تحقیق کروماتوگرافی لایه نازک (TLC) فایل ورد (word) دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق کروماتوگرافی لایه نازک (TLC) فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق کروماتوگرافی لایه نازک (TLC) فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق کروماتوگرافی لایه نازک (TLC) فایل ورد (word) :
کروماتوگرافی لایه نازک نوعی کروماتوگرافی جذبی جامد – مایع است و اصول آن مانند کروماتوگرافی ستونی است. ولی در این مورد جسم جاذب جامد را به صورت یک لایه نازک در روی یک قطعه شیشه یا پلاستیک محکم پخش میکنند. یک قطره از محلول نمونه یا مجهول را در نزدیکی لبه صفحه میگذارند و صفحه را همراه مقدار کافی از حلال استخراج کننده در ظرفی قرار میدهند. مقدار حلال باید آنقدر باشد که فقط به سطح زیر لکه برسد (شکل الف). حلال به طرف بالای صفحه میرود و اجزاء مخلوط را با سرعتهای متفاوت با خود میبرد. در نتیجه ممکن است تعدادی لکه روی صفحه ظاهر شود. این لکه ها روی یک خط عمود بر سطح حلال ظرف قرار میگیرند
تحقیق عملکرد آسپرین چگونه است فایل ورد (word) دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق عملکرد آسپرین چگونه است فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق عملکرد آسپرین چگونه است فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق عملکرد آسپرین چگونه است فایل ورد (word) :
آیا تا کنون سردرد داشته اید؟ حتماً برای شما اتفاق افتاده است، اغلب همه ما حتی یکبار تا کنون سردرد داشته ایم و داروهایی را برای بهبود سردردمان استفاده کرده ایم. این داروها به احتمال زیاد از خانواده آسپرین بوده است. همچنین ممکن است آسپرین یا وابستگانش را برای ناراحتی های دیگری مثل التهاب (ورم مفاصل یا بخشهای دیگر بدن) و تب استفاده کرده باشید. آیا می دانید که حدود 80 بیلیون قرص آسپرین هر ساله برای این ناراحتی ها و همین طور ناراحتی های زیاد دیگری خورده می شود؟ برای مثال میلیونها انسان آسپرین را برای کمک به پیشگیری از حمله های قلبی می خورند! یک دکتر دلایل خوبی داشته که می گفته” خوردن دو آسپرین و خوابیدن من تا صبح“! در این مقاله، دکتر لوک هوفمن اثرات آسپرین را می شناساند. شما در مورد فواید زیاد آسپرین و همچنین برخی دلایل منع خوردن این دارو را فرا می گیرید.شما همچنین می فهمید که چرا باید آن را آسپرین ”داروی شگفت انگیزی که شگفت انگیز عمل می کند“ نامید.
مقاله مجاهدین خلق فایل ورد (word) دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مجاهدین خلق فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مجاهدین خلق فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله مجاهدین خلق فایل ورد (word) :
مجاهدین خلق
مقدمه :
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 1344 توسط چندین تن از روشنفکران جوان مسلمان که برخی از آنها در دهه سی و چهل خورشیدی در نهضت مقاومت ملی و نهضت آزادی تجربه سیاسی اندوخته بودند، با هدف سرنگونی حکومت پهلوی با توسل به «مبارزه مسلحانه» و برقراری حکومت اسلامی پایهریزی شد . پس از پیروزی انقلاب، این گروه به خاطر اختلافات ایدئولوژیک با حکومت روحالله خمینی به مخالفت برخاست و به اقدام مسلحانه علیه حکومت جمهوری اسلامی پرداخت.
بنیان گذار این سازمان (محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان) نخستین تجربیات سیاسی خود را در بستر نهضت آزادی، در دوران دانشجویی در دانشگاه تهران (1343-1339) به دست آوردند. آنان در سال 1344 با تشکیل گروهی به نام سازمان مجاهدین خلق به مبارزه مسلحانه روی آوردند. اطلاعات پایهگذران سازمان از مسائل اسلامی بسیار سطحی بود. ایدئولوژی تشکیلات، جزوههای آموزشی و مشئ مبارزاتی آنان رونوشتی از سازمانهای چپگرای حرفهای به شمار میآمد. کتابها جزوههای آموزشی و مشی عملی اعضای سازمان آمیزهای از نگرشها و سرانجام گستردگی التقاطی در اندیشه و اختلافهای شدید عقیدتی موجب شد تا بسیاری از کادرهای و اعضای اصلی سازمان به طور رسمی راه ارتداد پیش گیرند. آنان در یک تصفیه خونین عناصری را که بر وجهه دینی سازمان تکیه میکردند از سر راه برداشته با انتشار اعلامیه تغییر مواضع ایدئولوژیک آشکارا به مارکسیسم گرویدند و سازمان گروه کمونیستی پیکار را ایجاد کردند. گروهی دیگر نیز به سرپرستی لطفا… میثمی تحت عنوان گروه صلواتیون و اعتراضیون گرد آمدند.
تعدادی از اعضای سازمان، پس از دستگیری با اظهار ندامت از مهلکه اعدم گریختند و هنگامیکه در سالهای 56 و 57 از زندان آزاد شدند. به بازسازی تشکیلات خود پرداختند آنها به زودی در مقابل انقلاب و مردم قرار گرفتند و با بیگانگان مانند عراق در جریان جنگ تحمیلی نیز همراه شدند.
علت اصلی نپذیرفته شدند از سوی مردم عادی نبود اسلام در ارکان این سازمان بود و به مرور گرایش به مارکسیستی آنان بیشتر شد تا در تیرماه سال 1354 سران دستگیر شده علناً مارکسیستی خود را اعلام کرده بودند.
آغاز به کار سازمان
بنیانگذاران این سازمان محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان از فعالان مسلمان جبهه ملی دوم ایران بودند که پس از تشکیل نهضت آزادی از فعالان یا هواداران آن سازمان شدند. پس از دستگیری، محاکمه و محکومیت رهبران نهضت مانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی. تحت تاثیر برخوردهای خشن حکومت شاه با مخالفان و سرکوب قیام 15 خرداد و شکست مبارزات مسالمت آمیز، پاسخها و رویکردهای سیاسی نهضت آزادی در نگاه این جوانان، پاسخهای معقول و راهگشا به حساب نمیآمد و آنان در جریان تدوین استراتژی به مبازره قهرآمیز و تفسیری رادیکال از اسلام رسیده و به تدریج با بهرهگیری از تئوریهای انقلابیون آمریکای لاتین شیوه «جنگ چریکی شهری» و کار مخفی سازمانی و مسلح شدن را در تاکتیک پذیرفتند.
در شهریور سال 1350 و در آستانه برگزاری جشنهای 2500 سال شاهنشاهی 13 نفر از سران سازمان دستگیر و پس از شکنجه 12 نفر از آنان اعدام شدند. تنها فردی که از مجازات اعدام نجات یافت مسعود رجوی بود[1] که بعدها رهبری سازمان را در اختیار گرفت. در آذر ماه همان سال رضا رضایی از کادرهای سازمان توانست از زندان فرار کند و تا کشته شدنش در 25 خرداد 1352 نقش مهمی در رهبری و سازماندهی مجدد و عملیات نظامی مجاهدین ایفا کرد. بدین ترتیب بقایای سازمان به فعالیت خود ادامه دادند و سازمان با چند عمل مسلحانه در جامعه شناخته شد.
در دهه 1350 با مقابله شدید ساواک با نیروهای سیاسی مسلح، سازمان مجاهدین نیز در شرایط دشواری به فعالیت مخفی خود ادامه میداد و از حمایت بعضی از روشنفکران مذهبی مسلمان و روحانیون شیعه برخوردار بود.[2] در این دوره مقامات امنیتی نظام شاه از سازمان مجاهدین به عنوان «مارکسیستهای اسلامی» نام میبردند. [3]
ضربه درونی سال 1354 و انشعاب
در سال 1354 در شرایطی که بیشتر رهبران سازمان در زندان بسر میبردند، تقی شهرام یکی از اعضای بلندپایه مجاهدین از زندان ساری گریخت و به سازماندهی نیروهای پراکنده مجاهدین اقدام کرد. وی بهمراه چند تن دیگر منجمله بهرام آرام و وحید افراخته مدتی بعد شعار «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» که در گوشه سمت راست صفحه اول نشریه پیام مجاهد قرار میگرفت، را حذف نمودند و اطلاعیهای موسوم به «تغییر ایدئولوژی» انتشار دادند. این اقدامات آنچنانکه بعدا از سوی رهبران سازمان مجاهدین یک کودتای آپورتونیستی نامیده شد در شرایطی بود که مرکزیت سازمان در زندان بود.
در متن مزبور آمده بود که سازمان مجاهدین خلق اعتقادات مذهبی خود را کنار گذارده و ایدئولوژی مارکسیسم را پذیرفتهاست. با توجه به سابقه مذهبی این سازمان و درگیریهایی شدیدی که در آن هنگام میان پیروان مذهب و چپگرایان ماتریالیست وجود داشت، بیانیه تغییر ایدئولوژی به جنجالهای بسیاری دامن زد. مخالفان مجاهدین آن را دلیل بر درستی نظر خود در مورد ماهیت التقاطی و اندیشههای ضداسلامی نهفته در آثار مجاهدین میدانستند. از یک سو جریاناتی که دارای برداشت قشری و عقب مانده از اسلام بودند, در فرصت ایجاد شده, بجای محکوم نمودن این حرکت, به ضدیت با مجاهدین اصیل پرداخته و این اقدام را به منزله ارتداد مجاهدین دانستند و برخی از روحانیون که از قبل در زندان درگیرهایی با زندانیان مارکسیست داشتند، در اطلاعیهای با اشاره به نجاست کفار اعلام کردند که تمامی زندانیان مسلمان باید از هرگونه ارتباط با مارکسیستها (غذا خوردن، تماس بدنی، وسایل مشترک زندانیان همبند) پرهیزکنند. از سوی دیگر برخی جریانات مارکسیستی نیز بجای محکوم کردن این اقدام فرصت طلبانه, مدعی شدند که این سرنوشت گریز ناپذیر مجاهدین بوده و میبایست به مارکسیسم روی میآوردند.
