سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که خوش رفتاری پیشه کند، دوستانش فراوان شوند . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 95 مهر 29 , ساعت 5:6 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) :

سیمای پیامبر در نهج البلاغه

شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلکه پاداش بى‏کران الهى را نیز در پى دارد. آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در کلام بلند علوى در نهج البلاغه.شرف و جلال پیمبران بُوَد از جلال محمدى‏سبب وجود جهانیان همه از کمال محمدى ‏نرسد خرد بکمال او، نه بشر بکنه جلال اوشعف و صفاى بهشتیان همه از جلال محمدى‏ بلغ العلى بکماله کشف الدجى بجماله‏ حسنت جمیع خصاله صلّوا علیه و آله‏محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلّب(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در هفدهم ربیع سال عام الفیل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى که پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشرى بحساب مى‏آید، دلیل آن حوادثى است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.

با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بت‏هاى عالم سرنگون شده، و طاق کسرى به لرزه افتاده و چهارده کنگره آن ریزش نمود، دریاچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار مى‏گرفت به زمین فرو رفته و خشکید، ووادى «سماوه» که سالها حالت خشک سالى داشت آب در آن جارى گشت، و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرایید، و تخت تمامى پادشاهان سرنگون گشته و شاهان خود لال گشتند، و دانش کاهنان زائل شده و سحر ساحران بر بادرفته، و از همه مهمتر نورى از سمت حجاز به شرق و غرب عالم تابید(و به رمز فراگیرى دین آن حضرت) تمام عالم را روشن نمود.(1)

این همه نشان از عظمت شخصیتى دارد که در چنین روزى به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بیش از پیش با شخصیّت او آشنا شده و خصلت‏هاى او را الگو و سرمشق قرار دهند، آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در کلام بلند علوى در نهج البلاغه.

ضرورت شناخت آن حضرت‏
هر جامعه نیاز به الگو دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مى‏داند آنجا که مى‏فرماید: «ولکم فى رسول اللّه اسوهٌ حسنهٌ;(2)؛مسلماً براى شما در زندگى رسول‏خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.»

لذا لازم است در هر زمان با توجّه به نیازهاى ضرورى جامعه، ابعاد شخصیتى ختمى مرتبت مورد بررسى قرار گیرد و به جامعه عرضه شود، و على (علیه السلام) نیز بر این امر تأکید دارد آنجا که مى‏فرماید: «وَ لَقَد کانَ فى رَسُولِ اللّهِ (صلى اللّه علیه و آله و سلم) کافٍ لَکَ فى الاُسوَهِ، وَ دَلیلٌ لَکَ عَلى ذَمِّ الدُّنیا و عَیبها وَ کَثرَهِ مَخازیها وَ مَساویها اِذ قُبِضَت عَنه اَطرافُها وَ

وُطِئَت لِغَیرِهِ اَکنافُها وَ فطِمَ عَن رَضاعِها;»(3) براى تو کافى است که راه و رسم زندگى پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را اطاعت نمایى، تا رهنماى خوبى براى تو در شناخت بدى‏ها و عیب‏هاى دنیا و رسوایى‏ها و زشتى‏هاى آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) باز داشته و براى غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهاى آن فاصله گرفت. در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او مى‏فرماید: «فَتأسَّ بِنَبِیّک الاَطیبِ الاَطهر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فَاِنّ فِیه اُسوَهٌ لِمَن تَأسّى وَ عَزاءً لِمَن تَعَزّى وَ اَحَبُّ العِبادِ اِلَى اللّه اَلمتأسّى بِنَبِیّه وَ المَقتَصّ لِاَثرِه(4)؛ پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که در (راه و رسم) او الگویى است براى الگو

