مقاله صلح و آشتی در قرآن فایل ورد (word) دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله صلح و آشتی در قرآن فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله صلح و آشتی در قرآن فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله صلح و آشتی در قرآن فایل ورد (word) :
بخشی از فهرست مقاله صلح و آشتی در قرآن فایل ورد (word)
صفحه
پیشگفتار. 1
تعریف قرآن . 2
درقرآن واژههای : 4
صلح جهانى تنها در سایه ایمان !. 4
استقبال از پیشنهاد صلح ـ. 18
صلح بهتر است !. 19
منا بع و مرا جع: 23
.
بـزرگترین سرمایه ما مسلمانان قرآن مجید است معارف ، احکام ، برنامه زندگى ، سیاست اسلامى ، راه به سوى قرب خدا، همه و همه را در این کتاب بزرگ آسمانى مى یابیم .
بنابراین ، وظیفه هر مسلمان این است که با این کتاب بزرگ دینى خود روزبه روز آشناتر شود این از یکسو.از سـوى دیـگر آوازه اسلام که بر اثر بیدارى مسلمین در عصرما، و بخصوص بعد از انقلاب اسلامى در سـراسـر جهان پیچیده است ، حس کنجکاوى مردم غیرمسلمان جهان را براى آشنایى بیشتر به این کتاب آسمانى برانگیخته است ، به همین دلیل در حال حاضر از همه جا تقاضاى ترجمه و تفسیر قرآن به زبانهاى زنده دنیا مى رسد، هر چند متاسفانه جوابگویى کافى براى این تقاضاها نیست ، ولى به هرحال باید تلاش کرد و خود را آماده براى پاسخگویى به این تقاضاهاى مطلوب کنیم .
خـوشـبـختانه حضور قرآن در زندگى مسلمانان جهان و بخصوص در محیطکشور ما روز به روز افزایش پیدا مى کند، قاریان بزرگ ، حافظان ارجمند، مفسران آگاه در جامعه امروز ما بحمداللّه کم نـیـسـتـنـد .
تعریف قرآن .
در فـرهـنـگ اسلام و تشیع قرآن را همواره با صفت کریم به صورت قرآن کریم ( اهل سنت ( با صفت مجید ، به صورت قرآن مجید ( اهل تشیع ( مى نامند و این دو صفت منشا قرآنى دارد. از قرآن مجید دوگونه تعریف مى توان به دست داد. نـخـسـت تـعریف ساده و عرفى که قرآن را کتاب مقدس و آسمانى اسلام و وحى الهى بر حضرت محمد (ص ( مى داند. دوم تـعریف علمى که قرآن را وحى نامه اعجازآمیز الهى مى داند که به زبان عربى ، به عین الفاظ توسط فرشته امین وحى ، جبرئیل ، از جانب خداوند و از لوح محفوظ ، بر قلب و زبان پیامبر اسلام (ص ( هـم اجمالا یکباره و هم تفصیلا در مدت بیست و سه سال نازل شده و حضرت (ص ( آن را بر گـروهـى از اصـحـاب خـود خوانده و کاتبان وحى ( از میان اصحاب ( آن را با نظارت مستقیم و مـسـتـمر حضرت (ع ( نوشته اند و حافظان بسیار ، هم از میان اصحاب ، آن را حفظ و به تواتر نقل کـرده انـد و در عـصـر پـیامبر (ص ( هم مکتوب بوده ولى مدون نبوده است ، و در عصر عثمان با نظارت او طى چند سال ، منتهى به حدود سال 28 هجرى ، مدون بین الدفتین ،از سوره فاتحه تا ناس ، در 114 سوره ، مى گردد. و متن آن مقدس و متواتر و قطعى الصدور است و تلاوت آن مستحب مؤکد است . ایـمـان بـه قـرآن مـجـید به توصیفى که گفته شد و نیز معجزه الهى و سند نبوت دانستن آن و مـحـفوظ بودنش از خطا و هرگونه افزود و کاست ( تحریف ( ، از ضروریات اسلام و مذهب تشیع است . قـرآن به زبان عربى بسیار شیوایى که مایه اعجاب فصحاى عرب ( و بعدها اقوام دیگر ( گردیده و در تـاریـخ زبـان عـربى ، سابقه و همانندى نداشته
تحقیق تابع فایل ورد (word) دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق تابع فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق تابع فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق تابع فایل ورد (word) :
1- تابع f(x) به فرم روبرو تعریف شده است . مقدار این تابع را با استفاده از سری فوریه در بدست آورید ( مهندس شیمی 74-73)
حل : در نقاط ناپیوستگی مقدار تابع با استفاده از سری فوریه از رابطه زیر بدست می آید:
2- در نمایش سری فوری مثلثاتی تابع Sin2t cos2t با t=2 به شکل ضریب a0 را معین کنید . ( برق – 76)
حل :
3- هر گاه سری فوریه مثلثاتی f(x) = (si تحقیق تابع فایل ورد (word) +Xos2x)2 [-
4- سری فوریه تابع روبرو را بدست آورید . ( مکانیک 75-74)
حل : نمودار تابع مطابق شکل روبرو است :
چون در یک پریود تابع ، فرد است .
5- سری فوریه تابع f(t) را بدست اورید .
( برق 70-60)
حل:
مقاله دستگاه های بدن فایل ورد (word) دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله دستگاه های بدن فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله دستگاه های بدن فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله دستگاه های بدن فایل ورد (word) :
دستگاه های بدن
مقدمه
در بدن ما دستگاه های مختلفی وجود دارد که هر کدام کار مهم و وظیفه ای را انجام میدهند.در این تحقیق ما با دستگاه های بدن بیشتر آشنا میشویم.
دستگاه های اصلی بدن
• دستگاه قلب و رگها برای گردش خون
• دستگاه گوارش برای فرودادن هضم جذب و دفع خوراک
• دستگاه درونریز برای هماهنگی اندامهای درونی با کمک هورمون
• دستگاه پیها برای گردآوری، جابجایی و پردازش دادهها در مغز و اعصاب
• دستگاه ماهیچهای برای جنباندن بدن
• دستگاه تنفسی برای دم و بازدم
• دستگاه ادراری برای برونرفت ادرار
• دستگاه تناسلی برای تولید مثل
• دستگاه پوششی شامل پوست، مو و ناخن برای پوشش و حفاظت بدن
• استخوانبندی انسان برای سرپاداشتن و نگاهداری ساختار تن
• دستگاه دفاعی بدن برای دفاع در برابر بیماریزاها
دستگاه قلب و رگ ها
قلب یکی از دستگاههای بدن است. کار این دستگاه به گردش درآوردن خود در بدن به منظور رساندن غذا به یاخته هاست. ساختمان قلب:قلب به وسیله دو صفحه عمود بر هم به چهار حفره تقسیم میشود،دهلیز چپ و راست،بطن چپ و راست.دهلیز راست در قدام دهلیز چپ قرار داردو بطن راست در قدام بطن چپ.دیواره قلب شامل سه لایه می باشد:
• لایه خارجی احشایی از پریکارد سروزی(اپی کارد)
• لایه میانی ضخیم از عضله قلب(میوکارد)
• لایه نازک داخلی(اندوکارد)
قلب یا دل
یک تلمبه ماهیچه ای است که در هستند که خون در بر گیرنده اکسیژن بسیار را دریافت میدارند. دو سرخرگ تاجی (چپ وراست) کمابیش کوچک بوده و هقلب یا دل یک تلمبه ماهیچه ای است که در هستند که خون در بر گیرنده اکسیژن بسیار را دریافت میدارند. دو سرخرگ تاجی (چپ وراست) کمابیش کوچک بوده و هر کسینه قرار دارد و به گونه همیشگی در حال کار کردن و تلمبه زدن است. قلب به گونه شبانهروزی خون را به سرتاسر بدن تلمبه میکند. قلب نزدیک صدهزار بار در روز میتپد. برای اینکه قلب بتواند این کار سنگین را انجام دهد , نیاز دارد که بدست
تاجی (کرونر), به ماهیچه خودش هم خونرسانی مناسبی صورت پذیرد .
قلب چگونه کار می کند؟
کارکرد اصلی قلب , تلمبه کردن خون قرمز و مقادیر فراوانی اکسیژن و مواد غذایی از راه سرخرگهای بزرگ به سرتاسر بدن میباشد وقتی اکسیژن این خون بدست بافتها برداشته شد, سیاهرگها خون فاقد اکسیژن کافی را که به رنگ تیرهتری در آمده است را دوباره به قلب بر میگردانند .