اما مسعود رجوی طی یک بیانیه 12 مادهای مواضع سازمان مجاهدین در برابر این کودتا را اعلام کرد و آن را باعث رشد زودرس جریان راست ارتجاعی نامیدو اعلام نمود که دشمن اصلی همچنان رژیم شاه میباشد.
گروه تقی شهرام پس از انقلاب نام پیکار برای آزادی طبقه کارگر را بر خود نهادند.
پس از انقلاب
مسعود رجوی مدتی پیش از انقلاب 1357 و سرنگونی شاه، در 30 دی 1357 از زندان آزاد گردید و ریاست سازمان مجاهدین را به عهده گرفت. مجاهدین با استفاده از فضای آزادتری که پدید آمد با بالاگرفتن تب فعالیتهای سیاسی همچون سایر احزاب به سرعت رشد کرد. دیدگاهها و نگرشهای مختلف احزاب و گروهها پیرامون نوع حکومت پس از سرنگونی پهلوی، مطالبات قومی و در خواست فدرالیسم در میان برخی اقوام ایران، دخالت برخی دولتهای خارجی و نهایتا ضعف نهادهای مدنی و فرهنگ فعالیت دموکراتیک تب شدید فعالیتهای سیاسی در ایران پس از انقلاب را به سمت تنش و درگیری مسلحانه پیش برد. مجاهدین از همان ابتدا بااصل ولایت فقیه که تمام قدرت را منحصر به ولی فقیه میکند مخالفت ورزید و آنرا مخالف دمکراسی نامید. به همین جهت در رفراندم جمهوری اسلامی در 12 فروردین 1358 از رای به جمهوری اسلامی حمایت نکرده و در ادامه بر سر تدوین قانون اساسی خصوصاً بر سر اصل ولایت فقیه با حزب تازه تأسیس حزب جمهوری اسلامی که متشکل از روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی بود، درگیر شد. مرگ آیتالله طالقانی که مجاهدین او را «پدر طالقانی» مینامیدند، باعث افزایش تنش میان دو طرف گردید، چرا که با توجه به محبوبیت فراوان او در میان مجاهدین و مقبولیتش در بین روحانیون سنتی و دیگر گروههای مذهبی، دعوت او به آرامش ممکن بود کارساز واقع شود.
در پی تعیین صلاحیت نامزدهای اولین انتخابات ریاستجمهوری در سال 58، مسعود رجوی به عنوان کاندید سازمان مجاهدین، اعلام آمادگی نمود که مخالفت برخی همچون جمعیت فدائیان اسلام را برانگیخت، این گروه طی نامه سرگشادهای به شورای انقلاب، خواستار حذف برخی کاندیداها که منحرف نامیده بود (اشاره به مسعود رجوی) شد و عنوان داشت که در غیر این صورت، خود وارد عمل خواهد شد.[4] متعاقباً در تاریخ 29 دی، ازآیتالله خمینی درباره انتخابات ریاست جمهوری و اعتقاد نامزدها به قانون اساسی پرسشی به عمل آمد که وی با این اظهار که: «کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رأی ندادهاند، صلاحیت ندارند، رئیس جمهور ایران شوند.» بهطور رسمی و تلویحی دستور به حذف مسعود رجوی از دور انتخابات را داد.[5]. مجاهدین به صورت علنی به محکوم کردن حکم خمینی پرداختند و مقامات دولتی نیز در پاسخ، به توقیف روزنامه مجاهدین که فروش آن 16 برابر بیشتر از روزنامه روحانیون حاکم (حزب جمهوری اسلامی) بود،[6] بازداشت چندین تن از سران آنان و ممنوع اعلام کردن فعالیت آنها پرداختند. اتفاقات دیگری همچون دستگیری و اعدام محمدرضا سعادتی یکی از مهمترین اعضای سازمان، آن هم به اتهام سنگین جاسوسی وضعیت را وخیم تر کرد.
به دنبال کشمکشها و اختلاف نظرهای رئیس جمهور وقت ابوالحسن بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت سلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت خمینی، از آنجاکه او به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت و پیشتر هیچگاه به ایجاد یک حزب و یا ائتلاف اقدام نکرده بود، با مجاهدین خلق که پیشتر از آنها به شدت انتقاد کرده بود، متحد شد.[7] در اواخر ماه خرداد او که برای حفظ جان خویش در اختفا به سر میبرد مردم را به قیام فراخواند.[8] مجاهدین خلق نیز در پی تعارضات شدید با حکومت در سال 59، از بنیصدر حمایت کرده و در تاریخ 29 خرداد 1360 از
هوادارانشان خواستند تا علیه استبداد حکومت خمینی به خیابانها بریزند. یک روز پس از آن، تظاهرات خشونت آمیزی در شهرهای مختلف کشور به راه افتاد در تهران حدود پانصدهزار نفر در خیابانها به دادن شعار و اعتراض و درگیری با نیروهای حزباللهی پرداختند.[9][10] حکومت نیز با اعلام آیتالله خمینی مبنی بر اینکه، «آنان که علیه حاکمان شرع حرف میزنند، با اسلام به مبارزه میپردازند» به سرعت عکسالعمل نشان ، چنانکه تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود 50 نفر کشته، 200 نفر مجروح و 1000 نفر دستگیر شدند.[11] روز بعد، بنی صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط روحالله خمینی به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام صادر شد و به این ترتیب رقابتهای سیاسی وارد عرصه خشونت آمیزی گشت.[12]
در روز هفتم تیر 1360 در حالیکه در دفتر حزب جمهوری اسلامی، اجلاسی از سران آن در حال برگزاری بود، بمب قدرتمندی منفجر شده و بیش از هفتاد تن از مقامات بلندپایه حکومتی از جمله، دبیرکل حزب و رئیس دیوان عالی کشور آیتالله بهشتی، چهار تن از وزرای کابینه دولت، 23 نماینده مجلس و چندین تن از دیگر مقامات کشته شدند.[13] مدتی بعد کرسی ریاست جمهوری به محمدعلی رجایی سپرده شد و او دبیر کل جدید حزب جمهوری اسلامی، محمدجواد باهنر را به مقام نخستوزیری خویش برگزید. مسعود رجوی و بنی صدر که در خفا بهسر میبردند توسط خلبان اختصاصی شاه سابق ایران بهزاد معزی طی یک عملیات پروازی از پایگاه یکم شکاری مهرآباد بوسیله یک جت از کشور خارج و در فرودگاه پاریس فرود آمدند. رجوی و بنی صدر به همراه برخی گروههای دیگر، شورای ملی مقاومت را برای مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی تشکیل دادند.
دو ماه پس از حادثه بمبگذاری ماه تیر، در انفجار مهیب دیگری در دفتر ریاست جمهوری به تاریخ 8 شهریور، رجایی و باهنر کشته شدند. گرچه هیچ گروهی مسئولیت بمبگذاریها را برعهده نگرفت، اما جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق را عامل این اقدامات اعلام نمود. با این وجود مجاهدین مسئولیت دیگر ترورها را پس از عزل بنیصدر پذیرفتند. از جمله ترورهایی که در فاصله چند ماه اتفاق افتاد، میتوان به ترور امامجمعه شهرهای تبریز، کرمان، شیراز، یزد و باختران، یک استاندار، سرپرست زندان اوین، نظریهپرداز اصلی حزب جمهوری اسلامی، تنی چند از قضات دادگاههای انقلاب، نمایندگان مجلس، مقامات پایین رتبه دولتی و اعضای سازمانهای انقلابی اشاره کرد.[13]
در ماه شهریور 1360، مجاهدین به منظور برانگیختن ناآرامی و شورش در کشور، هواداران جوان خود را برای اعتراض و درگیری مسلحانه با عوامل حکومتی به خیابانها فرستادند. در تاریخ 5 مهر ماه 1360 آنان از تیربار و نارنجکانداز آر پی جی علیه نیروهای سپاه پاسداران استفاده نموده و برخی از گروههای کوچکتر چپگرا همچون چریکهای فدایی، دست به اقدامات چریکی مشابهی زدند.[13] حکومت وقت در پاسخ به اقدامات مسلحانه، نیروهای ضد اطلاعاتی سپاه را بسط داد و در ابعادی وسیع به دستگیری بسیاری از اعضای گروه و افراد مشکوک به همکاری با آنان شد و بیدرنگ بیش از 7000 تن از شرکت کنندگان و مظنونین به شرکت در نبردهای مسلحانه و خیابانی و هواداری از مجاهدین را اعدام نمود.[14]
در روز 19 بهمن 1360 نیروهای سپاه پاسداران موفق به کشف محل اختفای اصلی رهبران مجاهدین در تهران در محله زعفرانیه شده و پس از محاصره آن محل و چند ساعت درگیری مسلحانه آنرا تصرف کردند. در این واقعه 23 نفر از جمله موسی خیابانی مرد شماره 2 سازمان، آذر ربیعی همسر موسی خیابانی و اشرف ربیعی (رجوی) همسر مسعود رجوی کشته و پسر خردسال مسعود و اشرف نیز به اسارت درآمد. این واقعه از سوی مجاهدین به «عاشورای مجاهدین» نامیده شد.[15] پس از آن بسیاری از آنان به شورشیان کُرد پیوسته و اعضای باقیمانده دیگر نیز به اروپا گریختند.[8]
برآورد اشتباه مجاهدین خلق از میزان آسیب پذیری حکومت و اقدامات مسلحانه آنان نهایتاً بر قدرت حامیان آیتالله خمینی افزود،[8] با وجود وقوع حوادث خشونت آمیز سال 1360 و کشته شدن برخی مقامات بلندپایه، بر خلاف پیشبینی مجاهدین خلق و سایر مبارزان مسلح که با ضربه وارد آوردن بوسیله عملیات مسلحانه و حذف فیزیکی نیروهای «مکتبی»، امید به سلب قدرت و ضعیف نمودن آنان داشتند، نه تنها از قدرت این نیروها کاسته نگردید، بلکه تمامی مراکز تصمیمگیری نیز در اختیار آنان قرار گرفته و فضای سیاسی کشور بسته شد. بدین ترتیب، همه گروههای سیاسی، جز آنهایی که در ردیف نیروهای «مکتبی» قرار داشتند، از میدان خارج شدند.[16]
جنگ ایران و عراق
اقدامات خشونتبار مجاهدین خلق در حمایت از عراق در جریان جنگ این کشور با ایران، منجر به کنارهگیری بنی صدر و جبهه دموکراتیک ملی از شورای ملی مقاومت شد. در سال 1986 میلادی دولت فرانسه مجاهدین را به خروج از پاریس مجبور کرد و از آن پس مرکز استقرار آنها شهر بغداد پایتخت عراق شد.[8] مجاهدین پس از آن به تأسیس شهری در شمال بغداد، دراستان دیالی اقدام کردند. این شهر که شهر اشرف نامیده میشد، مرکز اقامت مجاهدین بود و پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف ضد ترور از سال 2003 تا اول ژانویه 2009 توسط امریکائیها حفاظت میشد. دولت عراق از اول ژانویه سال 2009 مسولیت اداره اردوگاه اشرف را به دست گرفت که این موضوع باعث نگرانی ساکنین این اردوگاه و حامیان آنها شده است.[17]
