . حقایق مسلم نتایج آزمایشهای محسوس قابل تکرارند (که در اصطلاح علمی و رسمی تجربه نامیده میشوند) مثلاًاین حقیقتی است که آب از 1/11 در صد هیدروژن و 9/88 درصد اکسیژن ترکیب یافته است چه آزمایشهای مکرر این حقیقت را ثابت و مسلم می سازند .
قوانین عبارت از تعمیم حقایق مسلم است در افراد یک جنس یا یک نوع ؛ مثلاً ما میتوانیم بگوئیم که در هر ترکیب خالص (مانند : آب ، نمک طعام و نی شکر) نسبت به عناصر ترکیب دهنده از لحاظ وزن مساوی است .
فرضیها یا اصول نظری تصاویر ذهنیاند که قوانین مسلم را روشن میکنند . فرضیههای مهم که فعلاً در افکار جدید حکمفرمایند عبارتند از : فرضیه حرکت مولکولی ، فرضیه اتمی، فرضیه تکامل ،نظریه نسبی، فرضیه مقادیر.)
فرضیه اتمی روی قانون ترکیب معین و قانون نسبتهای مضاعف بنا شده بود. اما هنگامی که قابل تجزیه بودن اتم به الکترونها و نوترونها معلوم و ایزوتوپها کشف گردید حقایق غیر مسلم فرضیه دالتون مجبور به اصلاح شد .
فرضیهها در قسمت متشکل معلومات بشر که علوم نامیده میشوند بکار میروند . یکی از علوم که بشر را باعالم هستی مربوط میسازد فلسفه نامیده میشود . اگر ادیان حنیفه ا فسانه و عاری از حقیقت فرض شوند لازم میاید که فلسفهای ایجاد گردد که مادی و مربوط بجهان محدود و محسوسی باشد و البته در آن فلسفه خدا و حسن و قبح عقلی وجود نخواهد داشت و کارهای انسان مانند کار سایر حیوانات فاقد ارزش معنوی، و تشخیص صحت وسقم و نیکی و بدی اعمال بسته بنظر افراد واقتضای منافع مادی و آنی آنها و شرایط زمان و مکان خواهد بود .
و حسن و قبح معنی ثابت و استواری نخواهند داشت و خاتمه دادن بحیات بشر ازنظر همین فلسفه مورد اعتراض کسی واقع نخواهد شد ، چه زندگی در موقع معینی خود بخود ختام خواهد یافت ، حتی زندگی هزاران هزار سیاره در نتیجه گرما یا سرمای فوقالعاده و یا تأثیر امواج کیهانی بوضع دهشتانگیزی فنا خواهد پذیرفت .
اما اگر باور کنیم که ادیان مقدسه و کتب آسمانی حقیقت دارند و پیامبران با مرکزی مربوط و از مبدئی ملهم بوده و بخواست و اراده پروردگار و حصول اطمینانو تقویت ایمان بشر معجزاتی از آنها بظهور رسیده چنانکه حضرت عیسی (ع) از مادری باکره متولد شده و اموات و نابینایان بدعا و مسح وی جانی تاز و بصیرت و بینائی بازیافتهاند آن وقت متوجه خواهیم شد که کلمات « خدا و نیک و بد» معانی متعددی ندارند و تعدد و تنوع محیط و امیال در حقیقت مسلم آنها تغییری نمیدهد بلکه « خدا» یک و آن صانع و باریء بیهمتای جهان است
و « نیک » کارها و صفاتیست که وی با حکمت عالیه خود بشر را بانجام دادن و گرویدن بدانها امر نموده و « بد » کارها و صفاتی است که انسان را از ارتکاب و اتصاف آنها بازداشته و برای هر نیکی پاداشی و برای هر بدی جزائی معین و مقرر فرموده است . بلی اگر قبول کنیم که خدا در طور سینا با حضرت موسی سخن گفته و سایر پیغمبران بر حق بودهاند ، حسن و قبح معنی حقیقی و پایداری پیدا خواهند کرد و بشر همیشه مراقب کارهای خود بوده جزای آنها را با اهمیت تلقی خواهد کرد .علوم برای تکمیل خود باید اعتقاد بخدا را جزء اصول مسلم خود بشمارند . در این باره بیانات پول یکی از حواریون حضرت عیسی (ع) شایان توجه است
. وی که در شهر تارسوس یکی از مراکز علم آن عصر در خانواده شریف و ثروتمندی بدنیا آمده وتحصیلات وسیعی در بیتالمقدس کرده بود ، هنگام پیری از شهر لائودیسی بپسر روحانی خود تیموثی نوشت :« ای تیموثی ایمان خود را نگهدار ، از الفاظ کفرآمیز و اهانت بمقدسات و از مخالفتهای غلط علمی با خدا، اجتناب کن ». بظن قوی مقصود پول از علم، فلسفه رواقی بوده که مرکز تدریس آن شهر تارسوس بود و پول تحصیلات ابتدائی خود را در آنجا انجام داده بود . فلسفه رواقی کاملاً مادی بود بعقیده آنها ماده و نیرو اساس جهان بود ؛ رواقیون میگفتند بشر باید خود را بالاتر از احساسات غیر واقعی از قبیل عشق و محبت و همدردی بگیرد و بدانها هرگز توجهی نکند . متأسفانه در روزگار ما نیز از چنین اندیشهها فراوان بچشم میخورد .