مرحله نخست تپش
مرحله دوم تپش
قلب دارای دو قسمت میباشد که هر قسمت آن به گونه یک تلمبه جداگانه عمل میکند. هر یک ازاین قسمتها نیز به دو بخش تقسیم میشود. بنابراین قلب رویهمرفته دارای چهار اتاقک میباشد. حفرههای بالایی را که اصطلاحاً دهلیز مینامند , به گونه جمع کننده خون ورودی به قلب عمل میکنند و حفرههای پایینی که به آنها “درون” گفته میشود , با انقباض خود مایه میشوند
که خون از قلب به بیرون تلمبه شود. قسمت راست قلب , خونهایی را که از شاهرگهای تمام بدن میآید را گرفته و به سمت ششها تلمبه میکند تا اکسیژن ششها بتوانند وارد این خون شوند. قسمت چپ قلب , خونی را که از ششها بیرون میشود را گرفته و سپس آن را به تمام قسمتهای بدن میفرستد تا نیازهای اکسیژن آنها را بر طرف نماید . برای اینکه خون به همراه اندامها و ماهیچههای بدن برسد , باید با فشار فراوانی تلمبه گردد. شما وقتی یک سرخرگتان
بریده میشود , میبینید که خون باچه فشاری به بیرون فواره میزند. برای اینکه این تلمبه زدن با قدرت کافی انجام شود , عضلات قلب باید خیلی نیرومند باشند و هیچگاه همانند دیگر عضلات (برای نمونه ماهیچههای پاها) دچار خستگی نگردند. بنابراین , عضلات قلب نیاز دارند که خودشان به خوبی خونرسانی شوند و اکسیژن و مواد غذایی به اندازه کافی به آنها رسانده شود. این خونرسانی خود عضلات قلب , بدست سرخرگهای تاجی و شاخههای آنها صورت میپذیرد.
قلب یک تلمبه عضلانی است که در سینه قرار دارد و بطور مداوم در حال کار کردن و تلمبه زدن است. قلب بطور شبانه روزی خون را به سرتاسر بدن تلمبه میکند. در حدود 100000 بار در روز قلب ضربان میزند. برای اینکه قلب بتواند این کار سنگین را انجام دهد نیاز دارد که توسط شریانهای کرونری ، به عضله خودش هم خونرسانی مناسبی صورت پذیرد.
آناتومی قلب این عضو مخروطی شکل بصورت کیسهای عضلانی تقریبا در وسط فضای قفسه سینه (کمی متمایل به جلو و طرف چپ) ابتدا در دل اسفنج متراکم و وسیعی مملو از هوا یعنی ریهها پنهان شده و سپس توسط یک قفس استخوانی بسیار سخت اما قابل انعطاف مورد محافظت قرار گرفته است. ابعاد قلب در یک فرد بزرگسال حدود 6x9x12 سانتیمتر و وزن آن در آقایان حدود 300 و در خانمها حدود 250 گرم (یعنی حدود 04 درصد وزن کل بدن) میباشد.قلب توسط یک دیواره
عمودی به دو نیمه راست و چپ تقسیم میشود. نیمه راست مربوط به خون سیاهرگی و نیمه چپ مربوط به خون سرخرگی است. هر یک از دو نیمه راست و چپ نیز مجددا بوسیله یک تیغه عضلانی افقی نازکتر به دو حفره فرعی تقسیم میشوند. حفره های بالایی که کوچکتر و نازکتر هستند بنام دهلیز موسوم بوده و دریافت کننده خون میباشند. حفرههای پایینی که بزرگتر و ضخیمترند بطن های قلبی هستند و خون دریافتی را به سایر اعضاء بدن پمپ میکنند. پس قلب متشکل از چهار حفره است: دو حفره کوچک در بالا (دهلیزهای راست و چپ ) و دو حفره بزرگ در پایین (بطنهای راست و چپ).شریانهای کرونری شریانهای کرونری از آئورت بیرون میآیند. آئورت ، شریان یا سرخرگ اصلی بدن میباشد که از بطن چپ ، خون را خارج میسازند. شریانهای کرونری ازابتدای آئورت منشا گرفته و بنابراین اولین شریانهایی هستند که خون حاوی اکسیژن زیاد را دریافت میدارند. دو شریان کرونری (چپ وراست ) نسبتا کوچک بوده و هر کدام فقط 3 یا 4 میلیمتر قطر دارند.این شریانهای کرونری از روی سطح قلب عبور کرده و در پشت قلب به یکدیگر متصل میشوند و تقریبا یک مسیر دایرهای را ایجاد میکنند. وقتی چنین الگویی از رگهای خونی قلب توسط پزشکان قدیم دیده شد، آنها فکر کردند که این شبیه تاج میباشد به همین دلیل کلمه لاتین شریانهای کرونری (Coronary یعنی تاج) را به آنها دادند که امروزه نیز از این کلمه استفاده میشود.
از آنجایی که شریانهای کرونری قلب از اهمیت زیادی برخوردار هستند، پزشکان تمام شاخهها و تغییراتی که میتواند در افراد مختلف داشته باشد را شناسایی کردهاند. شریانهای کرونری چپ دارای دو شاخه اصلی میباشد که به آنها اصطلاحا نزولی قدامی و شریان سیرکومفلکس یا چرخشی میگویند و این شریانها نیز به نوبه خود به شاخههای دیگری تقسیم میشوند.این شریانها ، باعث خونرسانی به قسمت بیشتر عضله بطن چپ میشوند. بطن چپ دارای عضلات بیشتری نسبت به بطن راست میباشد زیرا وظیفه آن ، تلمبه کردن خون به تمام قسمتهای بدن است. شریانهای کرونری راست ، معمولا کوچکتر بوده و قسمت زیرین قلب و بطن راست را خونرسانی میکند .
وظیفه بطن راست تلمبه کردن خون به ریهها میباشد. شریانهای کرونری دارای ساختمانی مشابه تمام شریانهای بدن هستند اما فقط در یک چیز با آنها تفاوت دارند که فقط در زمان بین ضربانهای قلب که قلب در حالت ریلکس و استراحت قرار دارد، خون دراین شریانها جریان مییابد.وقتی عضله قلب منقبض میشود، فشار آن به قدری زیاد میشود که اجازه عبور خون به عضله قلب را نمیدهد، به همین دلیل قلب دارای شبکه موثری از رگهای باریک خونی است که تمام نیازهای غذایی و اکسیژن رسانی آن را به خوبی برآورده میکند.
در بیماران کرونری قلب ، شریانهای کرونری تنگ و باریک میشوند و عضلات قلب از رسیدن خون و اکسیژن به اندازه کافی محروم میگردند. (مانند هنگامی که که یک لوله آب به دلایل مختلفی تنگ شود و نتواند به خوبی آبرسانی کند).در این صورت ، در حالت استراحت ممکن است اشکالی برای فرد ایجاد نشود ،
, اما وقتی که قلب مجبور باشد کار بیشتری انجام دهد و مثلا شخص بخواهد چند پله را بالا برود، شریانهای کرونری نمیتوانند بر اساس نیاز اکسیژن این عضلات ، به آنها خون و اکسیژن برسانند و در نتیجه شخص در هنگام بالا رفتن از پلهها دچار درد سینه و آنژین قلبی میگردد. در چنین مواقعی اگر فرد کمی استراحت کند، درد معمولا از بین خواهد رفت. اگر یک شریان کرونری به علت مسدود شدن آن توسط یک لخته خون ، به طور کامل جلوی خونرسانیاش گرفته شود، قسمتی از عضله قلب که دیگر خون به آن نمیرسد، خواهد مرد و این یعنی سکته قلبی.