اعدام اعضای دربند پس از جنگ
پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل در هجدهم ژوئیه 1988 میلادی، توسط ایران، برای آتش بس جنگ هشت ساله بین این کشور و عراق، در 24 جولای، سازمان مجاهدین خلق، برای براندازی دولت اقدام به حمله گستردهایبه مرزهای غربی و جنوب غربی ایران تحت عنوان «عملیات فروغ جاویدان» نمود و جمهوری اسلامی در پاسخ به این حمله، «عملیات مرصاد» را به اجرا گذاشت. اگرچه عملیات نظامی مجاهدین به راحتی توسط نیروهای ایرانی خنثی شد، اما دستاویزی برای مقامات حکومتی فراهم کرد تا بسیاری از مخالفان سیاسی از جمله مجاهدین را که چندین سال پیش از آن دستگیر و محکوم شده بودند را به صورت فیزیکی حذف نمایند.[18][19][20] آیتالله حسینعلی منتظری، که هنگام اعدامها از مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بود، بعدها در خاطرات خود مطالبی درباره آن اعدامها نگاشت که
نشان میدهد دستور اعدام تمامی زندانیان سیاسی که تا آنزمان بر عقیده خود پابرجا بودند، توسط روحالله خمینی، در اواخر تابستان سال 1367 صادر شدهاست.[21] بنا به گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر، این اعدامها که در اقصی نقاط ایران به انجام پیوست، اغلب در نقاطی بسیار دور از محل حمله و شامل زندانیان سیاسی از جمله تعداد نامعلومی زندانیان عقیدتی که پیشتر سالها در زندان به سر میبردهاند بودهاست. بدین دلیل این افراد نمیتوانستند نقشی در حمله یا جاسوسی ایفا کرده باشند. بسیاری از آنان پیش از اعدام، محاکمه و به مدتهای مختلفی به حبس در سالهای آغازین دهه هشتاد محکوم شده بودند و در فعالیتهای غیرخشونت آمیز از جمله پخش روزنامه و یا اعلامیه و یا تظاهرات شرکت داشتند و بسیاری نیز در زمان دستگیری دانشجو یا دانش آموز و کم سن و سال بودهاند. اکثریت اعدامشدگان آن سال از هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند اما صدها عضو و هوادار گروههای سیاسی دیگر از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (جناحهای مختلف)، حزب توده، حزب دموکرات کردستان، راه کارگر و دیگران نیز بههمراه آنان اعدام گشتند.[18]
وضعیت بعد از جنگ عراق – آمریکا
بعد از خاتمه جنگ, مجاهدین کلیه نیروهای خود را در شهر اشرف متمرکز نمودند. این افراد بعد از حدود 6 سال همچنان در اشرف بسر میبرند. این شهر در حال حاضر موضوع اصلی ترین نبرد بین مجاهدین و جمهوری اسلامی میباشد. جمهوری اسلامی تلاشهای زیادی برای منحل کردن واخراج اعضای مجاهدین و یا بازگرداندن آنها به ایران چه مستقیما و چه از طریق افراد وابسته به خود در دولت عراق به کار بستهاست.متقابلا مجاهدین طی 6 سال گذشته دست به کمپین گستردهای در میان مردم عراق زدهاند تا حمایتهایی راکسب نمایند. منجمله اعلام نمودند که 5 میلیون و دویست هزار نفراز مردم عراق با امضای بیانیه حمایت خودشان را از مجاهدین اعلام کرده وخواهان خلع ید از جمهوری اسلامی در عراق شدند.[1][2] در این حال مشاور امنیت ملی عراق اعلام کرد که دولت عراق به اعضای گروه مجاهدین خلق اعلام کرده است که دو راه بیشتر ندارند. یا این که به ایران باز گردند یا کشور دومی را برای حضور خود انتخاب کنند چرا که تحت هیچ شرایطی دیگر نمی توانند در خاک عراق بمانند.[22]
قرار گرفتن سازمان در فهرستهای تروریستی
بعد از آن که محمد خاتمی به ریاست جمهوری نظام انتخاب گردید, در راستای جلب حمایتهای بین المللی اقدام به ارائه چهره میانه رو تری از خود نمود. سیاستمداران آمریکایی در دولت وقت آمریکا یعنی دولت کلینتون که سالیان بدنبال جناح میانه رویی درون نظام جمهوری اسلامی بودند, با این تصور که بین خاتمی و نظام ولایت فقیه تفاوتهای بنیادین وجود دارد از انتخاب محمدخاتمی استقبال کرده و برای نزدیک شدن به وی و بنا به درخواست وی بمنظور نشان دادن حسن نیت خودت
نام سازمان مجاهدین را درلیست سازمانهای تروریستی قرار دادند. در همان اوان مارتین ایندیک, معاون وزارتخارجه آمریکا در امور خاور نزدیک, به این واقعیت اذعان نمود. این واقعیت توسط مقامات دیگری ازایالات متحده نیز اذعان شدهاست.[23] [24] [25]بار دیگر در تاریخ 12 ژانویه سال 2009 وزارت امور خارجه آمریکا، مجاهدین خلق را یک گروه تروریستی شناخت.[26] روز دوشنبه 7 بهمن 1387 , شورای وزیران اتحادیه اروپا با خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی اتحادیه اروپا موافقت کرد. مریم رجوی در اطلاعیهای که از سوی شورای ملی مقاومت صادر گردید گفت: ” با لغو برچسب تروریستی سیاست استمالت اروپا در هم شکست و چرخهای تغییر در ایران با شتاب مضاعف شروع به حرکت خواهند نمود.” [3][4][5][6]
پیش از آن نیز در 30 نوامبر 2007 دادگاه ویژهای در بریتانیا رای داد که دولت این کشوربایستی نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروههای تروریستی حذف و فعالیتشان را در بریتانیا قانونی اعلام کرد.[27][28].
اقدامات منتسب به سازمان علیه جمهوری اسلامی
• سید محمد حسینی بهشتی و بیش از 70 تن از اعضای حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی – 7 تیر 1360
• محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر – 8 شهریور 1360
• آیتالله مدنی – 20 شهریور 1360 [29]
• عبدالکریم هاشمینژاد – 7 مهر 1360 [30]
• آیتالله دستغیب و 12 نفر دیگر از همراهان وی در نمازجمعه – 20 آذر 1360
• آیتالله محمد صدوقی – 11 تیر 1361 [32]
• اسدالله لاجوردی – 1 شهریور 1377 [33]
• علی صیاد شیرازی – اردیبهشت 1378[34] [منابع بیشتری نیازست]
کشته شدگان غیر سرشناس
• محمد سالم هوسی – 23 اسفند 1360 [35]
• فاطمه عشریه، علیاکبر خدادادی، عشرت اسکندری – 4 شهریور 1361 [36] [37] [38]
• محمد علی اکبری – 25 شهریور 1361 [39]
• محمود افتخاری – 25 مهر 1361 [40]
• موسی الرضا مقیسه – 27 فروردین 1363 [41]
• 14 نمازگزار در انفجار در نمازجمعه تهران – 24 اسفند 1363 [42]
ترورهای ناموفق
• سعید حجاریان – 8 شهریور 1360 – نازیآباد تهران [43][نیازمند منبع]
سایر فعالیّتها
• افشای فعالیتهای مخفی هستهای جمهوری اسلامی از سال 2002 به بعد که در نهایت منجر به صدور چهار قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد و اعمال تحریمهای مختلف علیه دولت جمهوری اسلامی شد.[44] [45]
• افشای نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی همراه با انتشار لیست بیش از 20000 نفر از کشته شدگان توسط جمهوری اسلامی. این اقدامات تا کنون باعث گردیدهاست که نظام جمهوری اسلامی تا کنون 54 بار توسط مجمع عمومی و کمیسیون سوم حقوق بشر ملل متحد بخاطر نقض شدید حقوق بشر در ایران محکوم گردد.
• افشا و انتشار لیست 32000 تن از ماموران و عوامل وابسته به جمهوری اسلامی در عراق همراه با شماره حساب بانکی و میزان حقوق ماهیانه هرکدام که از نیروی قدس سپاه پاسداران دریافت میکنند. [46]
• حمایت و همراهی در گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران در آبان 1358 (1979) [47] [48]
• عملیّت 12 بهمن در سال 2000 که طی آن 12 عملیات بر علیه ایران انجام گرفت [49]
• حمله تقریباً همزمان به سفارت ایران در 13 کشور خارجی در 1992 [50]
• حمله با خمپاره به ساختمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در بهمن 1378[51]
• قتل کارمندان غیر نظامی و نظامی آمریکایی مشغول در پروژههای دفاعی ایران در 1970 [52]
پانویس
1 آنها که رفته اند خاطرات مهندس لطف ا.. میثمی، انتشارات صمدیه، چاپ نخست، 1386
2 خاطرات لطفالله میثمی، ج 2
3 آفتاب نیوز
4 مروری بر پیشینه هشت دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران (رئیس جمهور نافرجام)، روزنامه ایران (شماره 3133، یکشنبه 25 اردیبهشت 1384)
5 انتخابات ریاست جمهوری (اول و هفتم) در وبگاه روزنامه ایران (شماره 2147، دوشنبه 20 خرداد 1381)
6 Radical Islam: Iranian Mojahedin, by Ervand Abrahamian, Page 1, Publisher: I B Tauris & Co Ltd (December 31, 1989), ISBN-10: 1850430772, ISBN-13: 978-1850430773
7 انتخابات ریاست جمهوری (اول و هفتم) در وبگاه روزنامه ایران، شماره 2147 – سال هشتم – دوشنبه 20 خرداد 1381
8 80 81 82 83 ایران امروز، ریشهها و پیآمدهای انقلاب به قلم نیکی کدی و یان ریچارد، صفحه 253
9 Radical Islam: Iranian Mojahedin, by Ervand Abrahamian, Page 1, Publisher: I B Tauris & Co Ltd (December 31, 1989), ISBN-10: 1850430772, ISBN-13: 978-1850430773
10 Iranian Mojahedin, by Ervand Abrahamian, Page 218, Publisher: I B Tauris & Co Ltd (December 31, 1989), ISBN-10: 1850430772, ISBN-13: 978-1850430773
11 Radical Islam: Iranian Mojahedin, by Ervand Abrahamian, Page 219, Publisher: I B Tauris & Co Ltd (December 31, 1989), ISBN-10: 1850430772, ISBN-13: 978-1850430773
12 ابوالحسن بنیصدر (انگلیسی). دانشنامه بریتانیکا (2008). بازدید در تاریخ 17 آوریل 2008.