تفوق خداشناسی بر مادیگری
بقلم :
اولین کارول کارکالیتس
OLIN CARROLL KARKALITS
مهندس شیمی
دارای درجه B.Sc. از انیستیتوی رایس و M.Sc. و دکتر در فلسفه از دانشگاه میشیگان ، محقق سابق مواد شیمیائی در شرکت نفت شل، سپس جزو کادر تعلیماتی مهندسی شیمی در دانشگاه میشیگان ، فعلاً مدیر قسمت توسعه عمل در شرکت آمریکائی سینامید و عضو انیستیتوی مهندسین شیمی آمریکا ، متخصص در کاتالیز مهندسی شیمی.
بشر در طول تاریخ، همیشه با خود اندیشیده : از کجا آمدهام ؟ برای چه آمدهام ؟ بکجا خواهم رفت ؟
صدها کتاب ماوراءالطبیعه در این سه سؤال بحث کردهاند . معمای وجود چیز تازهای نیست و از بدو خلقت مورد نظر بوده و بشر در حل آن کوشیده است . در این مقاله ما ثابت خواهیم کرد که خداشناسی بطور کامل میتواند جواب سؤالات مزبور را بدهد و هیچ فلسفه دیگری قادر نیست جواب مقنعتر از آن بدهد .
از لحاظ معتقدات ماوراءالطبیعه ، دانشمندان عصر جدید بدو طبقه تقسیم میشوند : یک طبقه که مسلماً عدهشان بیشتر است طبیعی هستند . و طبقه دیگر که عدهشان کمتر است ، خداشناس میباشند البته این تعبیر خیلی ساده است ؛وقتی ما میگوئیم طبیعیون ، مقصود کسانی هستند که طبیعت را منتهیالیه حقیقت میدانند و معنی طبیعت برای آنها شامل تمام پدیدههائی است که بوسیله ماده و نیرو در زمان و مکان ظاهر میشوند .
طبیعیون برخلاف خداشناسان میگویند که تمام حقایق و حوادث را با مطالعه قوانین طبیعی میتوان دریافت و وجود خدا را برای فهم حوادث لازم نمیدانند .
قبل از ورود به بحث درباره این دو نظریه متضادبهتر است ببینیم معنی کلمه « عالم حقیقت » چیست ؟داشناسان در معنی کلمه « حقیقت » بحث و اظهار نظرهائی کردهاند
ولی تا کنون موافقتی در بین آنها حاصل نشده است . بنظر نگارنده تقریباً اغلب دانشمندانی که ذوق سلیم دارند با تعریف ذیل موافقند :
« عالم حقیقت عبارت از چیزیست که ما آنرا بوسیله حواس خود حس و به نیروی فکر درک میکنیم . » مثل : آسمان ، درختان ، حیوانات و انسانها ؛ اشخاصیکه دارای حواس و دراکه سالم باشند آنها را حس و درک میکنند . یک مستأجر فقیر ،هرگز در حقیقت وجود موجر که هر ماه از او کرایه میخواهد ، شک و تردید نمیکند ( گرچه در باطن مایل است که وجود او حقیقت نداشته باشد !) تمام موضوعاتیکه ، مثل همین موضوع، میتوان فهرست مفصلی برای آنها ترتیب داد ، همه دارای وجود حقیقی و بعبارت دیگر جزو عالم حقیقت هستند .