سرخرگهای تاجی
سرخرگهای تاجی (تاجی) از آئورت بیرون میآیند. آئورت , سرخرگ اصلی بدن میباشد که از درون چپ , خون را بیرون میشازند. سرخرگهای تاجی از آغاز آئورت منشا گرفته و بنابراین نخستین سرخرگهایی دام تنها 3 یا 4 میلیمتر قطر دارند .این سرخرگهای تاجی از روی سطح قلب عبور کرده و در پشت قلب به یکدیگر متصل میشوند و کم وبیش یک راه دایرهای را ایجاد میکنند. وقتی چنین الگویی از رگهای خونی قلب بدست پزشکان قدیم دیده شد , آنها فکر کردند که این
همانندتاج میباشد از این روی واژه لاتین “سرخرگهای تاجی” (Coronary) را به آنها دادند که امروزه نیز از این واژه بهره گیری میشود . از آنجایی که سرخرگهای تاجی قلب از اهمیت فراوانی برخوردار هستند , پزشکان تمام شاخهها و دگرگونیهایی که میتواند در کسان گوناگون داشته باشد را شناسایی کردهاند. سرخرگهای تاجی چپ دارای دو شاخه اصلی میباشد که به آنها اصطلاحا “نزولی قدامی” و “سرخرگ چرخشی میگویند و این سرخرگها نیز به نوبه خود به شاخههای دیگری نقسیم میشوند. این سرخرگها , مایه خونرسانی به قسمت بیشتر عضله درون چپ میشوند. درون چپ دارای عضلات بیشتری
در برابر درون راست میباشد زیرا وظیفه آن , تلمبه کردن خون به تمام قسمتهای بدن است. سرخرگهای تاجی راست , بیشتر کوچکتر بوده و قسمت زیرین قلب و درون راست را خونرسانی میکند. وظیفه درون راست تلمبه کردن خون به ششها میباشد . سرخرگهای تاجی دارای ساختمانی همانند تمام سرخرگهای بدن هستند ولی تنها در یک چیز با آنها تفاوت دارند که تنها در زمان میان ضربانهای قلب که قلب در حالت آسوده (ریلکس) قرار دارد , خون دراین سرخرگها جریان مییابد. وقتی عضله قلب منقبض میشود , فشار آن به قدری بسیار میشود که اجازه عبور خون به عضله قلب را نمیدهد , از این روی قلب دارای شبکه کارسازی از رگهای باریک خونی است که مایه میشود تمام نیازهای غذایی و اکسیژن رسانی آن را به خوبی انجام دهد. در بیماران تاجی قلب , سرخرگهای تاجی تنگ و باریک میشوند و وعضلات قلب از رسیدن خون و اکسیژن به اندازه کافی محروم میگردند (مانند هنگامی که که یک لوله آب به دلایل گوناگونی تنگ شود و نتواند به خوبی آبرسانی کند). در حالت استراحت , میشود اشکالی برای فرد ایجاد نشود , ولی هنگامیکه قلب ناچار باشد کار بیشتری انجام دهد و برای نمونه شخص بخواهد چند پله را بالا برود
, سرخرگهای تاجی نم توانند بر پایه نیاز اکسیژن این عضلات , به آنها خون و اکسیژن برسانند و برآیند اینکه شخص در هنگام بالا رفتن از پلهها دچار درد سینه (آنژین) میگردد. در چنین مواقعی اگر فرد کمی استراحت کند , درد بیشتر از میان خواهد رفت. اگر یک سرخرگ تاجی به چرایی مسدود شدن آن بدست یک لخته خون , به گونه کامل جلوی خونرسانی اش گرفته شود , قسمتی از عضله قلب که دیگر خون به آن نمیرسد , خواهد مرد .این سرخرگهای تاجی از روی سطح قلب عبور کرده و در پشت قلب به یکدیگر متصل میشوند و کم وبیش یک راه دایرهای را
ایجاد میکنند. وقتی چنین الگویی از رگهای خونی قلب بدست پزشکان قدیم دیده شد , آنها فکر کردند که این همانند تاج میباشد از این روی واژه لاتین “سرخرگهای تاجی” (Coronary) را به آنها دادند که امروزه نیز از این واژه بهره گیری میشود . از آنجایی که سرخرگهای تاجی قلب از اهمیت فراوانی برخوردار هستند , پزشکان تمام شاخهها و دگرگونیهایی که میتواند در کسان گوناگون داشته باشد را شناسایی کردهاند. سرخرگهای تاجی چپ دارای دو شاخه اصلی میباشد که به آنها اصطلاحا “نزولی قدامی” و “سرخرگ چرخشی میگویند و این سرخرگها نیز به نوبه خود به شاخههای دیگری نقسیم میشوند. این سرخرگها , مایه خونرسانی به قسمت بیشتر عضله درون چپ میشوند. درون چپ دارای عضلات بیشتری در برابر درون راست میباشد زیرا وظیفه آن , تلمبه کردن خون به تمام قسمتهای بدن است. سرخرگهای تاجی راست ,
بیشتر کوچکتر بوده و قسمت زیرین قلب و درون راست را خونرسانی میکند. وظیفه درون راست تلمبه کردن خون به ششها میباشد . سرخرگهای تاجی دارای ساختمانی همانند تمام سرخرگهای بدن هستند ولی تنها در یک چیز با آنها تفاوت دارند که تنها در زمان میان ضربانهای قلب که قلب در حالت آسوده (ریلکس) قرار دارد , خون دراین سرخرگها جریان مییابد. وقتی عضله قلب منقبض میشود , فشار آن به قدری بسیار میشود که اجازه عبور خون به عضله قلب را نمیدهد , از این روی قلب دارای شبکه کارسازی از رگهای باریک خونی است که مایه میشود تمام نیازهای غذایی و اکسیژن رسانی آن را به خوبی انجام دهد. در بیماران تاجی قلب ,
سرخرگهای تاجی تنگ و باریک میشوند و وعضلات قلب از رسیدن خون و اکسیژن به اندازه کافی محروم میگردند (مانند هنگامی که که یک لوله آب به دلایل گوناگونی تنگ شود و نتواند به خوبی آبرسانی کند). در حالت استراحت , میشود اشکالی برای فرد ایجاد نشود , ولی هنگامیکه قلب ناچار باشد کار بیشتری انجام دهد و برای نمونه شخص بخواهد چند پله را بالا برود ,
سرخرگهای تاجی نم توانند بر پایه نیاز اکسیژن این عضلات , به آنها خون و اکسیژن برسانند و برآیند اینکه شخص در هنگام بالا رفتن از پلهها دچار درد سینه (آنژین) میگردد. در چنین مواقعی اگر فرد کمی استراحت کند , درد بیشتر از میان خواهد رفت. اگر یک سرخرگ تاجی به چرایی مسدود شدن آن بدست یک لخته خون , به گونه کامل جلوی خونرسانی اش گرفته شود , قسمتی از عضله قلب که دیگر خون به آن نمیرسد , خواهد مرد .
دیابت(مرض قند)
مرض قند یا دیابت شیرین یک اختلال سوخت و سازی در بدن است. بدین صورت که سرعت و توانایی بدن در استفاده و سوخت و ساز کامل قندها کاهش مییابد. از اینرو قند خون افزایش مییابد.
گونههای مرض قند
• مرض قند نوع (یا دیابت وابسته به انسولین IDDM)
• مرض قند نوع (یا دیابت غیر وابسته به انسولین NIDDM)
• دیابت بارداری
دیابت نوع یک
بدن مبتلایان به دیابت نوع یک توانایی تولید انسولین را ندارد و این امر موجب افزایش سطح قند خون میگردد.
دیابت نوع دوم
در مرض قند نوع دوم بدن فرد مبتلا انسولین تولید میکند و حتی ممکن است غلظت انسولین در خون از مقدار معمول آن نیز بیشتر باشد اما گیرندههای یاختهای فرد نسبت به انسولین مقاوم شده و در حقیقت نمیگذارند انسولین وارد سلولها شده و اعمال طبیعی خود را انجام دهد. در این حالت میتوان با درمان رژیمی و ورزش غلظت قند خون را کاهش داد. شیوع این نوع در حال ازدیاد است. مرض قند نوع دوم در افراد چاق دیده میشود و درصد شیوع این بیماری در زنان بیش از مردان است.
دیابت بارداری
دیابت بارداری مربوط به چند ماهه آخر دوران بارداری است و معمولاً سابقه خانوادگی در ابتلا به آن نقش دارد. تعدیل در مصرف کربوهیدراتها و محدود کردن دریافت کربوهیدراتهای تصفیه شده و افزایش تعداد وعدهها و کاهش حجم وعدهها از جمله عوامل بهبود بخش میباشند. ناگفته پیداست که این نوع دیابت فقط در بانوان شیوع دارد!
مرض قند و انسولین
بسیاری از افراد پس از آغاز درمان و استفاده از تجویزهای دارویی حتی از قبل هم چاقتر میشوند و این بدان علت است که تقریباً تمام داروهایی که برای بهبود این افراد تجویز میشود آنها را گرسنه میکند و باعث میشود که کبد مازاد انرژی را به چربی تبدیل نماید.لوزالمعده به منظور جلوگیری از افزایش ناگهانی قند خون پس از صرف غذا مقداری انسولین در خون وارد میکند و انسولین با راندن قندها به درون یاختهها از وقوع این امر جلوگیری میکند. اما انسولین و تمام داروهایی که از آن ساخته میشوند باعث میشوند که شما همواره احساس گرسنگی کنید و بداقبالی شما برای یک حمله قلبی را افزایش میدهد. بنابراین مهمترین هدف در تجویز انسولین این است که با کمترین میزان مصرف انسولین بتوانیم از بالا رفتن ناگهانی قند خون جلوگیری بعمل بیاوریم.
عوارض دیابت
دیابتیها در معرض آسیبهایی مانند حملات قلبی و مشکلات کلیوی و نابینایی و ناشنوایی و نشانگان پاهای سوزان هستند و این امر بعلت افزایش قند خون بعد از صرف غذا و چسبیدن این قندها به یاختهها و تبدیل آن به مادهای مضر به نام سوربیتول صورت میپذیرد. پزشکان بهوسیله انجام آزمایشی بنام هموگلوبین A1C و اندازه گیری میزان قند چسبیده به سلولها به میزان آسیبهای عصبی وارد شده پی میبرند.
مرض قند و پرهیز غذایی
بسیاری از افرادی که بعد از سن 40 سالگی دچار دیابت میگردند با رعایت یک رژیم غذایی مشتمل بر مصرف سبزیجات, غلات کامل, حبوبات و ماهی ومحدود کردن شدید فراوردههای شیرینی پزی و شکر و محدود کردن دریافت گوشت، مرغ و تخم مرغ میتوانند حال خود را بهبود بخشند. بسیاری از کسانی که دچار دیابت شدهاند انسولین مصرف میکنند آنها توانایی کافی
برای پاسخ دادن به انسولین را ندارند و این امر به علت وزن بالا و مصرف زیاد قندهای تصفیه شده از سوی آنهاست. اولین دستور برای برطرف کردن این حالت استفاده از دانههای کامل به جای فرآوردههای شیرینی و نان پزی است. این امر علاوه بر اینکه به شما احساس خوبی میدهد کمک خواهد کرد تا کمتر بخورید و همچنین باعث محدود کردن دریافت مهمترین منبع دریافت چربیها خواهد گردید.برپایه پژوهشهایی که در اروپا انجام گرفته است نشان داده شده که دریافت مقادیر بسیار زیاد پروتئین به کلیههای یک فرد دیابتی آسیب وارد میکند بنابراین دیابتیها باید از مقادیر کمتر گوشت و ماکیان و تخم مرغ استفاده نمایند. همچنین تحقیقات اخیر نشان میدهد که
کربوهیدراتهای تصفیه شده میزان نیاز به انسولین را افزایش و چربیهای غیر اشباع تکپیوندی و چندپیوندی موجود در سبزیجات و چربیهای امگا-3 موجود در روغن ماهی و همچنین استفاده از آرد کامل و دانههای کامل بجای آرد تصفیه شده نیاز به انسولین را کاهش میدهد. سطح بالای قند خون بعد از صرف غذا موجب میشود که قندها به یاختهها چسبیده و تبدیل به مادهای سمی (برای یاختهها) بنام سوربیتول شوند که این ماده به اعصاب و کلیه و شریانها و قلب آسیب خواهد رساند. برای اینکه از بالا رفتن زیاد سطح خون جلوگیری کنید نانها و شیرینیهای تهیه شده از غلات کامل را بجای نان و شیرینیهای معمولی که از آرد تصفیه شده تهیه میشوند، استفاده نمایید و از شکر سر سفره خودداری کنید و مصرف میوه را فراموش نکنید.