13 130 131 132 ایران پس از پیروزی انقلاب 57 (ترور و سرکوبی) (انگلیسی). Iran Chamber Society (2008). بازدید در تاریخ 26 مه 2008.
14 ایران (جمهوری اسلامی) (انگلیسی). دانشنامه انکارتا (آنلاین) (2008). بازدید در تاریخ 16 مه 2008.
15 عبور از بحران، خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، 1378، دفتر نشر معارف انقلاب، ص 470
16 مطبوعات سیاسی از 57 تا 80 در وبگاه روزنامه ایران، شماره 2136 – سال هشتم – دوشنبه 6 خرداد 1381
17 http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/01/090112_wmj-mko-us.shtml
18. 180 181 Pour-Mohammadi and the 1988 Prison Massacres at Human Rights Watch website
19. چهار هزار و چهارصد و هشتاد و پنج نفر; در وبگاه دویچهوله
20 آمران قتلها: کابینه امنیتی دولت جدید ایران در وبگاه میهن
21 .متن نامه منسوب به حضرت امام در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (سایت آیت الله العظمی منتظری)
22 http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/01/090119_mg_iraniraq.shtml
23. Gross Misrepresentation of Historical Facts – Near East Policy Research
24. Iran Nuclear Watch: Representatives Call for Supporting the MEK to Overthrow Iranian Regime
25. Foreign Terrorist Organizations
26 http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/01/090112_wmj-mko-us.shtml
27. دادگاه بریتانیایی مجاهدین خلق را تروریست ندانست (بیبیسی فارسی)
28 درخواست خروج مجاهدین خلق از فهرست تروریستی بریتانیا (رادیو فردا)
29 irdc
30. irdc
31. habilian
32. habilian
33. ترور اسداللَّه لاجوردی توسط سازمان مجاهدین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
34 مجاهدین خلق در آئینه تاریخ، علی اکبر راستگو
35 www.habilian.com – «حجهالاسلام محمد سالم هوسی»
36 www.habilian.com – شهید فاطمه عشریه
37 www.habilian.com – شهید عشرت اسکندری
مقاله در مورد سازمان مجازی فایل ورد (word) دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد سازمان مجازی فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد سازمان مجازی فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد سازمان مجازی فایل ورد (word) :
سازمان مجازی
مقدمه:
شاید شما از خودتان بپرسید چرا باید محل کار ما یک ساختمان حتما” اداری باشد؟
چوابها معمولا” یکسان هستند .مثلا” می گویند چون با سایر همکاران در آنجا هستیم وبه کار فروش یا خدمات می پردازیم. یا درآن مکان نیز می توانیم سوالات کاری خودمان را ازهمکاران بپرسیم.
اما سوال اینجاست، اگر قرارنباشد برای کار کردن و گرفتن جواب سوالات خود به محیط کاری فیزیکی برویدچه مسئله یا مسائلی پیش می آید ؟
به جای همه این هم امکانات یک محیط الکترونیکی ایجاد شود و هر کس بتواند کار خود را از هر نقطه ای از دنیا به راحتی از طریق کانالهای ارتباطی مثل اینترنت کارهای خویش را انجام دهد .
اگر این کارها انجام شود بدانید که اولین گام را در ایجاد سازمانهای مجازی برداشته اید.
گامهای دیگر برای اجرای فرایندهای سازمانهای مجازی.
چه عواملی باعث می شود که یک سازمان مجازی متفاوت باشد ؟
اولین و مهمترین عامل همان حذف عاملهای زمانی و مکانی است .
یعنی اینکه دیگر شما سد و مانعی به نام زمان و مکان در انجام کارهای خود، ندارید هر وقت بخواهید و هر جا بخواهید می توانید کار خود را انجام دهید .
تمرکز فوق العاده برای خدمات و تولیدات جدید به خصوص آنهایی که ما در آنها قصد داریم فقط به پیشرفت برسیم و تمرکز روی کاهش هزینه نداریم یعنی اینکه نمی خواهیم فقط کاهش هزینه کنیم .
چه عواملی برای ایجاد یک سازمان مجازی انجام می گیرد .
1) تغییر و تحول مدام در سازمانها ی مجازی صورت می گیرد .
2) اهداف به یک سو گرایش می یابند .
3) بهره گیری از علم برای ایجاد محصول جدید و یا نوع آوری جدید صورت می گیرد .
4) ایجاد تغییر سریع و انعطاف آسان با تغییر و جابجایی همکاران .
چه اهدافی در ایجادیک سازمان مجازی دخیل اند ؟
اغلب این گامها برداشته می شود :
1) اغلب کاهش هزینه به میزان خیلی زیاد در تاسیس سازمانهای مجازی صورت می گیرد، مهمترین دلیل آن هم این است که دیگر ساختمانهای آن چنانی برای سازمان نیاز نیستند .
2) بهره گیری از دانش و تجارب همدیگر برای افزایش سود آوری و کاهش هزینه های کلی .
3) در این مرحله سازمان مجازی شکل می گیرد . و کلیه همکاران از تجارب همدیگر استفاده می کنند تا اینکه ابداع و نوع آوری جدیدی شکل گیرد .
البته این نکته مهم قابل ذکر است که ایجاد سازمانهای مجازی در تمام قسمتهای آن صورت نخواهد گرفت بعضی بخشها هستند که امکان مجازی شدن را ندارند.
اجزای یک سیستم مجازی عبارتند از :
سیستم های مجازی : در این قسمت وظایف تیم ها و افراد تیم که برای یک سیستم مجازی لازم است مشخص می شود .
آزمایشهای مجازی : در این بخش تاثیر عوامل مختلف بر سازمان مجازی بحث و بررسی و آزمایش و اندازه گیری می شود .
اداره مجازی : در این قسمت یک سری وظایفی که اداره مجازی یا یک سیستم مجازی دارد ، مشخص می شود .
فروشگاههای مجازی : شامل فروشگاههایی هستند که قابلیت انعطاف خیلی سریع برای محصولات متنوع دارند .
سازمان مجازی: این قسمت در واقع آخرین مرحله از مجازی سازی است که کل سازمان، مجازی شده است.
در تمامی موارد، سیستم مجازی، به موارد زیر اشاره می کند:
ـ تغییر و تحول دائمی .
ـ خویش مدیریتی در تیم ها و بخشهای مختلف .
ـ دانش غیر ساختاری اما همگرا شده .
چرا مجازی سازی صورت می گیرد؟ یا چه عواملی باعث می شود که ما سازمان مجازی ایجاد کنیم ؟
این عوامل شامل :
محلی سازی ؛ با پیشرفتهای زیاد میل به مشتریان محلی افزایش می یابد .
ـ دسترسی به منابع .
ـ ایجاد کمیته های عالی .
ـ نیاز به تغییرات سریع و مداوم .
ـ افزایش تولیدات و محصولات و خدمات تخصصی .
ـ افزایش ملزومات برای استفاده از دانش تخصصی .
ـ کار الکترونیکی .
در یک سازمان مجازی برای ارتباط، از یک سری ارتباطات کامپیوتری استفاده می شود، که به صورت الکترونیکی است .
شما می توانید با استفاده از تکنیکهای الکترونیکی به عنوان مدیر، فرایندهایی که در سازمان توسط کاربران و کارمندان انجام گرفته یا می گیرد را، کنترل نمائید.
همچنین می توانید از یک سری سیستمهای شبکه به نام:Electronic Workspace Network ، سیستمهای کامپیوتری، کارمندان را به همدیگر ربط دهید. تا اینکه در کل، وظایف و ماموریت سازمان انجام شود.
ساختاریک فضای کاری الکترونیکی چگونه است ؟
ساختار، یک فضای کاری الکترونیکی است که در واقع همان آیینه تمام نمای سازمان است. این ساختارها باید به راحتی پیشرفت کنند و به سازمان مجازی ادغام شوند.
برای اینکه تمامی این اهداف تحقق یابد، باید تمامی بخشها با همدیگر تعامل دو طرفه داشته باشند. تا به عبارت فلسفی سازمان نایل گردند.
فضاهای الکترونیکی باید این عوامل را آسان سازی کنند:
ـ ایجاد قوانین مربوط به آسان سازی کارها
ـ ایجاد پرونده های جدید
ـ ایجاد لینکهای ارتباطی بین مردمی
وظایف معمولی ساختارهای مجازی اینگونه است:
1) ایجاد یک سیستم تولید که توانایی این را داشته باشد که کارها را به صورت مرحله ای و دقیق انجام دهد یعنی اینکه وقتی مرحله ای تمام شد وارد مرحله بعد شویم.
2) ایجاد یک سیستمی که در آن مردم و مراجعان بتوانند مسائل و مشکلات خود را به راحتی و به سهولت با مراجع ذیربط مطرح نموده و کاملا” راهنمایی شوند.