حال باید متذکر شد که در جهان ما ، علاوه بر حقایق خارجی ، حقایق داخلی نیز وجود دارند که در درون انسان هستند و ما از آنها با الفاظ : حس باطنی . معرفت، تجربه ، احساسات و غیره تعبیر میکنیم . بشر فینفسه عالمی است و میتواند در نفس خویش نیز به تفکر و تفحص بپردازد، و قادر است از حیز زمان و مکان پا فراتر نهاده و خویشتن را در محل و یا بصورت چیز و کسی تصور کند که آن این نیست و آنجا نیست .
بشر دارای قدرت منطق و استدلال است ، احساسات دارد و خاطره احساسات گذشته در پیش او باقی میماند ، او حوادث آینده را پیشبینی میکند و روی تجاربیکه کرده برای آینده خود خط مشی مخصوصی اختیار میکند ؛ او اراده و شعور و خواست و آرزو دارد .
بشر معنی خوب و بد را در مییابد و روی آن ارزش و عیار برای کارهای خود قائل میشود . او دارای وجدان و اخلاق است ، و خود را ملزم میداند که نسبت بخود و همنوعش وظایفی انجام دهد و یک وجود باطنی رفتار و عقاید او را بوی القاء میکند . شجاعت ، شهامت ، فداکاری ، درستکاری ، صداقت ، نوعدوستی و عشق همه تعاریفی از همان وجود حقایق باطنی محسوب میشوند .
همچنانکه قبلاً اشاره شد ، در وضع کنونی علوم برای تفسیر« عالم حقیقت » دو نظر کاملاً متضاد وجود دارد که ما بطور ایجاز نقاط ضعف و قوت هر یک را از نظر میگذارنیم ، ولی در اثبتا صحت یا سقم آنها وارد نمیشویم چه در اینصورت نمیتوانیم بیطرفی خود را در داوری حفظ کنیم .
دلایل خداشناسی گر چه ا غلب مبتنی بر مندرجات کتب مقدسه آسمانی است ولی با وجود این از دلایل طبیعیون منطقیتر و پذیرفتنیتر است . ما اول نظر طبیعیون را برای تفسیر عالم حقیقت خارجی بیان میکنیم : این نظر بر اساس بقایای ماده بنا شده است ( و یا بقای انرژی . چون ماده نیز مظهری از انرژی است . )آنها میگویند اگر چه زمین و منظومه شمسی ما عمرشان محدود و معین است ولی عناصریکه آنها را بوجود آوردهاند ، همیشه بودهاند ، یعنی ازلی هستند
واجسام زنده بتدریج از عناصر بیروح در نتیجه تکامل تولید شدهاند تا بالاخره بشر بوجود آمده است . تمام تجربههای این مکتب نتیجه قوانین فیزیکی و شیمیائی میباشند و بنظرآنها نظم و ترتیب موجود در عالم طبیعت نتیجه خواص ماده و نیرو است . مثلاً یک قوس قزح از آن جهت در آسمان تولید میشود که نور آفتاب در موقع عبور از میان قطرات باران منکسر و به اجزایش تجزیه میشود . تمام حقایق خارجی بطور ساده « نتیجه عمل ماده و نیرو در زمان و مکان میباشد » .
برای حقایق باطنی . طبیعیدان باید توجیحات دقیقتری بدهد .
برای تفسیر حس لامسه آنها میگویند که این حس نتیجه جریان برقی است که در محل تماس با محرک خارجی تولید شده و بتوسط اعصاب بمغز جاری می شود و مغز خودش یک شبکه الکتریکی و مرکز جهاز عصبی ماست . حس اخلاقی نتیجه غریزه حیوانی ماست که در نتیجه تجاربی از کارهای خوب بدست آوردهایم و آن افکار را ما برای حفظ حیات خود مفید تشخیص دادهایم . توجیهاتی از این قبیل را برای روشن کردن پدیدهای خارجی و باطنی در کتب طبیعیون میتوان پیدا کرد .