مقاله سید قوامى فایل ورد (word) دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سید قوامى فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سید قوامى فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله سید قوامى فایل ورد (word) :
سید قوامى
الدین صمصام>ییکى از مباحث بسیار بحث انگیز در قرن حاضر مسئله نظام سیاسى و نظام اداریِ حکومت پیامبر اکرم(ص) بوده است. دیدگاه برخى این است که حکومت پیامبر اکرم(ص) اساساً نظام خاص ادارى و سیاسى نداشته است. به این دیدگاه از جنبه هاى گوناگون ـ خصوصاً کلامى ـ پاسخ گفته اند, اما از زاویه طرح عینیِ نظام سیاسى و ادارى پیامبراسلام(ص) کم تر بدین ساحت درآمده اند. نگارنده از کسانى است که به وجود نظامِ اداریِ کامل و پیشرفته اى در دوران رسول اللّه(ص) اعتقاد دارد, در جهت اثبات این اعتقاد, با روى کردى تاریخى به شیوه نظام ادارى پیامبر اکرم(ص) پرداخته و با کاوش در لابه لاى صفحات تاریخِ سیاسیِ پیامبر اکرم(ص) نمودهاى نظام مستحکم ادارى را به دست آورده است. این نوشته به اجمال به یکى از مهم ترین ارکان در نظام ادارى یعنى عضویابى از دیدگاه اسلام اشاره دارد.
منابع نیروى انسانى(عضویابى)
هر نظام ادارى ارکان گونه گونى دارد که یکى از آن ها عضویابى است. علماى مدیریت عضویابى را چنین تعریف مى کنند:
(عملیات کاوش در منابع انسانى و کشف افراد شایسته و ترغیب و تشویق آنان به قبول مسئولیت در سازمان.)
مراد ما از عضویابى در نظام اداریِ حکومتِ رسول اکرم(ص) لزوماً مطابقِ تعریف فوق نیست, زیرا ممکن است در اطلاعاتى که از آن عصر به دست ما رسیده چنین فعل و انفعالى را شاهد نباشیم و البته منکر وجود آن هم نیستیم و یا چه بسا اقتضاى آن زمان دقیقاً پیاده شدن مفاهیم فوق نبوده باشد. بنابراین مراد ما شناسایى منابع نیروى انسانى است که رسول خدا(ص) کادر حکومتى اش را از آن ها تأمین مى کرده است.
شناسایى این منابع به ما کمک مى کند که در انتخاب معیار براى عضویابى و براى منابع انسانى توفیق یابیم تا مدیران سازمان هاى حکومت اسلامى در هر عصر و نسلى بر اساس آن معیارها به عضویابى بپردازند.
در آن شرایط, منابع نیروى انسانى پیامبر اکرم(ص) این ها بودند:
1ـ منابع نژادى عرب و عجم;
2ـ منابع سرزمینى مانند مکه و مدینه و یمن;
3ـ منابع قبیله اى مانند قریش;
4ـ منابع ارزشى مانند مهاجرین, انصار, مجاهدین و تابعین;
5ـ منابع بومى;
6ـ منابع سرزمینى ـ اعتقادى مانند دارالکفر و دارالاسلام;
7ـ منابع اعتقادى مانند مسلمین, یهود و نصارى.
1 ـ منابع نژادى
قرآن به زبان عربى نازل شده, پیامبر اکرم(ص) عرب است, اسلام در عربستان طلوع کرده است, اولین حکومت اسلامى در مدینه ـ که از شهرهاى عرب است ـ تشکیل یافته و عمده نیروهاى پیامبر اکرم(ص) در کادر ادارى و حکومتى عرب بوده اند, ولى با این همه, عربیت یک اولویت نبوده است.
قرآن مى فرماید:
(یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثى وجعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم2; اى مردم ما شما را از دو جنسِ مرد و زن آفریدیم و شما را به شکل ملت ها و قبیله ها در آوردیم تا یکدیگر را بشناسید.)
پیامبر اکرم در روز فتح مکه مى فرماید:
(انّ اباکم واحد کلکم لآدم و آدم من تراب ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم ولیس لعربى على عجمى فضل الاّ بالتقوى3; پدر شما یکى است و آن, آدم(ع) است و آدم از خاک, با تقواترین شما نزد خدا گرامى ترین شما است, عرب را بر عجم برترى نیست مگر به تقو).
بعضى از اعراب معاصر از تمدّن اسلامى با نام(تمدّن عربى) یاد مى کنند و مى گویند:(مسلمانِ غیر عرب اگر پیش رفت کرده است به خاطر روح عربى بوده است که در همه ملت ها پیدا شده بود و همه این ملت ها تحت نام و عنوانِ(عربیت) یک حرکت هم آهنگ به وجود آورده بودند).4 این نظریه, به طور آشکار تحریف تاریخ است, در حالى که ملت هاى مسلمان بر روى ملیّت خود پل زده بودند و خود را مسلمان مى دانستند.
محور نبودن عربیت به صورت یک ارزش اسلامى باقى بود حتى خلفاى راشدین بر آن پاى فشرده اند ولى امویان سلسله جنبان تفکر تفوّق عرب شدند5 و سیاست آن ها بر اصل تفوق عرب بر غیر عرب پایه گذارى شد, معاویه به صورت بخش نامه به همه عمّال خویش دستور داد که براى عرب, حق تقّدم قائل شوند. این عمل ضربه مهلکى به اسلام زد و منشاء تجزیه حکومت اسلامى به صورت حکومت هاى کوچک بود, زیرا بدیهى است که هیچ ملّتى حاضر نیست تفوق و قیمومت ملّت دیگر را بپذیرد. اسلام از آن جهت مقبول همه ملّت ها بود که علاوه بر سایر مزایایش رنگ نژادى و قومى نداشت.6
(آجرى) در اربعین از رسول خدا(ص) نقل مى کند که:(همانا خدا اختیار کرد مرا و اختیار کرد براى من اصحابى پس قرار داد براى من از آنها وزرائى.)7 در(استیعاب) از قول على(ع) آن وزرا چهارده نفر شمرده مى شوند:(حمزه, جعفر, ابوبکر, على, حسن, حسین, عبداللّه بن مسعود, سلمان, عماربن یاسر, حذیفه, اباذر, بلال و مصعب).8 جالب است اگر این مجموعه را به منزله کابینه فرض کنیم(هر چند حسنین کم سن بوده اند.) در این جمع دو نفر غیر عرب دیده مى شوند: سلمان فارسى و بلال حبشى. این دقیقاً همان عدم اولویت نژاد عرب را تأکید مى کند در شرایطى که زمین و زمان و زمینه اقتضاى عرب گرایى داشت حضور این دو نفر در سطح بالاى مسئولیت معناى خاص دارد. و وقتى هم پیامبر(ص) به سلمان لقب مى دهد نمى گوید سلمان عربى بلکه مى فرماید(سلمان محمّدى)
پیامبر(ص) به همین دو اکتفا نکرد,(صهیب بن سنان) ملقّب به(ابو یحیى), رومى بوده است, وحشى ـ که بعد اهلى شد و به او مأموریت داده شد ـ حبشى است که شیعه و سنى او را صحابى مى دانند. ابن هشام در سیره خویش(ابو کبشه) را فارسى و(زیدبن حارثه) را حبشى مى داند.9 که در جنگ بدر حضور داشته اند, بعضى(ذو مخبر) را از صحابه پیامبر, که حبشى است, شمرده اند.10 در این میان, نقشِ سلمان فارسى که سلمان الخیر و سلمان السلام و سلمان محمدى است, بسیار برجسته و کلیدى است, وى در جنگ خندق, خندق مى سازد و در جنگ طائف منجنیق مى سازد11 و بعدها در زمان عثمان استان دار مدائن مى شود12 و امیرالمؤمنین(ع) وى را پس از مرگ تجهیز کرد و بر او نماز خواند و جعفر هم حاضر بود.
در فروغ ابدیت آمده است:(مناطقِ خوش آب و هوایِ عربستان در آخرین قرن قبل از اسلام به طور کلّى تحت نفوذ سه دولت بزرگ یعنى ایران و روم و حبشه بود, شرق و شمال شرقى این منطقه زیر حمایت ایران و شمال غربى تابع روم و قطعات مرکزى و جنوب تحت نفوذ(حبشه) قرار داشت, بعدها در اثر مجاورت با اینان سه دولت عرب به نام هاى حیره, غسان و کنده هر کدام تحت نفوذ یکى از سه دولت نامبرده(ایران, روم و حبشه) قرار داشتند.)