سازمانهای مجازی
سرعت شاید مهمترین ثروت در هزاره سوم و عصر جدید موسوم به عصر اطلاعات باشد. برای کاستن زمان پاسخگویی و بهبود انعطافپذیری، باید شکل کاملا جدیدی از سازمانها بوجود آیند. سازمانهای مجازی که امروزه با سرعت بالایی در حال شکلگیری هستند میتوانند پاسخی به این نیازهای جدید باشند.
تحول الکترونیکی به طرق مختلف تجارت را تغییر داده است . ساختارهای سازمانی سنتی ، دیگر نمیتوانند با این تحولات سازگار باشند. سرعت روز افزون جهانی سازی و تغییرات شدید ، نیازمندی به یک ساختار تجاری که بتواند این شرایط را به بهترین وجه بکار گیرد، حیاتی ساخته است. عدم توجه بسیاری از شرکتها به این شرایط جدید باعث ورشکستگی آنها شده است. بازار جدید نیازمند سازگاری مداوم و واکنشهای فوری است. سرعت هماکنون یک شاخص رقابتی است و در نتیجه مدل قدیمی و کلاسیک تجارت رنگ خواهد باخت.
امتیازات رقابتی گذشته دیگر دوام ندارد، استراتژیهای مبتنی بر هزینه به سختی باقی مانده و دوام میآورند. سازمانها و شرکتهایی که در یک سازمان حجم وسیعی از فعالیتها را انجام میدادند، جای خود را به شرکتهای کوچکی دادهاند که برای جلب رضایت مشتریانشان روی فعالیت خاصی متمرکز شدهاند.
در بازار و عصر جدید سازمانهایی که از دانش، افراد متخصص و فناوریهای روز به خوبی استفاده نمایند موفقتر هستند. کوچک شدن، مهندسی مجدد و تمرکز، برخی از رویکردهایی هستند که شرکتها برای شناسایی فعالیتهای بدون ارزش افزوده روی آنها حساب میکنند. فعالیتهای اقتصادی شبکهای و تبادل اطلاعات اقتصادی فواید زیادی را برای استراتژی منبع یابی بیرونی به ارمغان آورده است.
طبق تعریف سازمانهایی که دارای سرمایههای غیر ملموس مشخص بوده و از مرزهای سنتی فراتر رفتهاند، سازمانهای مجازی نام دارند. چنین سازمانهایی در تجارت خود از شرکای خارجی استفاده میکنند، که به آنها دست اندرکاران سازمان مجازی میگویند.
در حقیقت یک سازمان مجازی یک سازمان مبتنی بر شبکه است. برای اینکه یک سازمان خود را از ساختار موجود خارج ساخته و به حالت مجازی درآید نیازمند تغییرات سازمانی و تجدید ساختار در فرآیندها و عملکردهای سازمانی است که این امر با توجه به مقاومت طبیعی افراد در مقابل تغییر بسیار مشکل خواهد بود.
با تعریف کاملتری میتوان بیان کرد که سازمان مجازی یک نوع خاصی از سازمان شبکهای است که با استفاده از آخرین فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی مانند اینترنت واینترانت مراودت و همکاری با اشخاص و سازمانهای دیگر را خارج از فضا، زمان و مرزهای سازمانی امکان پذیر میسازد.
ویژگیهای سازمانهای مجازی
• مبتنی بر اطلاعات است.
• غیرمتمرکز است ولی از نظر فناوری شدیدا متمرکز عمل میکند.
• تمرکز فعالیتهای سازمان مجازی حول شایستگیهای منحصر به فرد آن میباشد.
• انعطافپذیر، چابک و سریعا قابل انطباق است.
• سرمایهگذاریهای آن بهینه بوده و هزینههای سربار در آن حذف میشود.
• خلاق، پویا، سازگار و همراه با ساختاری مجازی مبتنی بر کار گروهی است
اهداف عمده سازمانهای مجازی
• بهرهبرداری به موقع از انواع منابع موجود در بازار به منظور ارتقاء کیفیت و افزایش ارزش محصول
• به کارگماردن نیروی کار متخصص از هر قشر، طبقه، تخصص و ملیت
• ایجاد نظارت درونی و خود جوش که تنها از محیطی بدون ابهام، قدرتمند و دارای اصول اجرایی مشترک و اعتماد قلبی و واقعی بر میآید.
ساختار سازمانهای مجازی
«سازمان مجازی» نوع جدیدی از سازمانهای آینده را معرفی میکند. ساختار این سازمانها به صورت واحدهای کوچک، خودکفا و منعطف، همراه با سیستمهای ارتباطی پیشرفته است. در سازمانهای مجازی، این واحدهای کوچک و خودکفا به یاری سیستمهای ارتباطی و اطلاعاتی که به سرعت اعجابآوری درحال پیشرفت هستند، با یکدیگر پیوند خورده و شبکهای عظیم از سازمانها را بهوجود میآورند. این مقاله ابتدا به تشریح سازمان مجازی و ویژگیهای آن پرداخته و سپس به بررسی انواع متداول ساختار در این سازمانها و کارکرد آنها در بازارهای آینده میپردازد. سازمانهایی با ساختار شبکهای(NETWORK STRUCTURE) و سازمانهای بدون مرز(BARRIER-FREE) نمونهای متفاوت از مقولهای واحد به نام سازمان مجازی هستند. (نمودار شماره یک) در سازمانهای شبکهای، ساختار سازمانی حالت دائم نداشته و میتواند براساس نیازهای احساس شده، شکلهای مختلفی به خود بگیرد و شرکای جدیدی را به کار دعوت کند. در این نوع ساختار، دسترسی به بازارهای بینالمللی آسان میشود و از آنجایی که هریک از شرکا بهترین صلاحیتها
و تخصصها را به سازمان شبکهای میآورد، مجموعهای از بهترینها ایجاد میشود. اما سازمان بدون مرز که برخی از نویسندگان، آن را سازمانی بدون ساختار نامیدهاند، به زعم بیساختاری نیاز محیط امروز است. در این شیوه برخورد، سازمان با انعطاف کامل شکلی پیدا میکند که متناسب با شرایط متحول است و امکان عمل در دورههای کوتاهمدت را نیز دارد. سازمانهای موثر هر روز باید به شکل تازه درآیند و در این فرایند ساختار سازمانی مهم نیست بلکه مدیران باید بتوانند مشترکاً با
افراد مستعد و هوشمند بهکار بپردازند و افرادی را که از سازمانها و واحدهای مختلف آمدهاند را با یکدیگر همراه و هماهنگ سازند و سازمانهای موفقی بهوجود آورند. (الوانی 1377)
هر سازمان، چیزی بیش از مجموعه فرآوردهها و خدمات است. سازمانها، جوامعی انسانی هستند که مانند هر جامعه دیگری دارای ساختار، فرهنگ، قوانین و روابط خاص خود است. در دهههای گذشته به دلیل توجه صاحبان تولید به سود و افزایش تولید، سازمانها بیشتر به صورت مکانیکی و مقررات خشک سازماندهی، اداره میشدند و اغلب دارای ساختاری ثابت بودهاند.
امروزه تغییرات گسترده و پیشرفتهای بهدست آمده در عرصه تکنولوژی اطلاعاتی چنددهه گذشته
، ضرورت تجدیدنظر در مسائل مختلف ازجمله ساختارهای سازمانی را اجتنابناپذیر کرده است. به کارگیری تکنولوژی اطلاعاتی نظیر اینترنت، پست الکترونیک و همچنین فراگیر شدن استفاده از کامپیوتر و شبکههای کامپیوتری و ارتباطات کلامی و تصویری مستقیم بدون درنظر گرفتن فاصلهها، باعث شده تا شکلهای سازمانی جدید پا به عرصه وجود بگذارد که ماهیتی کاملاً متفاوت با سازمانهای سنتی، بزرگ و دیوانسالاری دارند.
از سازمانهای مجازی تعاریف متعددی ارائه شده است. انجمن حسابداران مدیریت کانادا معتقد است که انعطاف تنها ویژگی سازمان مجازی است. چارلز هندی معتقد است که در سازمانهای مجازی، لازم نیست همه افراد در یک مکان حضور داشته باشند تا بتوانند خدمات خود را عرضه کنند. سازمان وجود دارد ولی شما آن را نمیبینید، آن یک شبکه است نه یک دفتر. (چارلز هندی – 1991)
دیونپورت اعتقاد دارد که: سازمان مجازی بسیاری از فعالیتهای خود را از منابع خارجی تامین میکند و ساختاری بهوجود میآورد که در آن به جای انجام وظایف سنتی در هر واحد داخلی، واحدهای خارجی عهدهدار انجام آن وظایف میشوندFRANK .) (2001
بحث سازمانهای مجازی برای اولین بار توسط موشیویتز(MOWSHOWITZ) به صورت بحث کاملاً آکادمیک در سال 1986 ارائه شد. بعد از وی، محققان دیگر به بحثهای متنوع از مفهوم سازمانهای مجازی پرداختند که بهطور مثال میتوان به بحثهای شرکتهای مجازی توسط فگل و کولدمان، عملکرد مجازی توسط هاردیگر و کارخانجات مجازی توسط مکآفی و آبتون نام برد.(2001FRANK )
همه این محققان، تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی را به عنوان یک پیشنیاز و یا حتی مغز الگوی سازمانی مجازی معرفی کردهاند. در سال 1997، میوز دو جهت اصلی «شرایط بازار درحال تغییر و قابلیت انعطاف برای حرکت» را برای حرکت به سوی سازمانهای مجازی مشخص ساخت. بهطورکلی، در تحقیقات مختلفی که توسط دانشمندان در گذشته و حال درمورد سازمانهای مجازی ارائه شده است، همگی بر این اعتقاد هستند که سازمانهای جدید قابل رؤیت نیستند. از این پس لازم نیست که همه افراد موردنیاز در یک زمان و یک مکان جمع شوند تا کار معینی انجام شود. امروزه زمان و مکان به همدیگر وابسته نیستند. این سازمانها برای اجرای یک پروژه در ظرف زمانی معین از گروههای مختلف در اقصی نقاط جهان استفاده میکنند. روز به روز شمار کسانی که ازطریق تلفن، دورنویس و شبکههای جهانی اینترنتی میتوانند با هم کار کنند بیشتر و رایجتر میشود. اگر قرار باشد که اطلاعات ماده اولیه کار باشد، بنابراین، دلیلی ندارد که جایگاه معینی برای تجمع افراد ایجاد شود. از این گذشته، سازمانها دیگرر ضرورتی برای استخدام افراد حس نمیکنند، زیرا اصل انجام کار مهم است. این سازمانها همواره میل دارند تاحدودی از بند سلسله مراتب سازمانی رها شوند و ساختاری نرمشپذیر و کارکنانی مبتکر و نوآور داشته باشند.