طلبان و مایه فخر و بزرگى است براى کسى که خواهان بزرگوارى باشد، محبوب‏ترین بنده نزد خدا کسى است که از پیامبرش پیروى کند و گام بر جایگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نیز اصالت و جامعیّت اوصاف آن حضرت است، در این‏باره امیرمؤمنان (علیه السلام) مى‏فرماید: «;تا اینکه کرامت اعزام نبوّت از طرف خداى سبحان به حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) رسید، نهاد اصلى وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد، نهال وجود او را در اصیل‏ترین و عزیزترین سرزمین‏ها (و خانواده‏ها) کاشت و آبیارى نمود. او را از همان درختى که دیگر پیامبران و منتخبان خود را از آن آفرید بوجود آورد; در حرم امن الهى رویید، و در آغوش خانواده کریمى بزرگ شد، شاخه‏هاى بلند آن سر به آسمان کشیده که دست کسى به میوه آن

نمى‏رسید.پس پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پیشواى پرهیزکاران و وسیله بینایى هدایت خواهان است چراغى با نور درخشان و ستاره‏اى فروزان، و شعله‏اى با برق‏هاى خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگى او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است;»(5) و فرمود: «هر کس از آن (پیامبر) پیشى گیرد از دین خارج شده و آن کس که از آن عقب ماند هلاک گردد و هرکس همراهش باشد رستگار شود.»(6)

شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلکه پاداش بى‏کران الهى را نیز در پى دارد، چنانکه امیر سخن (علیه السلام) مى‏فرماید: «فَاِنَّه مَن ماتَ مِنکُم عَلى فِراشِهِ وَ هُو عَلى مَعرِفهِ حَقّ رَبِّهِ و حَقِ رَسولِهِ وَ اَهلِ بَیته ماتَ شَهیداً وَ وَقَعَ اَجرُهُ عَلَى اللّه وَ استَوجَبَ ثَوابَ مانَوى مِن صالِح عَمَلِهِ;؛(7) پس براستى کسى که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و اهل بیت آن حضرت بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیکویى را که قصد انجامش را داشته خواهد برد.»

با توجّه به ضرورت شناخت اوصاف آن حضرت و الگوپذیرى از آن، به گوشه‏هایى از اوصاف و ویژگیهاى آن حضرت از دیدگاه نهج‏البلاغه اشاره مى‏شود.
1- زهد و پارسائى حضرت:

«زهد» و «رغبت» (اگر بدون متعلق ذکر شوند) نقطه مقابل یکدیگرند، زهد یعنى اعراض و بى‏میلى، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل.
بى‏میلى دوگونه است: طبیعى و روحى: بى میلى طبیعى آن است که طبع انسان نسبت به چیزى تمایلى نداشته باشد. همچون طبع بیمار که میلى به غذا و.. ندارد. بدیهى است که اینگونه بى‏میلى و اعراض ربطى به زهد اصطلاحى ندارد.

بى‏میلى روحى یا عقلى یا قلبى آن است که اشیائى که مورد تمایل و رغبت طبع است از نظر اندیشه و آرزوى انسان که در جستجوى سعادت و کمال مطلوب است هدف و مقصود نباشد، هدف و مقصود و نهایت آرزو و کمال مطلوب امورى باشد برتر از مشتهیات نفسانى و دنیوى، خواه آن امور از مشتهیات نفسانى اخروى باشد و یا اساساً از نوع تمایلات نفسانى نباشد بلکه از نوع فضائل اخلاقى باشد از قبیل عزت، شرافت، کرامت، آزادى و یا از نوع معارف معنوى و الهى باشد، مانند یاد خداوند، محبت خداوند، تقرب به پیشگاه ذات اقدس الهى.
پس زاهد واقعى کسى است که توجّهش از مادیّات دنیا به عنوان کمال مطلوب و برترین خواسته عبور کرده متوجّه مشتهیات اخروى و یا فضائل اخلاقى و معارف معنوى شده است.(8)