جالب است که پیامبر سلاطین هر سه قدرت را به اسلام دعوت کرد خسرو پرویز که پیامبر او را به نام(کسرى عظیم فارس) در نامه اش یاد کرد قبول نکرد,13 ولى نجاشى سلطان حبشه اسلام آورد14 و هرقلِ عظیم روم معروف به(قیصر) اسلام آورد.15 آن چه براى ما مفید است آن که طبق مدارک یاد شده پیامبر به کسری§ و قیصر نوشت:(اسلم تسلم; اسلام بیاور تا سالم بمانى). و در بعضى نامه هایش مى افزود:(اسلم تسلم فاجعل لک ما تحت یدیک)16 و یا مى فرمود:(ان تؤمن باللّه وحده لاشریک له یبقى ملکک).17 این جملات به آن معنا است که اگر اسلام بیاورید به حکومت ادامه مى دهید.
اگر عربیت در کارگزارى حکومت رسول خدا(ص) اولویت داشت چنین وعده اى به حکّام غیر عرب نمى داد. این وعده ها گویاى نفى عرب محورى در حکومت است و این آن چیزى است که ما در این مبحث به دنبال آنیم. مسلمان شدن سلطان حبشه و بقاى او در حکومت با تأیید رسول خدا(ص) نشان مى دهد که کادر غیر عرب رسول خدا(ص) منحصر در بردگان حبشى مثل بلال و وحشى و ذومخبر نمى شود بلکه مَلِک حبشه هم در این حلقه وارد است و نه تنها صهیب رومى که برده است بلکه خود قیصر روم هم به نوعى در حکومت فراگیر و جهان گیرِ رسول خدا(ص) نقش دارد.
آن چه منظور ما را بیش تر تقویت مى کند اسلام آوردن دسته جمعیِ(باذان) حاکم یمن و تمام کارمندانش که ایرانى بودند مى باشد,18 زیرا سرزمین حاصل خیز یمن که در جنوب مکّه قرار دارد و حکمرانان آن همواره دست نشانده شاهان ساسانى بودند19 و تمام کارمندانشان ایرانى بودند با نامه پیامبر و وعده اى که داد مبنى بر این که(اگر مسلمان شوى حکومتت دوام دارد)20 با لبیک به پیامبر و مسلمان شدنشان ایرانیان زیادى به کادر حکومتى رسول خدا(ص) اضافه شد.
این روحیه حتى در حکومت امیرالمؤمنین هم مشاهده مى شد که فردى به نام(شنسب) را که ایرانى و از نسل غوریان است به عنوان فرمان دار ناحیه(غور) هرات منصوب فرموده بود.21 خلفاى دوم و سوم هم سلمان را در مدائن نصب کرده بودند, که ذکر آن رفت. همه این ها نشان مى دهد که نفیِ عرب محورى از دید کتاب و سنت و سیره, مسلّم است و پیامبراکرم(ص) در عضویابى, هیچ گاه به نیروهاى عرب به عنوان یک منبع نیروى انسانیِ داراى اولویت, تکیه نکرده است.
2 ـ منابع سرزمینى
مکّه با همه اهمیتش هیچ گاه براى حکومت اسلامى به یک منبع اولویت دار تبدیل نشد, زیرا ارزش هاى مکه مخصوص اهل آن نیست و یک سرزمین عمومى و متعلق به همه است.
حتى پس از این که مکه فتح شد و پیامبر به وطَنِ اصلى خود بازگشت آن جا را پایتخت قرار نداد و به مدینه بازگشت. در تاریخ حکومت هاى اسلامى هم هیچ گاه مکّه پایتخت نشده است. علّت آن بر ما مجهول است.
آرى, مکه نه تنها پایتخت نشد بلکه با همین عمل پیامبر(ص) عملاً(هم شهرى گرى) و (هم وطن گرایى) نفى گردید.
بسیارى از یاران اوّلیه پیامبر(ص), که مرتباً آزار مى شدند, مثلِ بلال, عمّار, صهیب, سلمان, اویس قرنى, معاذبن جبل, اباذر غفارى, مقداد, عدى بن حاتم و عبدالله بن مسعود, مکى الاصل نبودند. در میان وزرایى که قبلاً شمردیم, شش نفر غیر مکى اند و اگر حسن و حسین(ع) را لحاظ نکنیم سهم مکّى و غیر مکّى, مساوى است.
در بین هفده استان دار ده نفر آن ها اهل یمن و یک نفر از مدینه و شش نفر مکّى هستند که یک نفر از آن ها(عتاب بن اسید) است که والى مکه است از طرف رسول خدا(ص)22 نه به خاطر این که مکّى است بلکه به خاطر بومى بودنش. پنج نفر باقى مانده که قرشى هستند یکى(ابوسفیان) است که به عنوان(مؤلفه قلوبهم) منصوب شد بر نجران23 نه به عنوان مکّى و سایرین هم به خاطر شایستگى و صلاحیت. و مکّى بودن هیچ دخلى نداشت.
پس بنابر آمار وزرا که ستاد رسول خدا(ص) بودند و مطابق آمار استان داران در تشکیلات حکومتى رسول خدا(ص) برترى با عنصر مکّى نبود. در خصوص(عثمان بن طلحه بن شیبه) که به طور موروثى کلیددار کعبه بودند پیامبر او را ابقا کرد,24 ولى نه به خاطر مکّى بودنش بلکه براى ردّ امانت, زیرا این آیه نازل شد که:(انّ اللّه یامرکم ان تؤدو الامانات الى اهلها;25 خداوند به شما امر مى کند تا امانات را به اهل آن بازگردانید.)
حضور حجم عظیمى از یمنى ها در بین استان داران و یک نفر به نام(حذیفه) در بین وزرا حاکى از این است که مکه اولویت ندارد.
ب ـ مدینه(پایتخت گرایى ـ مرکزگرایى)
مدینه الرسول(ص) که قبل از هجرت(یثرب) نام داشت مرکز اسلام و حکومت اسلامى و مدفن بسیارى از نیکان و پاکان است. رسول خدا(ص) این شهر را براى مرکزیت بر مکه مکرّمه هم ترجیح داد و حتى بعد از فتح مکه پایتخت را عوض نکرد.
ولى آیا مدینه اولویت دار است; یعنى اهل مدینه به خاطر این که در این سرزمین و در مرکز و پایتخت هستند مزیتى بر دیگران دارند. و(مرکزگرایى) و(پایتخت گرایى) که در زمان رسول خدا تحت عنوان مدینه گرایى تبلور داشت, آیا معیارى براى عضویابى در حکومت اسلامى است؟
پاسخ این سؤال هم منفى است, زیرا در لیست وزرایى که دیده شد تنها یک نفر مدنى است و آن,(زیادبن لبید انصارى) است و نیروهاى یمنى که نه مکى اند و نه مدنى آمار بالایى را در بین استان داران رسول خدا(ص) داشتند.
نیروهاى مهاجر هم که مکى و غیر مکى داخل آن ها بود پست هاى حکومتى را اشغال کرده بودند.
در یک جمع بندى باید گفت: سرزمین, معیار نیست حتى مکه و مدینه و یمن و هیچ حاکم اسلامى نمى تواند فردى را چون هم شهرى او است یا مقیم پایتخت است یا مقیم یکى از استان هاى مهّم است(مثل یمن) اولویت دهد.
3 ـ منابع قبیله اى(قریش )
قریش نام قبیله اى است پدر این قبیله(نضربن کنانه) است, این قبیله را از آن جهت قریش نامند که گرد حرم فراهم آمده اند.
امویان و علویان و عباسیان از قریش هستند, محمد(ص) هم قرشى است و بزرگ ترین افتخار براى یک نفر این بوده که شاخه اى از آن محسوب و به آن منسوب شود. با توجّه به این که جامعه عرب دچار دردى ریشه دار و مزمن به نام تفاخر به فامیل و خانواده و قبیله بود لذا زمینه برترى این طائفه ممتاز فراهم بود. پیامبر که خود قرشى بود با شناخت درد مزبور قبل از بدخیم شدن, به علاج آن پرداخت و قبل از او قرآن کریم رسماً شعوب و قبائل را مایه تعارف و شناخت یک دیگر و نه سرمایه تفاخر مى داند:(جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا)26
رسول خدا(ص) وقتى مکّه را فتح کرد براى پیش گیرى از بیمارى قریش گرایى با قدرت مى فرماید:(ایها الناس انّ اللّه قد اذهب عنکم نخوه الجاهلیه و تفاخروها بآبائها الاوانکم من آدم و آدم من طین اِلاّ خیر عباداللّه عبدا تقاه)27
در جاى دیگر مى فرماید:(اشراف امّتى حَمَلهالقرآن و اصحاب اللیل28; اشرافِ قوم من, حاملانِ قرآن و شب زنده داران هستند). و یا آن جا که با کشتگان آن ها من جمله ابوجهل و عتبه و شیبه و امیّه که در چاه بودند صحبت مى کند, مى فرماید:(دیگران مرا تصدیق کردند…, دیگران مرا جاى دادند, دیگران مرا کمک کردند).29 این دیگران چه کسانى هستند که این همه در کلام رسول خدا(ص) تکرار مى شود; یعنى غیر قریش که ترکیبى از مهاجر و انصار و مکّى و غیر مکّى اند. معلوم مى شود اکثر قریش مانع راه بودند که پیامبر این گونه با چاه سخن مى گوید. البته بعضى از قریش, پیامبر(ص) را هم کمک کرده اند قبلاً خواندیم که از هفده استان دار, شش نفرشان قرشى بوده اند و هم چنین در میان وزراى آن حضرت, هشت نفر از قریش هستند: پنج نفر از بنى هاشم و سه نفر دیگر یعنى ابوبکر, عمر و مصعب از قریش هستند. قریشى ها در بین قضات و نیز در همه ارکان حکومتى حضور داشته اند, ولى نه به خاطر قرشى بودن بلکه ملاحظات دیگرى در نظر بوده است.