سازمان مجازی: مزایا و معایب
علاوه بر دستیـابی به حداکثر انعطاف پذیری و توانایی واکنش سریع به تغییرات محیطی که هدف کلیدی سازمان مجازی است، این نوع ازسازمان مزایای دیگری نیز ، برای کارکنان، مدیران و جامعه دارد . برخی از محققان معتقدنـــــد که سازمان مجازی بهره وری کارکنان را افزایش می دهد؛ چرا که کارکنان از انعطاف بیشتر زمانبندی و استقلال در کار برخوردار بوده و می توانند در مدت زمانی
که بیشترین کارآیی را دارند، به کار بپردازند (ALVI MCINTYRE, 1993). به علاوه&، تله کامیوتینگ فشارهای روانی مربوط به سفرهای کاری و تعارضات در سازمان را کاهش می دهد (MOKHTARIAN SALOMON, 1997) .
ازجمله دیگر مزایای سازمان مجازی این است که هزینه های مربوط به فضای اداری و محدودیتهای مربوط به آن را کاهش می دهد. آی بی ام (IBM) اخیراً مدعی شده است که درنتیجه تله کامیوتینگ به میزان 75 میلیون دلار در سال در هزینه های خود صرفه جویی کرده است (EGAN, 1997). همچنین شرکتها به گستره وسیعتری از استعدادها دسترسی می یابند؛ شرکتهای مجازی می توانند که معلولان حرکتی را نیز به کار گیرند؛ و نیز تله کامیوتینگ سازمانهای مجازی را قادر می سازد که از تبعیض میان کارکنان برمبنای سر و وضع ظاهری آنها اجتناب کنند چرا که دیگر کارکنان به طور فیزیکی دیده نخواهند شد (OLSON,1982) و سرانجام تله کامیوتینگ جامعه را نیز منتفع خواهدساخت چرا که به کاهش آلودگی هوا و معضلات ترافیکی منجر خواهدشد (ALVI & MCINTYRE, 1993).
دو عیب عمده ای که برای سازمان مجازی برشمرده اند عبارتند از: 1 – چالشهای مربوط به نظارت و کنترل که سرپرستان و مدیران با آن مواجهند و 2 – انزوای کارکنانی که به طور فیزیکی در سازمان حضور ندارند.
انزوای کارکنان بر دو نوع است: حرفه ای و اجتماعی. به لحاظ حرفه ای، کارکنان نگران این هستند که از دل بروند، چرا که از دیده رفته اند و درنتیجه از پاداشهای سازمانی محروم بمانند. ازنظر اجتماعی، دغدغه کارکنان از این بابت است که تعامل غیررسمی با همکاران و دوستان خود در سازمان را از دست خواهند داد. دیدگاهی که می تواند خصوصاً در درک ملاحظات مربوط به انزوای حرفه ای کمک کند، عدالت سازمانی است. همه کارکنان درصدد هستند که از بابت دریافت نتایجی که تصور می کنند استحقاق آن را دارند (عدالت توزیعی)، داشتن نقش در فرایندی که ازطریق آن، نتـــایج مذکور معین می شوند (عدالت رویه ای) و رفتار عادلانه و توأم با احترام ازطرف سرپرست
ان خود (عدالت تعاملی) اطمینان حاصل کنند (KURLAND & EGAN, 1999).
ادراک کارکنان از عدالت سازمانی از راهبردهای اعمال نظارت و کنترل در سازمان متاثر می شود و خود تله کامیوتینگ نیز در این زمینه نقش دارد. به این ترتیب، راهبردهای نظارت و کنترل از یک طرف و ادراک کارکنان از عدالت سازمانی ازطرف دیگر، به طور مستقیم در ارتباط با سوالی قرار می گیرند که در انتهای مقدمه این مقاله طرح شده است.
راهبردهای نظارت و کنترل
چگونه می توان عملکرد کسانی را اندازه گرفت و به کسانی اعتماد کرد و به مدیریت کسانی پرداخت که از لحاظ فیزیکی غایب هستند؟ به طورکلی سه نوع راهبرد برای پاسخ به این سوال پیشنهاد می شود (KURLAND EGAN, 1999) که عبارتند از:
الف) کنترل ستاده ها (OUTPUT CONTROLS): برمبنای این راهبرد پروژه هایی به کارکنان تخصیص داده می شود که نتایج آنها به سادگی قابل اندازه گیری باشد. مدافعان این راهبرد معتقدند که موضوع حائزاهمیت نفس نظارت و کنترل نیست. باتوجه به اینکه هدف کلیدی یک سازمان مجازی تحصیل حداکثر تطابق و انعطاف پذیری است، تاکید اصلی بر تفویض اختیار و خودکنترلی کارکنان معطوف است. سازمان مجازی همچون یک جامعه آزاد است؛ یعنی اینکه این سازمان مبتنی بر اعتماد به کارکنان بوده و درعوض از آنان انتظار دارد که مسئولانه رفتار کنند. توسعه و تکامل یک سازمان مجازی مشابه توسعه یک دموکراسی نوپا است که ممکن است در اوایل کار دشواریهای جدی به وجود آورد به گونه ای که بازگشت به دیکتاتوری، مدیران سازمان را وسوسه کند (W.C.TAYLOR, 1995). این قبیل شرکتهای مجازی بر سهیم بودن کارکنان خود در فلسفه شرکت تاکید زیادی دارند. این مقوله به قصد و منظور و اهداف استراتژیک شرکت ارتباط می یابد که ازطریق فرهنگ و ارزشهای مشترک&، در میان کارکنان گسترش یافته و انتقال می یابد.
ب) رسمی کردن نیازهای شغلی و استانداردهای عملکرد: از آنجایی که توانایی مدیر برای سرپرستی فیزیکی کارکنان کاهش می یابد، برمبنای این راهبرد سعی می شود که ازطریق نهادینه کردن قوانین و مقررات، شرح شغلها و استانداردهای عملکرد دقیق، نسبت به توانایی کارکنان در انجام دادن صحیح کارها اطمینان حاصل کرد.
پ) رسمی کردن ارتباطات: این راهبرد و راهبرد قبلی ماهیتاًً رفتارمدار هستند، درحالی که راهبــرد نخست نتیجه مدار به حساب می آید. به طور مشابه با راهبرد قبلی، هرقدر که مسافت فیز
یکی میان سرپرست و مرئوس بیشتر باشد، احتمال کمتری وجود دارد که سرپرست به الگوهای ارتباطی غیررسمی و طبیعی برای تبادل اطلاعات اتکا کند (KATZ & KAHN, 1978).
نکته حائزاهمیت آنکه، هرچند سازمانهای مجازی می توانند از فناوری جهت نظارت بر کارکنان خود استفاده کنند، «نظارت» سنتی ازطریق «مشاهده» حرکات کارکنان موجبات نارضایتی و تنش روانی را در آنها فـــــراهم می آورد و لزوماً به توانایی سازمان در پاسخگویی سریع که هدف کلیدی یک شرکت مجازی است منجر نخواهدشد. این موضوع را می توان با چگونگی نظارت والدین بر فرزندان نوجوان خود مقایسه کرد. می توان با استفاده از فناوری هر حرکت فرزند نوجوان را به طور مداوم تحت نظر گرفت یا اینکه درعوض بیشتر بر ارزشهای مشترک خانوادگی تاکید و اعتماد کرد. به علاوه سرمایه گذاری در فناوریهای پیشرفته لزوماً به بهبود ارتباطات سازمان منجر نخواهدشد. مطالعات موردی در این خصوص حاکی از آن است که موضوع مهمتر، ایجاد یک فرهنگ و ارزشهای مشترکی است که بتواند تطبیق چنین فناوریهایی را با ارتباطات سازمانی آسان کند
(MALHOTRA,1997). درمجموع، سازمان مجازی هم به یک <«زیرساختار تکنولوژیکی>» که امکان دسترسی و ارتباطات مداوم را فراهم سازد – این هدف درحال حاضر به دلیل پهنای باند محدود، خصوصاً درمورد داده های بصری و گرافیکی با محدودیتهایی مواجه است – وابسته است و هم به «زیرساختار فرهنگی» که استفاده از فناوریهای جدید را تسهیل می کند.
مقاله راه هاى اثبات نبوت فایل ورد (word) دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله راه هاى اثبات نبوت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله راه هاى اثبات نبوت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله راه هاى اثبات نبوت فایل ورد (word) :
راه هاى اثبات نبوت
بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند .
این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟
یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست .
بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟
مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با هم ناسازگارند یا ناسازگار نیستند ؟
به نظر من مىآید که بحثهاى اساسى درباب نبوت همین سه بحث است : یکى اینکه آیا نیاز به دستورات الهى هست یا نیست و اگر هست از چه راه ؟ دیگر اینکه این کیفیت ارتباط چگونه کیفیتى است ؟ و سوم اینکه معجزات که دلیل و آیت پیغمبران است چیست و چگونه بوده است و ماهیت معجزه چیست , رابطه اش با علم چه رابطه اى است ؟
البته مسائل دیگرى هم در اینجا هست گو اینکه به اندازه این مسائل , اساسى نیست ولى به هر حال آنها هم مسائل مهمى است .