حال نقاط ضعف عقاید طبیعیون را در نظر میگیریم : اولاً نظریه آنها راجع به ابتدای عالم و جهان قانع کننده نیست و دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد جهان ابتدائی داشته است. مشاهدات نجومی که نشان میدهد دنیا پهنتر میشود ثابت میکند که عناصر تشکیلدهنده عالم ابتدا همگی در یک محل جمع و بهم پیچیده بودهاند .
در مشاهده ستارگان و کهکشان میبینیم که همه اجرام سماوی بسرعت از همدیگر دور میشوند . مطالعه بعضی از سحابیهای مارپیچی نشان میدهد که بعضی از اجرام سماوی در این سحابی های مارپیچی نشان میدهد که بعضی از اجرام سماوی در این سحابی ها هنوز هم دور خود پیچیدهاند و هنوز یکی دو تا از پیچهای آنها باز نشده است . بعلاوه قانون دوم ترمودینامیک (حرارت و نیرو) دلیل محکمی است که دنیا ابتدائی داشته است . این قانون که همه مشاهدات فیزیکی ما آنرا تأیید میکند ، میگوید که آنتروپی جهان رو به تزاید است .
و معنی این تعبیر اینست که وقتی فرا خواهد رسید که حرارت تمام اجسام در جهان مساوی خواهد شد . این بیان وقتی میتواند صحیح باشد که حرارت تمام اجسام در گذشته و حال یکی نباشد. مسلم است که حرارت اجسام با هم مساوی نیستند و نبودهاند و شاید هیچوقت هم مساوی نشوند چون هر قدر حرارتها بهم نزدیک شوند از قوه محرکه کاسته میشود ، ولی این معنی از نتایج علمی استدلال ما نمیکاهد ،چون اگر ماده و انرژی ازلی و ابدی میبود و جهان ابتدائی نداشت «ساعت شمار» آنتروپی نمیتوانست صادق باشد .
طبیعیون برای روشن کردن و فهم حقایق باطنی بیشتر در زحمت هستند . آنها میتوانند بگویند چطور قوانین فیزیکی و شیمیائی در بدن و مغز ما عمل میکنند.ولی نمیتوانند بگویند چطور اینطور کار میکنند ، ولی نمیتوانند بگویند چرا اینطور کار میکنند ؟ چرا ما بین انسان و حیوان اینقدر اختلاف وجود دارد ؟ چرا فقط انسان حس خداشناسی دارد ؟ ما در تمام مطالعاتمان به حیوانی برنخوردهایم که برای ستایش خدا معبدی بنا کند . آیا ممکن است بگوئیم که مغز و هوش یکی هستند ؟ چطور میتوان حافظه ، ادراک و استدلال را توجیه کرد ؟ طبیعی توجیه صحیحی از این معانی ندارد .
از لحاظ خداشناسی جواب این سؤالات منطقیتر است و آن اینست که « یک حکمت عالیه » پشت سر این نظم و ترتیب جهان قرار دارد و این وجود ، در لحظه معینی نیرو و ماده را خلق و تمام اجرام سماوی را در آن شکل توده وار و پیچان ایجاد کرده وبحرکت انداخته و بجان قوه گسترش داده است . و زمین را نیز با شرایط مناسب زندگی خلق نموده است و چنانکه ادینگتون گفته ، احتمال این پیشآمد در ن تیجه تصادف یک دریکصد میلیون است . خالق حکیمی که جهان را آفریده ، به بشر روحی با اراده و شخصیت عطا فرموده و حس خداشناسی را در وی بودیعه گذاشته است . حس اخلاق را که با فطرت الوهیت خود سازگار بود در نهاد بشر خلق کرده و تمام قوانین و اصول با دستور وی بصورت اجرا در میآیند . زیبائی . شجاعت ، صداقت ، نیکی، عشق و سایر خصلتهای نیکور که در بشر دیده میشوند ، از صفات خدائی هستند. شعور انسانی از حکمت آفریدگار نشأت گرفته و بالاتر از شعوری است که به عقیده طبیعیون ماشین مغز آنرا میسازد .