البته روایتى از رسول خدا(ص) نقل شده که مى فرماید:(قدموّا قریشا ولاتقدمواها و تعلموا من قریش ولا تعلّموها ولولا ان تبطر قریش لاخبرتها مالخیارها عنداللّه تعالى)30 و در نقلى دیگر از امیرالمؤمنین(ع) آمده است:(قدموا قریشا ولاتقدّموها ولولا ان تبطّر قریش لاخبرتها بمالها عنداللّه تعالى)31 و در نقل سوم دارد که(قدمواّ قریشا ولا تقدموها و تعلموا منها ولا تعلموها)32
این روایات از طریق اهل سنت است و به قول(مناوى) در شرح جامع صغیر بعضى براى تقدیم قول شافعى بر غیر شافعى به این روایات استناد کرده اند,33 زیرا شافعى نسب به(مطّلب) فرزند هاشم مى رساند و جالب است که خیلى از فقهاى ما, در این که مطلبى را در احکام بنى هاشم وارد کنند تردید دارند.
در کتاب(ذکری§) آمده است که برخى از فقها مثل شیخ مفید و شیخ صدوق و پدرش و غیرهم در بحث نماز میّت براى این که اولویتى به هاشمى بدهند راهى ندارند جز این که به چنین روایاتى استناد کنند, در حالى که در روایات ما اثرى از آن ها مشاهده نمى شود.34
ما مى گوییم اولاّ: این روایات از حیث سند معتبر نیست, زیرا از طریق شیعه اثرى از آن نیست.
ثانیاً: از همان طریق اهل سنّت هم اگر قبول کنیم این روایات به مقدّم داشتن(حذیفه یمانى) غیرقرشى توسط پیامبراکرم(ص) در یک نماز, نقض مى شود; در حالى که پشت سرش قرشى ها بودند; یعنى پیامبر او را امام قرشى ها کرد و بر آن ها مقدّم داشت. لذا بعضى مثل(عیاض) با شتاب در حل این تناقض به این توجیه روى آورده اند که مراد از تقدیم قریش بر غیر قریش تقدم در خلافت و حکومت است نه تقدیم در نماز جماعت یا میّت!35
ثالثاً: اگر قریش باید مقدم شود فقط بنى هاشم مراد است که ما این را قبول داریم, چرا که قریش رسول خدا(ص) را آزار دادند و اخراج کردند و با او جنگیدند و چگونه است که مقدّم شوند و معلّم همگان شوند و کسى معلّم آن ها نشود!؟
رابعاً: از همه که بگذریـم دلالت آن, مقابـل فرمایـش رسول خدا(ص) اسـت که فرمود: (لاحسب لقرشى ولاعربى الاّ بالتواضع). و نیز با آیه سیزدهم سوره حجرات و خطبه پیامبر(ص) در مکه ـ که به همه آن ها اشاره رفت ـ تعارض دارد.
در مجموع این قبیل روایات عاجزند از اثبات تقدّم قریش مگر در بنى هاشم و آن چه در بحث حیض در جوامع فقهى ما آمده است که زنان قرشیه ده سال دیرتر به یائسگى مى رسند36 امرى تعبدى یا تکوینى است و بعید است کسى آن را امتیازى براى قریش حساب کند, زیرا در این صورت باید براى(نبطیه) هم امتیاز قائل شود که در روایات هم دوشِ قرشیه است. شیخ مفید در کتاب(مقنعه) مى گوید:(قد روى ان القرشیه من النساء والنبطیه تریان الدم الى ستّین سنه)37 و در نبطیه اصولاً تردید هست که عرب مستعجم هستند یا عجم مستعرب.38 هرچند از ابن عباس نقل شده است که:(نحن معاشر قریش حیّ من النبط).39 ولى وضوحى ندارد و در نهایت این که در زمان ما شناخته شده نیستند و قرشیه هم جز بنى هاشم در زمان حال شناخته شده نیست, هرچند صاحب جواهر از قبیله معروف به قریش در زمان ما نام مى برد40 که براى ما شناخته شده نیست.
لذا راهى براى برترى قریش وجود ندارد نه آن روایات اهل سنت و نه این مسئله یائسگى قرشیه و نه امورى از این قبیل قادر به اولویت دادن به قریش نیستند و قریش گرایى به حکم کتاب و سنّت مطلوب نیست.
اما آن چه در بحث ما مفید است این که(قبیله گرایى) که در خصوص رسول خدا(ص) به شکل(قریش گرایى) تبلور داشت, یک معیار منفى است; یعنى حاکم یا مدیر اسلامى در عضویابى نمى تواند به قبیله خویش به عنوان یک منبع اولویت دار بنگرد. البته تشخیص قبیله در صدر اسلام بسیار آسان مى نمود,
زیرا نظام قبائلى حاکم آن چنان دقیق بودکه به قول قرآن یک عامل شناسایى و تعارف, قبایل بودند41 و هر کس را به قبیله اش مى شناختند و از امام صادق(ع) آموختیم که قبایل, کسانى اند که منسوب به آبا هستند42 که در زبان ما چنین نسبتى را در یک خاندان یا دودمان مى توان یافت یا آن چه که به(آل) معروف است; شبیه آن چه در کشورهاى خلیج فارس متعارف و متداول است مانند آل سعود, آل نهیان, آل صباح و… هر چند طبق فرهنگ قرآن, آل ابراهیم و آل عمران معنایى اعم دارد, زیرا(آل ابراهیم) به بنى اسحاق و بنى اسماعیل تقسیم مى شود که اوّلى یهود و دوّمى عرب را مى سازد.43 پس(آل) حتى معنایى فوق نژاد مى یابد, اما آن چه در زمان ما از آل فهمیده مى شود معنایى بسیار محدودتر است و شاید بهترین ترجمان آن(خاندان) یا(دودمان) باشد وگرنه مصداقى براى قبیله نخواهیم یافت. بر این اساس وقتى قریش گرایى و قبیله گرایى در زمان رسول خدا(ص) مطرود شد معیارى که متناسب با همه زمان ها به دست مى آید(عدم دودمان گرایى) و (عدم خاندان گرایى) است; به عبارت دیگر, دودمان و خاندان هیچ اولویتى به عنوان نیروى انسانى ندارند.
4 ـ منابع ارزشى
الف ـ مهاجرین
مراد از مهاجرین نیروهاى فداکارى هستند که در صدر اسلام با پیامبراکرم(ص) و یا بدون ایشان از مکه به مدینه یا به شعب ابى طالب یا به حبشه مهاجرت کردند و خود و فعلشان در قرآن کریم ممدوح شمرده شده اند. در ارزش هجرت همین بس که امیرالمؤمنین(ع) در نامه هاى متعدد به معاویه و دیگران,(هجرت) را از ارزش هاى اصلى خویش, ذکر مى کند, مثلاً مى فرماید:(سبقت الى الایمان والهجره)44, یا مى فرماید:(لیس المهاجر کالطلیق)45 بخش عظیمى از کادر رسول خدا(ص) بلکه حواریون و ربیّون او را مهاجرین تشکیل مى دادند. در جنگ بدر ـ طبق آمارى که ابن هشام مى دهد ـ 87 نفر از مهاجرین بوده اند.46 قبل از جنگ بدر هم مراحل شناسایى و اطلاعات عملیات را مهاجرین انجام مى دادند, چون انصار فقط پیمان حفاظت از پیامبر(ص) را در داخل مدینه داشتند نه خارج آن.47 بیش ترِ مسئولیتى که از طرف پیامبر با عنوان مکى یا قریشى یا بنى هاشم یا ذى القربی§ مسئولیت گرفتند هجرت هم کرده اند, مگر مؤلفه قلوبهم که بعد از فتح مکه, اسلام آوردند و یا برخى مثل عباس عموى پیامبر(ص) که عذر از هجرت داشت. لذا هجرت هم از لحاظ قرآن و هم از نظر رسول خدا(ص) یک ارزش و یک اولویت قطعى است; یعنى مهاجرین در عضویابى داراى اولویت هستند.