( نبى) و ( رسول)
مثلا یکى از مسائل که از نظر قرآنى خیلى قابل بحث است این است که در قرآن , هم تعبیر ( نبى) آمده است و هم تعبیر ( رسول) , نبى و رسول , نبیین و رسل , آیا نبوت با رسالت فرق مى کند , یعنى دو مقام و دو خصوصیت است ؟ یا نه , یک چیز است که با دو اسم تعبیر شده است ؟ کلمه ( نبى) از ماده ( نبأ) است . نبأ یعنى خبر , البته خبرهاى مهم و عظیم و خبرهاى صادق . مثل اینکه هر خبرى را نبأ نمى گویند , کلمه ( حدیث ) یا ( خبر) را ممکن است بگویند ولى کلمه ( نبأ) یک اهمیت دیگرى دارد . نبى یعنى خبر دهنده , چون انبیاء از خدا خبرهایى آورده و به مردم داده اند , به این اعتبار به آنها گفته اند ( نبى) . کلمه ( رسول ) از ماده ( رسالت) است که اصل معنایش رهایى است در مقابل قید . ( مرسل) در زبان عرب یعنى رها شده , در مقابل ( در قید شده) . مثلا اگر مویى را همین طور رها کنند به پایین , مى گویند ( ارسله) یعنى رهایش کرد , اما اگر مو را با سنجاقى ببندند این نقطه مقابل ارسال است . ولى این کلمه را در مطلق مورد فرستادن به کار مى برند . وقتى که کسى , کسى یا چیزى را از جایى به جایى مى فرستد , به آن مى گویند ( ارسال) و ( رسول) یعنى فرستاده به طور کلى . نمایندگانى که مثلا یک امیر , یک پادشاه از پیش خودش نزدیک نفر دیگر مى فرستد اینها را معمولا در زبان عربى ( رسول) مى گویند , رسولى فرستاد یعنى نماینده اى فرستاد , فرستاده اى فرستاد . این معنى لغوى اش .
آیا در اصطلاح قرآن میان ( نبى) و ( رسول) فرقى هست که قرآن وقتى به کسى مى گوید ( نبى) به یک عنایت خاصى مى گوید و وقتى مى گوید ( رسول) به عنایت دیگرى است که احیانا ممکن است کسى نبى باشد رسول نباشد , یا برعکس رسول باشد نبى نباشد , چنین چیزى هست یا نه ؟ این هم بحثى است که چون در درجه اول لزوم نیست ما فعلا وارد آن نمى شویم , اگر لازم بود روى این جهت هم بحث مى کنیم که آیا میان ایندو فرق هست و یا فرق نیست ؟ این مخصوصا از این جهت ضرورت پیدا مى کند که در آیه ختم نبوت , ما به این تعبیر داریم که : ( ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین) ( 2 ) . بعضى ها ( البته در عصرهاى اخیر و نه آدمهاى حسابى , افرادى که دنبال بهانه مى گردند ) گفته اند در اینجا قرآن که نفرموده رسالت ختم شده است , فرموده نبوت ختم شده است , چه مانعى دارد که نبوت ختم شده باشد و رسالت هنوز ختم نشده باشد ؟ اگر بگوییم نبوت مگر چیست که ختم شده و رسالت ختم نشده ؟ مى گویند انبیاء فقط به کسانى مى گفتند که مثلا در عالم رؤیا , در عالم خواب چیزهایى را مى دیدند , اما رسالت مطلب دیگرى است که آن ختم نشده . این را فقط براى اینکه توجه به اهمیت مطلب داده باشیم عرض کردم . ما آن سه بحث اساسى و اصولى خودمان را عرض بکنیم .
نیاز به رسالت
مسأله اول مسأله نیاز به رسالت بود . بدون شک اگر ما مسأله آخرت را بپذیریم یعنى اگر قبول کنیم که زندگى بشر با مردنش در این دنیا پایان نمى پذیرد و نشئه دیگرى ماوراء نشئه دنیا هم وجود دارد و بشر در آن نشئه حیات و زندگى دارد و در آنجا هم به نوعى مرزوق است , سعادتى دارد , شقاوتى دارد : ( و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون 0 فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم) ( 3 ) ( این جزو خبرهایى است که پیغمبران آورده و داده اند و از جنبه هاى علمى و فلسفى هم بحثهایى شده ) اگر ما تنها مسأله آخرت را بپذیریم ( برزخ و آخرت و اینها ) بدون شک علم و عقل بشر کافى نیست براى تحقیق در مسائل آخرت و تشخیص اینکه چه چیز براى سعادت اخروى نافع است و چه چیز مضر . حتى بشر با علم و عقل خودش اصلا نمى تواند پى ببرد به وجود یک نشئه اى . تا امروز هم که علم بشر اینهمه پیش رفته است هنوز ما بعد مرگ به عنوان یک مجهول براى بشر تجلى مى کند , هنوز هم واقعا قطع نظر از هر فکرى , اگر از نظر کلى بخواهیم ببینیم , به صورت یک مجهول است براى بشر , یعنى نمى تواند این را از نظر علمى صد در صد اثبات کند که چنین چیزى هست ( البته یک قرائن و دلائلى هست اما یک امرى که از نظر علم , قطعى تلقى شده باشد نیست ) کما اینکه از نظر علم نمى تواند این را صد در صد نفى کند بگوید نه , علم کشف کرده که چنین چیزى نیست . جزء مجهولات بشر است .
پس اگر مسأله عالم آخرت را که باز خود پیغمبران هستند که اصل وجود آن را خبر داده اند و راه سعادت و راه شقاوت در آنجا را نشان داده اند در نظر بگیریم نیاز به انبیاء صد در صد قطعى است و جاى بحثى در آن نیست .
آن چیزى که بیشتر باید رویش بحث کرد مسأله زندگى اجتماعى است که آیا واقعا این زندگى دنیایى بشر نیازى به پیغمبران دارد یا ندارد ؟ اولا ببینیم خود قرآن چه مى گوید ؟ آیا در قرآن به این مسأله عنایتى هست یا قرآن فقط توجه به عالم آخرت دارد ؟ ما مى بینیم قرآن تنها مسأله عالم آخرت را بیان نمى کند , مسأله زندگى دنیا را هم از نظر هدف انبیاء مطرح مى کند ,
خیلى هم واضح و صریح , در آن آیه معروف : ( لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط) ( 4 ) پیامبران خودمان را با دلایل و بینات فرستادیم , کتاب و مقیاس همراه آنها فرستادیم تا در میان مردم عدالت بر پا بشود . پس معلوم مى شود قرآن این را یک نیازى دانسته است و براى این اصالتى قائل شده است , و در اینجا حتى آن هدف دیگر یعنى شناخت خداوند را هیچ ذکر نمى کند , در جاهاى دیگر ذکر مى کند ولى در اینجا این هدف را ذکر نمى کند شاید براى اینکه نشان بدهد که این هم اصالتى دارد و واقعا این جهت مورد نیاز است و باید باشد . پس قرآن که نظر داده است که از ضرورتهاى زندگى بشر وجود عدالت است وجود پیغمبران را براى برقرارى عدالت لازم و ضرورى مى داند .
از نظر علمى چطور ؟ از نظر مطالعات اجتماعى چطور ؟ آیا چنین ضرورتى هست یا نه ؟ راجع به این خیلى مى شود بحث کرد , ما یک بحث مختصرى عرض مى کنیم , اگر باز نیاز باشد ممکن است که بیشتر بحث کنیم .
بشر یک موجود خاصى است که زندگى اش باید زندگى اجتماعى باشد یعنى بدون اینکه با یکدیگر زندگى کنند و با یکدیگر ارتباط داشته باشند و زندگى تعاونى داشته باشند امکان پذیر نیست , ولى برخلاف سایر جاندارهاى اجتماعى که به حکم غریزه و اجبار زندگى شان اجتماعى هست ,
به حکم غریزه اجبار نداردکه زندگى اش اجتماعى باشد . مقصودم این جهت است که حیوانهاى اجتماعى از طرف خود خلقت و طبیعت مسخر و مجبورند که اجتماعى زندگى کنند , تقسیم کار را خود خلقت و طبیعت در میان آنها انجام داده , قانون اجتماعى شان را خود خلقت جبرا براى آنها وضع کرده است و آنها هم به طور خودکار , کار خودشان را انجام مى دهند . مثلا زنبور عسل , ما داریم مى خوانیم و مى بینیم که تکلیف و وظیفه خودش را اجبارا مى داند , یعنى لزومى نیست با تعلیم و تربیت یاد بگیرد و کوشش کند تا بفهمد راه چیست , اجبارا به او داده شده است . وظیفه و راه خودش را اجبارا مى داند . پستها هم عوض نمى شود , هر کدام یک مقام معلومى دارند , آن که کارگر است ,
کارگر است و آن که مهندس است , مهندس است و آن که حاکم و حکمران و ملکه است , ملکه است . حتى ساختمانهاى اینها با هم متفاوت است , برعکس بشر که باید زندگى اش زندگى اجتماعى باشد و به حکم اینکه یک موجود مختار و عاقل و آزادى آفریده شده است تمام اینها را خودش باید انجام دهد به اختیار خودش , خودش باید فکر کند و ( 5 ) برود براى خودش انتخاب کند . این نقصها از نظر غریزى در بشر هست به این معنا که به او این غریزه داده نشده است . حالا چرا داده نشده است , آن خودش یک حساب دیگرى دارد که گفته اند چرا داده نشده است . آنوقت بشر به موجب همین که مختار و آزاد آفریده شده است امکان تخلف از وظیفه همیشه برایش هست , و به حکم اینکه غریزه حیات دارد و مى خواهد زندگى بکند , نفع جو آفریده شده و دنبال منفعت خودش هست ,
این است که هر فردى آن چیزى که ابتدائا درباره آن فکر مى کند این است که در اجتماع دنبال هدفهاى شخص خودش و فرد خودش برود نه دنبال مصلحت اجتماع , یعنى آن چیزى که اول براى بشر و براى فکر بشر مطرح است منفعت فرد است نه مصلحت اجتماع , مصلحت اجتماع را نه خوب تشخیص مى دهد و نه به فرض تشخیص دادن رعایت مى کند . حیوان اجتماعى به حکم غریزه مصلحت اجتماع را تشخیص مى دهد مى رود دنبالش و به حکم غریزه هم آن را اجرا مى کند , و بشر در هر دو ناحیه این نیاز را دارد , نیاز دارد به یک هدایت و رهبرى که او را به سوى مصالح اجتماعى اش هدایت و رهبرى کند , و نیازمند است به یک قوه و قدرتى که حاکم بر وجودش باشد که آن قوه حاکم بر وجودش او را دنبال مصالح اجتماعى بفرستد . مى گویند پیغمبران براى این دو کار آمدند , هم او را به مصالح اجتماعى رهنمایى مى کنند و هم که این دومى شاید بالاتر است او را موظف مى کنند , یک قدرتى بر وجودش مسلط مى کنند به نام ( ایمان) که به حکم این قدرت آن مصالح اجتماعى را اجرا مى کند , دنبال آنچه که مصلحت اجتماعى تشخیص مى دهد ( حالا یا به حکم وحى یا به حکم عقل و علم , فرق نمى کند ) مى رود و اگر حکومت دین و حکومت انبیاء در میان بشر در گذشته و حال نبود , به عقیده اینها اصلا بشریتى نبود , یعنى اصلا امروز بشرى روى زمین نبود , بشر خودش را خورده بود , اصلا بشر فانى شده بود . بشر بقاى خودش را در روى زمین و همین تمدنى را که امروز در روى زمین دارد مدیون پیغمبران است . آنها , هم او را رهبرى کردند و هم خودش را از شر خودش نگهدارى کردند ,
و حتى امروز هم که اینهمه علم پیش رفته و عقل بشر کامل شده است باز هم نقش انبیاء محفوظ است , یعنى همین الان هم بشر تربیتهاى انسانى اى که دارد , ارث از گذشته اى است که سر منشأش پیغمبران بوده اند , و مقدار انسانیتى که دارد باز هم از بقایاى همان تعلیمات دینى و کتابهاى آسمانى است که اگر فرض کنیم همین الان تأثیر کتابهاى آسمانى را با یک قوه و قدرتى از روح بشر به کلى بیرون بکشیم , این مساوى خواهد بود با فناى بشریت یعنى با از بین رفتن روح انسانیت به طور کلى و قهرا فناى بشریت , بشر به صورت یک موجودات درنده اى در خواهد آمد که هیچ روح اجتماعى نداشته باشند و همه مجبور باشند با همدیگر باشند ولى نه مجموع شیرها بخواهند با هم زندگى کنند , چون خیلى تفاوت است میان افراد بشر , مثل یک جنگلى خواهد بود که در آن عده اى گوسفند باشد , عده اى گرگ , عده اى شغال , عده اى شیر , عده اى ببر , عده اى پلنگ , عده اى شتر و عده اى اسب , اینها به جان یکدیگر بیفتند و قوى ضعیف را پایمال خواهد کرد .