زهد و پارسائى پیامبر اکرم از چنین زهدى بوده است، چنانکه على (علیه السلام) مى‏فرماید: «اَلنَبىُّ قَد حَقَّرَ الدُنیا وَ صَغَّرَها و اَهوَن بِها وَ هَوَّنَها وَ عَلِمَ اَنَّ اللّهَ زَواها عَنه اِختیاراً وَ بَسطَها لِغَیره احتِقاراً، فَاَعرَضَ عَنِ الدُّنیا بِقَلبِهِ، وَ اَماتَ ذِکرَها عَن نَفسِهِ وَ اَحَبَّ اَن تَغیبَ زینَتُها عَن عَینِهِ لِکیلا یَتَّخِذَ مِنها ریاشاً او یَرجوا فیها مَقاماً;؛ نبى اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دنیا را کوچک و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد.(تا مردم بدنبال زهد واقعى باشند و لذا) آن را خوار مى‏شمرد و در نزد دیگران (نیز) خوار و بى مقدار معرّفى فرمود.(و مى‏دانست که خداوند براى احترام به ارزش آن حضرت دنیا را از او دور ساخت) و آن را براى ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پس (پیامبر اکرم زهد انتخابى داشت و) از دل و جان به دنیا پشت کرد، و یاد آن را در دلش میراند.

(زهد او این گونه بود که) دوست مى‏داشت زینت‏هاى دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخرى تهیّه نسازد، یا اقامت و ماندن در دنیا را آرزو نکند، و براى تبلیغ احکامى که قطع کننده عذرهاست تلاش کرد و امّت اسلامى را با هشدارهاى لازم نصیحت کرد، و با بشارت‏ها مردم رابه سوى بهشت فرا خواند.»(9) خوب است امّت اسلامى مخصوصاً مسئولان و هدایتگران جامعه به زهد و پارسائى حضرت توجّه کنند و گوشه‏هایى از آن را در زندگى خویش نیز بوجود آورند.

در بخش دیگر امیرمؤمنان درباره زهد آن حضرت چنین مى‏گوید: «پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته‏تر، و شکمش از همه خالى‏تر بود، دنیا را به او نشان دادند ولى او نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزى را دشمن مى‏دارد، آن را دشمن داشت، و چیزى را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزى را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز مى‏دانست (این یعنى بى میلى به دنیا بخاطر قرب الهى و محبّت به او).

و همانا پیامبر (که درود خدا بر او باد) بر روى زمین مى‏نشست و غذا مى‏خورد، و چون بردگان ساده مى‏نشست و با دست خود کفش خود را وصله مى‏زد و جامه خود را با دست خود مى‏دوخت; پرده‏اى بر در خانه او آویخته بود که نقش و تصویرها در آن بود، به یکى از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن مى‏افتد به یاد دنیا و زینت‏هاى آن مى‏افتم. پیامبر(زهد واقعى و انتخابى داشت لذا) با دل و جان از دنیا روى گرداند، و یادش را از جان خویش ریشه کن نمود. و همواره دوست داشت تا جاذبه‏هاى دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایى تهیّه نکند و آن را قرارگاه دائمى خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس(او حقیقتاً) یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرده و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند.»(10)

هر کس مى‏خواهد زاهد واقعى باشد و پیرو حقیقى آن حضرت، در زندگى و رفتار او باید دقت کند و آن را الگو و سرمشق قرار دهد چنان که زاهدترین شاگرد مکتب او امیر بیان فرمود: «و لَقَد کانَ فى رَسُولِ اللّه(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) ما یَدُلُّکَ عَلى مَساوِىِ الدُنیا وَ عُیُوبِها اِذ جاعَ فیها مَعَ خاصَّتهِ، وَ زُوِیَت عَنهُ زَخارِفها مَعَ عَظیِم زُلفَتِهِ فَلیَنظُر ناظِرٌ بِعَقلِهِ: اَکرَمَ اللّهُ مُحَمَّداً بذلک ام اَهانُهُ فاِن قالَ اَهانَهُ فَقَد کَذَبَ وَ اللّهِ العَظیم بالافک العَظیم وَ اِن قالَ اکرَمَه فَلیَعلَم اَنّ اللّه قَد اَهانَ غَیرَهُ;؛براستى در زندگانى رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) براى تو نشانه‏هایى است که تو را به زشتى‏ها و عیب‏هاى دنیا راهنمایى کند، زیرا پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با نزدیکان خود گرسنه به سر مى‏برد(نه چون نزدیکان برخى افراد که از سیرى زیاد نمى‏دانند چه کار کنند) و با آن که مقام و منزلت بزرگى داشت زینتهاى دنیا از دیده او دور ماند. پس تفکر کننده‏اى باید با عقل خویش به درستى اندیشه کند که: آیا خدا