امّا در این خصوص که عنوان مهاجر اکنون چه مصداقى دارد. بین مفسران و فقها اختلاف است و دو قول وجود دارد: قول اول: انقطاع هجرت بعد از فتح مکه و قول دوم: اتصال هجرت و تداوم آن تا مادامى که کفر باقى است48 دلیل قول اول این سخنِ پیامبر(ص) است که فرمود:(لاهجره بعد الفتح) و این که بعد از فتح مکه از دارالکفر تبدیل به دارالایمان شده است و آمدن از مکه به مدینه معناى هجرت ندارد.49 دلیل دسته دوم آن است که مراد, هجرت از دارالکفر به دارالایمان است نه فقط از مکّه به مدینه. صاحب جواهر ادعاى لاخلاف مى کند.50
ما مى گوییم هجرت از قبیل حقیقت و مجاز نیست که از مکه به مدینه را حقیقى و باقى را مجازى بدانیم کما این که صاحب جواهر چنین تصور کرده است, بلکه هجرت یک معناى کلى و جامع است به معناى دورى از بدى ها به سمت خوبى ها و داراى مصادیقى است, مصداق بارز آن, همان هجرت از مکه به مدینه است ولى تنها مصداق نیست, هم چنان که در روایتى آمده است:(المهاجر من هجر نفسه)51 و یکى از گناهان کبیره را(تعرّب بعد الهجره) مى دانند که شاید عبارت آخرى از ارتداد و مصادیقى که صاحب(تذکره) و محقق کرکى و دیگران آوردند و شهید هم در(روضه) به آن اشاره دارد52 که یکى از آن ها را ما در معیار(شهرنشین گرایى) اشاره کردیم. و لذا هر نوع دورى از گناه و جهل و آمدن به سمت تعالى و تمدن مى تواند بدون مسامحه و مجاز, هجرت تلقى شود. مگر نه این که ما هجرت از مکه به حبشه را هم هجرت مى دانیم. آیا این جا از دارالکفر به دارالایمان است یا این که از دارالکفر به دارالکفر؟ لذا هجرت از همان زمان رسول خدا(ص) هم مصداقى غیر از هجرت مکه به مدینه داشته است کما این که شعب ابى طالب هم همین معنا را دارد.
به طور کلى هجرت یک ارزش است که بزرگان به رخ دیگران مى کشیدند, امام سجاد(ع) در خطبه معروف خود در شام به افتخارات پدران خویش که اشاره مى کند مى فرماید:(وهاجر الهجرتین).53 در نماز جماعت هم تقدم با کسانى است که زودتر هجرت کرده اند; مگر نماز جماعت فقط مخصوص صدر اسلام است که(اقدم هجره) ملاک تقدم تنها آن زمان باشد, نماز جماعت همیشگى است پس تقدم(اقدم هجره) هم همیشگى است.
ییکى از مصادیق اصلى آن انسان هاى مجاهد و مبارزى هستند که سابقه مبارزاتى و پیشینه روشنى در مبارزه با طاغوت ها و دشمنان دین داشته باشند, انسان هاى فداکار و انقلابى که زودتر از دیگران پا به میدان نهاده اند و از بیت و بیتوته خارج شده اند:(و من یخرج من بیته مهاجراً الى اللّه ورسولهِ ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على اللّه)54, (یاعبادى الذین آمنوا انّ ارضى واسعه فایاى فاعبدون)55, و آن جمله رسول خدا(ص) که گفتیم فرار از یک زمین به زمین دیگر را ولو به یک وجب, هجرت مى داند و صاحب آن را هم نشین ابراهیم(س) و محمد(ص) و….
بنابراین معیارِ(مهاجرگرایى) در عضویابیِ رسول خدا(ص) یک اصل مسلّم مبتنى بر گمان و عقل بود و به آن عمل کرد. آمار دقیقِ کارگزارانِ پیامبر(ص) این را نشان مى دهد. ما هم باید(مبارزگرایى) و(ایثارگرى) و(ایثارگرایى) را معیار بدانیم; یعنى هرکس تلاش و مجاهدت بیش ترى داشته و جان بازى کرده و پا و نخاع داده است را اولویت بدهیم. پس(سابقه مبارزاتى در راه اسلام) معیار است و(السابقون الاولون) در این زمینه پیش تاز و مقدّم هستند. شاید نام(مجاهدگرایى) مناسب تر باشد. بنابراین(مهاجرگرایى) با هر مصداقى در هر زمین و زمانى معیارِ مثبت در عضویابى است.
ب ـ انصار
انصار نیز مثل مهاجرین از منابع اصلى تغذیه کننده نیروى انسانى پیامبر بوده اند و اولویت داشته اند و لقب انصار را قرآن به آن ها داده است.
در کشاف و غیره مذکور است که رسول خدا(ص) بین آن ها و مهاجرین چگونه تعادل در ارزش برقرار مى کند. بعضى انصار بر قریش خود را برتر مى دانستند رسول خدا(ص) فرمود: اى انصاریان, مگرنه آن که شما ذلیل بودید و خداى تعالى شما را به واسطه من عزیز و ارجمند ساخت؟ گفتند: بلى یا رسول اللّه. سپس فرمود: مگر نه شما گمراه بودید حق سبحانه به سبب من شما را هدایت کرد؟ گفتند: بلى یا رسول اللّه. بعد از آن فرمود: چرا جواب مرا نمى دهید؟ گفتند: چه بگوییم یا رسول اللّه؟ فرمود: در جواب من بگویید مگر نه آن که قومت تو را اخراج کردند و ما تو را جاى دادیم و در پناه خود آوردیم؟ مگر نه قومت تکذیب تو را نمودند, پس ما تو را تصدیق کردیم؟ نه تو را مخذول ساختند پس ما تو را نصرت دادیم؟ و بر همین طریق حضرت رسالت شمارش صفات جمیله ایشان مى نمود تا آن که همه به زانو در آمدند و گفتند: یا رسول اللّه تن و جان ما فداى تو باد.56
ییعنى آن حضرت با یک بیان زیبا و شیوا و عادلانه در محضر مهاجر و انصار به طور تلویحى ارزش هاى طرفین را گفت و آن ها را مثل دو بال براى خود قلمداد کرد. یا موقع کلنگ زدن در خندق این شعار را مى داد که:(اللهم اغفر الانصار والمهاجره)57
بحث درباره(نصرت) است که حد اعلاى آن ایثار است نصرت آن قدر ارزش مند است که هر کس لقب(انصارى) را مثل یک نشان بر دوش مى کشید و بدان افتخار مى کرد. انصارى ها به همین صورت در تاریخ به صورت لسان صدق در آخرین مانده اند. جابربن عبداللّه انصارى, ابوایوب انصارى, جناده انصارى, ابودجانه انصارى و غیرهم یعنى همان ارزش که بنى هاشم و سادات دارند که به وسیله پیش وند سیّد خود را ممتاز مى کنند اینها با پسوند انصارى چنین کارى مى کنند.
انصارى ها در جنگ بدر, فتح مکه و دیگر نبردهاى پیامبر(ص) نیز حضور چشم گیرى داشتند و تعدادشان از مهاجران هم بیش تر بود.58
ج ـ تابعین
خداوند مى فرماید:(والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار والذین اتبعوهم باحسان رضى اللّه عنهم و رضوا عنه)59 در این آیه به سه دسته از یاران رسول خدا(ص) که مورد رضایت خداوند بوده اند اشاره مى شود که عبارت اند از: مهاجرین, انصار و تابعین. در مورد تابعین دو نظر است: یکى این که پیامبر را درک نکردند و بعداً آمدند و معصومین دیگر را یارى کردند و یا این که تابع سابقین شدند(از مهاجرین و انصار) با احسان و ایمان و اطاعت.60 تابعین طبق برداشت دوم کسانى هستند که یا مهاجرند یا انصار منتها دیر به این قافله نور پیوسته اند و جزء(السابقون الاولون من المهاجرین والانصار) نیستند ولى جزء لاحقین هستند, به هر حال آمده اند و خداوند هم اعلام رضایت از آن ها مى کند: (رضى اللّه عنهم و رضوا عنه).
د ـ مجاهدین
جهاد نوعاً قرین مهاجر و انصار است چه بسا بگوییم آن چه به مهاجر و انصار و تابعین ارزش مى دهد همین جهاد آن ها است, قرآن مى فرماید:(إنَّ الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل اللّه والذین آووا ونصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض)61, یا مى فرماید:(والذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل اللّه والذین اووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقا لهم مغفره و رزق کریم)62; یعنى هجرت و نصرت ضلع سومى دارد به نام جهاد و در نتیجه مى شوند(مؤمنون حقا), (رضى اللّه عنهم و رضو عنه), (لهم مغفره و رزق کریم) و قرآن صریحاً مى فرماید:(فضل اللّه المجاهدین على القاعدین اجراً عظیما)63
در یک جمع بندى باید گفت که چهار عنوانِ (مهاجرین, انصار, تابعین, مجاهدین) که یک منبع و مجموعه ارزشى را تصویر مى کنند و مى توان آنان را(ایثارگران) نامید, رسول خدا(ص) به نص قرآن کریم به آن ها اهمیت و اولویت مى داد. بنابراین(ایثارگرى) معیار دیگرى براى عضویابى است. حکومت اسلامى نیروهاى خویش را باید از این چهار منبع سرشار و عظیم برگیرد. و اگر جنگ نبود, ایثارگران و مهاجران و انصار و تابعین کسانى خواهند شد که بیش ترین سوابق مبارزاتى و فداکارى و دل سوزى و از خودگذشتگى و تحمل رنج و مرارت را براى اسلام و حکومت اسلامى داشته اند.