بدین ترتیب خداشناسی به سه سؤال اساسی بشر جواب میدهد :
1ـ بشر و تمام حقایق را خدا آفریده است .
2ـ منظور از آفرینش بشر . تقرب جستن وی بدرگاه آفریدگار و ستایش بخدا و گرویدن وی بپرهیزکاری و تقوی است .
3ـ خدا میخواهد تقوی و پاکدامنی بشر و قرب و منزلت وی در درگاه ایزدی پس از مرگ نیز پایدار بماند .
خدا – آلفا و اومگا
بقلم :
ادموند کارل کور نقلد
EDMUND CARL KORNFELD
محقق شیمی
دارای درجه A.B. از دانشگاه تمپل و M.A و دکتر در فلسفه از دانشگاه هاروارد ، از سال 1946 در آزمایشگاههای تحقیقی لیل شرکت آلی لیلی واقع در ایندیاناپولیس ، فعلاً رئیس دایره شیمی آلی و متخصص در شیمی لاستیک، داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی .
پروفسور ادوین کالین زیست شناس دانشگاه پرینسون غالباً میگفت :« احتمال پیدایش زندگی از تصادفات بهمان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک مطبعه ، یک کتاب قطور لغت بوجود آید ». من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم .
من عقیده راسخ دارم که خدائی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند . واضح است . که لفظ « خدا» در السنه مختلف معانی مختلف دارد واینک از آنجمه بسه تعبیر اشاره میشود :
1ـ عقلی که جهان را خلق و قوانین طبیعی را وضع کرده است .
2ـ خدای مشخص یهود که خالق و راهنمای ملت برگزیده خود اوست .
3ـ خدائیکه تورات او را خبر داده و وی پیامبرانی مبعوث کرده تا بشر گمراه را بصراط مستقیم هدایت کنند .
مذاهب دیگر نیز تعریفات علیحدهای از خدا دادهاند که اگر بخواهیم همه آنها را بیان کنیم سخن : درازا خواهد کشید لذا فقط روی سه تعریف فوق بحث میکنیم .
مسلم است که عدهای فقط خدا را با معنی اول قبول دارند یعنی میگویند یک عقل کل وجود دارد که خلقت جهان از اوست . بعضی از ادیان خدا را به هر دو معنی اول و دوم و برخی دیگر بهر سه معنی قبول دارند و بهر صورت از این لحاظ همگی در جبهه مخالف ملحدین که اساساً منکر وجود خدا هستند ، قرار گرفتهاند .
من خدا را با تعریف سوم قبول دارم ، یعنی خدائی که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده و در آن کتب خود را بعنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را باو نشان داده است .
نکته قابل توجه اینست که در انجیل که کتاب مقدس مسیحیان است آیهای برای اثبات وجود صانع دیده نمیشود و حکایت چنین شروع شده که « در ابتدا خدا ;» و در مزامیر داودی نیز که از جانب خدا الهام شده چنین میبینیم : « احمق در قلب خود گفت خدائی وجود ندارد .» وقتی مشاهده میشود که در چنین کتبی نوشته شده که خدا وجود دارد ولی دلیلی بآن آورده نشده ، گستاخی بزرگی است که بشر بخواهد با منطق و سیستمهای فلسفی موضوعه خود ، وجود یا عدم خدا را ثابت کند ، معهذا من اجازه میخواهم از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمهای بیان کنم .
ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آنرا درک میکنیم فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است . برای کسیکه شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصاً پیش اجسام زنده دیده است ، تصور بوجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است . هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنشهای این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم بهمان اندازه روشنتر در مییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعتت را طرح ، و با اراده و مشیت خود آنرا خلق کرده است
. این فکر نتیجه تجربه شخصی من استو من غالب اوقاتیکه در آزمایشگاه ، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم ، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر می سازد . فعل و انفعالات سلول حیوانی بقدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود . واقعاً تعجبآور است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خود بخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد . برای اینکار حتماً وجود خالق و پروردگار فوقالعاده حکیمی ضرورت دارد . من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها بکار تجربه میپردازم ، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند ، بیشتر میاندیشم . وضع آنها در نظر من معمائی شده است که چگونه با مشاهده اینهمه دلیل بارز، باز نمیخواهند بوجود صانع اقرار کنند .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]