محمّد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را به داشتن این صفتها اکرام نمود یا خوارش کرد؟ اگر بگوید: خوار کرد، دروغ گفته (بخداى بزرگ قسم) و بهتانى بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اکرام کرده، پس بداند، خدا خوار شمرد کسى را که دنیا را براى او گستراند چرا که از نزدیک‏ترین مردم به خودش (یعنى محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) ) دور نگهداشت.

پس پیروى کننده باید از پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پیروى کند، و به دنبال او راه رود، و قدم برجاى او گذارد، وگرنه از هلاکت ایمن نباشد. سپس براستى خداوند محمد(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد، او با شکمى گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و سنگى بر سنگى نگذاشت (و کاخ و خانه‏هاى مجلّل نساخت) تا آنروز که جهان را ترک گفت و دعوت پروردگارش را اجابت نمود»(11) راستى فرسنگ‏ها بین ما و پیشوا و الگوى ما فاصله است، ما کجا و رفتار پیامبر کجا؟ تنها پیرو راستین او امیرمؤمنان بود که اولاً به داشتن چنین رهبرى، افتخار مى‏کند آنجا که مى‏گوید: «وه! چه بزرگ است منتى که خدا با بعثت پیامبر بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگى را به ما عطا فرمود، رهبر پیشتازى که باید او را پیروى کنیم و پیشوایى که باید راه او را تداوم بخشیم.»(12) و ثانیاً در عمل مانند پیامبر زاهد بود چنانکه خود

مى‏فرماید: «به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم. یکى گفت: آیا آن را دور نمى‏افکنى؟، گفتم: از نزد من دور شو، صبحگاهان رهروان ستایش مى‏شوند (یعنى آینده از آن استقامت کنندگان و زاهدان روز و شب زنده داران است)(13).»
2- ویژگیهاى اخلاقى آن حضرت‏

قرآن کریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وى را به اخلاق نیکویش تحسین مى‏کند آنجا که مى‏فرماید: «وَ اِنّکَ لَعَلى خَلقٍ عَظیم(14)؛و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجسته‏اى هستى» و اساساً خود آن حضرت بر این باور بود که فلسفه بعثت براى تکمیل مکارم اخلاق بود و لذا مى‏فرمود: «اِنَّما بعثتُ لاتَمِّمَ مَکارِم الاَخلاق(15)؛همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام.»

این‏ها نشان از عظمت و ارزش اخلاق، و همین طور والائى و برترى آن حضرت دارد به نمونه‏هایى از اخلاقیات آن حضرت اشاره مى‏شود:
الف: نرم خویى و مهربانى: از دیدگاه قرآن شاخص‏ترین ویژگى اخلاقى آن حضرت اخلاق زیبا و برخورد شفقت‏آمیز آن حضرت با دیگران بود. آن پیامبر رحمه للعالمین با داشتن این خصلت ستودنى دلهاى بسیارى را به خود شیفته ساخته و به راه راست هدایت نمود در حالى که هیچ قدرتى توان انجام چنین کار شگرفى را نداشت، خداوند متعال در این زمینه مى‏فرماید: «فَبِما رَحمَهٍ مِن اللّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فظّاً غَلیظَ القَلبِ لانفضّوا مِن حَولِک(16)؛ پس به برکت رحمت الهى (در برخورد) با مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏شدند.»

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