مقاله جراحی ترانساسفنوئیدال در 59 بیمار مبتلا به بیماری آکرومگالی: نتایج و خصوصیتهای بالینی و رادیولوژی فایل ورد (word) دارای 6 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله جراحی ترانساسفنوئیدال در 59 بیمار مبتلا به بیماری آکرومگالی: نتایج و خصوصیتهای بالینی و رادیولوژی فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جراحی ترانساسفنوئیدال در 59 بیمار مبتلا به بیماری آکرومگالی: نتایج و خصوصیتهای بالینی و رادیولوژی فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله جراحی ترانساسفنوئیدال در 59 بیمار مبتلا به بیماری آکرومگالی: نتایج و خصوصیتهای بالینی و رادیولوژی فایل ورد (word) :
مقدمه
آکرومگالی، بیماری چند سیستمی است که اغلب ناشی از ترشح بیش از حد هورمون رشد (GH) ترشح شده از آدنوم
سلولهای سوماتوتروف هیپوفیز و به طور نادر ناشی از ترشح iGHRH از ضایعههای غیر هیپوفیزی است.1
i- Gonadotrapine hormone releasing hormone
آدنوم سوماتوتروف ترشح کنندهی هورمون رشد (GH)
مرد و زن را تقریباً به طور یکسان گرفتار کرده و در اکثر موارد در سن 04 تا 05 سالگی تشخیص داده میشود. علایم بالینی آدنوم سوماتوتروف ناشی از تأثیر آندوکرینولوژی افزایش GH روی قسمتهای مختلف بدن و همینطور تأثیر
فشار موضعی ناشی از آدنوم بر عناصر مجاور است.4-2 تظاهرات آندوکرینی اولین و مهمترین نمای بیماری است
که ناشی از تأثیر افزایش GH روی سیستمهای مختلف بدن
01-8
493 مجلهی غدد درونریز و متابولیسم ایران دورهی نهم, شمارهی 4، اسفند 6831
در بعد از بلوغ میباشد و اغلب شروع بی سر و صدا و تدریجی دارد و میانگین زمان شروع تا تشخیص حدود 7 تا 8 سال است.5 ،6 این بیماری با کاهش طول عمر همراه است و علت اصلی موربیدیتی و مورتالیتی آن عوارض قلبی ـ عروقی است.7 درمان اصلی و اولیهی آکرومگالی جراحی و برداشت آدنوم ترشحکنندهی GH است و در اکثر موارد
جراحی درمان قطعی است.
گزارش منتشر شدهای از یافتههای درمان جراحی در آکرومگالی در کشور ایران وجود ندارد. در مطالعهی حاضر که بیشترین تعداد گزارش شده را از بیماران آکرومگالی درمان شده به روش جراحی ترانساسفنوئیدال در ایران دربردارد، یافتههای جراحی 59 بیمار مبتلا به آکرومگالی که طی 9 سال در بیمارستان شهدای تجریش تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند، بررسی شده است.
مواد و روشها
در این مطالعه، تمامی بیمارانی که با تشخیص آکرومگالی در بخش جراحی مغز و اعصاب بیمارستان شهدای تجریش از ابتدای سال 6731 تا پایان سال 4831 بستری و عمل شده بودند، به روش رتروسپکتیو بررسی شدند. بیمارانی وارد مطالعه شدند که از طریق جراحی ترانساسفنوئیدال عمل شده بودند و بیمارانی که از طریق کرانیوتومی جراحی شده یا درمانهای دیگری مثل رادیوتراپی یا درمان دارویی برای آنها انجام شده بود از مطالعه حذف شدند. در همهی موارد، بیماری با بررسی هورمونی و اندازهگیری GH پایه و پس از سرکوب با iGTT تشخیص داده شد و سپس بررسی رادیولوژیک شامل MRI دینامیک از غدهی هیپوفیز پس از تزریقiiGD، سیتیاسکن
دینامیک و رادیوگرافی سادهی سلا تورسیکا انجام شد. در بیماران کاندید جراحی، از 42 ساعت قبل از عمل (پس از گرفتن نمونهی کشت از حلق و گلو) مخاط بینی و حلق با سرم نمکی حاوی جنتامایسین هر یک ساعت شستشو داده شده و از صبح روز عمل، هیدروکورتیزون وریدی 001 میلیگرم هر 4 ساعت و نیز 2 گرم کفلین نیم ساعت قبل از بیهـوشی به عنوان پروفیلاکسی تزریق شد. پس از بیهـوشی بیمار در وضعیت supine با اکستانسیون سر قرار گرفت و
i- Glucose tolerance test ii- Gadolinium
پس از شستشوی بینی با بتادین، با کمک میکروسکوپ از طریق کلاسیک ترانسسپتال، ترانس اسفنوئیدال، وارد سینوس اسفنوئید شده، پس از برداشت مخاط سینوس، دیواره قدامی و قسمتی از کف سلا برداشته و دورمر به صورت صلیبی باز شد. گاهی بلافاصله پس از بازکردن دورمر، آدنوم مشخص شده و به داخل محوطهی جراحی برجسته شد و در بقیهی موارد با توجه به محل آدنوم مشخص شده در MRI، همان محل بررسی شد و در غیر
اینصورت یک برش عرضی روی هیپوفیز داده شد و لوبهای راست و چپ و میانی بررسی و آدنوم خارج شد. پس از تخلیهی آدنوم، محل آدنوم با Surgicele هموستاز
شده و سپس با استفاده از استخوان وومر کف سلا بازسازی و سپس هر دو بینی تامپون و تامپون 84 ساعت بعد از عمل خارج شد. طی چند روز اول بعد از عمل در طول بستری نمونهی خون برای اندازهگیری GH فرستاده شد و
در پیگیری بعدی جواب آزمایشها در پرونده ثبت شد. در این مطالعه یافتههای سن، جنس، علایم بالینی و مدت آن، یافتههای بررسیهای آندوکرینی و رادیولوژیکی، عوارض، مدت پیگیری و نتیجهی درمان ثبت و بررسی آماری قرار گرفتهاند.
یافتهها
از 59 بیمار مورد مطالعه 84 مورد زن (8/05%) و 74 مورد مرد (2/94%) بانسبت مرد به زن تقریباً به یک بودند. کمترین سن بیماران 41 و بیشترین 47 سال با میانگین سن 21±2/93 سال بود. میانگین مدت اقامت بیماران در بیمارستان 8±31 روز، کمترین آن 5 روز و بیشترین 04 روز بود. بیشترین شکایت اصلی بیماران که علت مراجعه به پزشک بود عبارت بودند از بزرگی انتهاها و تغییر شکل صورت در 07 مورد، سردرد 51 مورد، کاهش بینایی در 3 مورد، ژیگانتیسم در 3 مورد و گالاکتوره با آمنوره، ضعف عمومی، پارستزی و هیپرتانسیون هر کدام یک مورد. طول مدت علایم تا تشخیص از 3 تا 003 ماه و میانگین آن 34±64 ماه بود. یافتههای بالینی در بیماران مطابق نمودار 1 است که شایعترین علامت بزرگی انتهاها و صورت بود.
در همهی موارد هورمون رشد پایهی سرم اندازهگیری شد که کمترین آن 5/7 و بیشترین آن 023 نانوگرم بود (نمودار 2).
دکتر منوچهر شیروانی و دکتر کریم طاهرزاده نتایج جراحی ترانس اسفنوتیدال 593
100
90
80
70
60 تعداد
50
40
30
20
10
0
_ _ ن _ د _
_
” _ _ _ ر ه
_ _ _
# _ _ د
$ _ _ _ _ _
ا _ _ د _ _ _
_ _ _ _
_ ر _ _ ا
ر ر _ _ _
_ _ _
! _
% ه
_ _ _ ر
ه _
_ _
نمودار 1ـ توزیع بیماران مبتلا آکرومگالی بر اساس یافتههای بالینی
40
35 تعداد
30
25
20
15
10
5
0
>50 ng 20-50 ng 10-20 ng 7.5 -10 ng
نمودار 2ـ توزیع بیماران بر حسب میزان هورمون رشد پایهی سرم
در 9 مورد iIGF-1 اندازهگیری شده که در همه بیشتر از
0001 واحد بوده است. در 74 مورد اندازهگیری میزان GH پس از GTT انجام شد که غیر طبیعی بود.
در تمام 59 بیمار رادیوگرافی سادهی سلا تورسیکا (زین ترکی) انجام شد که در 06 مورد طبیعی، 03 مورد بزرگی و 5 مورد double floor مشاهده شد.
در 09 بیمار سیتیاسکن دینامیک با تزریق و در 86 مورد MRI دینامیک با تزریق GD انجام شده است که برطبق یافتههای MRI و CT در 07 مورد (47%) ماکروآدنوم و در
52 مورد (62%) میکروآدنوم وجود داشت. در افراد با ماکروآدنوم در 51 مورد دستاندازی به کف سلا و در 45 مورد گسترش به ناحیه سوپرا سلار و در 7 مورد تهاجم به سینوس کاورنو وجود داشت.
در تمام بیماران از جراحی ترانس اسـفنوئیدال استفاده شد. در 7 مورد ماکروآدنوم که تهاجم به سینوس کاورنو داشتند، آدنوم به صورت ساب توتال و در بقیهی موارد آدنوم به طور کامل برداشته شد. در اغلب موارد تومور شل
و دارای قوام نرم بود که از هیپوفیز سالم کاملاً قابل تشخیص بود. در موارد میکروآدنوم بین طرف چپ و راست تفاوت معنیداری وجود نداشت. مدت عمل به طور میانگین 5/2 ساعت بود و در 37 مورد (07%) هیپوفیز سالم باقی ماند
و در 83 مورد (04%) پاراکنوئید (عنکبوتی) باز شده است. ترانسفوزیون حین عمل وجود نداشت.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]