این یک خلاصه اى بود که مى خواستم در این باره عرض کنم , چون خودم نمى دانم که لازم هست ما درباره این مطلب زیاد بحث کنیم یا نه . این به عبارت دیگر همان بحث ( نیاز به دین) است که بشر در زندگى اجتماعى خودش به دین نیاز دارد . روح مطلب همین بود که عرض کردم , که اگر بیش از این نیاز باشد بعد روى آن بحث مى کنیم .
پس راهى که از جنبه نیاز به نبوت ذکر شده است دوتاست : مسأله آخرت , مسأله زندگى اجتماعى و فردى .
وحى
حالا بیاییم وارد مسأله دوم بشویم : مسأله وحى , مسأله اینکه پیغمبران از خدا دستور مى گرفتند , چگونه دستور مى گرفتند ؟ کیفیتش چگونه بوده است ؟ مقدمتا این مطلب را مى توانیم بگوییم که همان طور که گفته اند هیچ کس نمى تواند ادعا بکند که من مى توانم حقیقت این کار را تشریح بکنم . اگر کسى بتواند چنین ادعایى بکند خود همان پیغمبران هستند , براى اینکه این یک حالتى است , یک رابطه اى است , یک ارتباطى است نه از نوع ارتباطاتى که افراد بشر با یکدیگر دارند یا افراد عادى بشر با اشیاء دیگرى غیر از خدا دارند . کسى هیچ وقت ادعا نکرده است که کنه و ماهیت این مطلب را مى تواند تشریح بکند , ولى از این هم نباید مأیوس شد که تا حدودى مى شود درباره این مطلب بحث کرد , لااقل از راه اینکه یک چیزهایى را مى شود نفى کرد و درباره یک چیزهایى از روى قرائنى که خود پیغمبران گفته اند مى شود بحث کرد . در اینجا به طور کلى سه نظریه است .
نظریه عوامانه
یک نظریه نظریه عامیانه است . من نمى گویم درست یا نادرست , بعد که آیات قرآن را خواندیم ببینیم که قرآن با کدامیک تطبیق مى کند . یک نظرى عوام الناس دارند و آن این است که تا مى گویند ( وحى) اینجور به فکرشان مى رسد که خداوند در آسمان است , بالاى آسمان هفتم مثلا , در نقطه خیلى خیلى دورى , و پیغمبر روى زمین است , بنابراین فاصله زیادى میان خدا و پیغمبر وجود دارد , خدا که مى خواهد دستورهایش را به پیغمبرش برساند نیاز دارد به یک موجودى که بتواند این فاصله را طى کند و آن موجود قهرا باید پر و بال داشته باشد تا این فاصله را طى کند , و از طرفى هم باید عقل و شعور داشته باشد که بتواند دستورى را از خدا به پیغمبر القاء کند . پس این موجود باید از یک طرف جنبه انسان باشد و از یک جنبه مرغ . باید انسان باشد تا بتواند دستور خدا را براى پیغمبر بیاورد چون مى خواهد
نقل کلام و نقل سخن کند , ولى از طرف دیگر چون این فاصله بعید را مى خواهد طى کند ( اگر هر انسانى مى توانست که خود پیغمبر مى رفت و بر مى گشت ) باید یک پر و بالى داشته باشد تا این فاصله میان زمین و آسمان را طى کند , و او همان است که به اسم ( فرشته) نامیده مى شود . عکس فرشته ها را هم که مى کشند و انسان نگاه مى کند مى بیند یک انسان است , سر دارد , چشم دارد , لب دارد , بینى دارد , گردن دارد , دست دارد , پا دارد , کمر دارد و همه چیز دارد به اضافه دو تا بال نظیر بال کبوتر , فقط لباس ندارد که حتى بى شلوارش را هم مى کشند . آقا بزرگ حکیم گفته بود ( اینکه مردم شنیده اند ملائکه مجردند , اینها مجرد از تنبان فرض کرده اند ( به همان زبان مشهدى ) , مجرد است یعنى خالى از تنبان است , شلوار پایش نیست .
این یک تصور است , خدا چون در آن بالاى بالا قرار گرفته است وقتى مى خواهد براى پیغمبرش خبر دهد به آن فرشته مى گوید , او هم پر و بال مى زند , از بالا مىآید پایین , بعد هم با پیغمبر حرف مى زند , با همین گوش و با همین چشم , پیغمبر مى بیند یک انسانى آمد با بال , از در وارد شد حرفش را زد و رفت . پیغمبر از چه طریق حرف خدا را تلقى مى کند ؟ از همین طریق که حرف ما را تلقى مى کند , با این تفاوت که حرف ما را بلاواسطه مى شنود , خود ما را مى بیند و حرف ما را مى شنود , ولى حرف خدا را چون در فاصله دورى قرار گرفته است به وسیله یک انسان بالدار مى شنود اما از همین راه مى شنود , مىآید حرف مى زند و گفتگو مى کند و مى رود . این یک نوع تصور است . عامه مردم درباب وحى چنین تصورى دارند .
نظریه روشنفکرانه
اینجا تفسیر نقطه مقابلى وجود دارد که این هم انکار نبوت نیست , کسى که این حرف را مى زند نمى خواسته انکار کند ولى پیش خودش اینجور خواسته تفسیر کند و کرده است . سید احمدخان هندى که یک سبک خاصى تفسیر نوشته تقریبا چنین فکرى دارد , و بعضى افراد دیگر . بعضى از افراد خواسته اند که تمام این تعبیرات , وحى از جانب خدا و نزول فرشته و سخن خدا و قانون آسمانى و همه اینها را یک نوع تعبیرات بدانند , تعبیرات مجازى که با مردم عوام جز با این تعبیرات نمى شد صحبت کرد . مى گویند پیغمبر یک نابغه اجتماعى است ولى یک نابغه خیر خواه . یک نابغه اجتماعى که این نبوغ را خداوند به او داده است در جامعه اى پیدا مى شود , اوضاع جامعه خودش را مى بیند , بدبختى هاى مردم را مى بیند , فسادها را مى بیند , همه اینها را درک مى کند و متأثر مى شود و بعد فکر مى کند که اوضاع این مردم را تغییر بدهد .
با نبوغى که دارد یک راه صحیح جدیدى براى مردم بیان مى کند . مى گوییم پس وحى یعنى چه ؟ روح الامین و روح القدس یعنى چه ؟ مى گوید روح القدس همان روح باطن خودش است , عمق روح خودش است که به او الهام مى کند , از باطن خود الهام مى گیرد نه از جاى دیگرى . چون از عمق روحش این اندیشه ها مىآید به سطح روحش , مى گوییم پس روح الامین اینها را آورده و چون سر سلسله همه کارها خداست و همه چیز به دست خداست , پس خدا فرستاده , چون هر کارى تاخدا نخواهد که نمى شود . پس معنى وحى این است که از عمق اندیشه خود پیغمبر سرچشمه مى گیرد و مىآید به سطح اندیشه اش . مى گوییم ملائکه یعنى چه ؟ مى گوید ملائکه یعنى همین قواى طبیعت , ملائکه عبارت است از قوایى که در طبیعت وجود دارد , و چون خدا این قوا را استخدام مى کند بنابراین ملائکه در اختیار او هستند .
پس دین یعنى چه ؟ مى گوید چون این قوانینى که او وضع کرده است واقعا قوانین صحیح و صالحى است و براى سعادت اجتماع مفید است پس دین است , از جانب خداست و ما چیز دیگرى نمى خواهیم . خلاصه تمام آنچه که درباب رابطه پیغمبر با خدا , گرفتن دستور از خدا , وحى , نزول فرشته و اینجور چیزها گفته مى شود تمام اینها را تقریبا توجیه و تأویل مى کنند به همین جریانهاى عادى اى که در افراد بشر هست , منتها افراد استثنایى و افراد نابغه بشرى . در واقع اینکه ماوراء فکر و مغز و روح انسان حقیقتى باشد و او از آن ماوراء تلقى کرده باشد – حالا به هر نحو و به هر شکل – اینها را نمى خواهند قبول کنند و اصلا هیچ جنبه غیر عادى را نمى خواهند بپذیرند . این هم یک جور نظریه است .
نظریه سوم
نظریه سومى در اینجا وجود دارد که نه مسأله وحى را به آن شکل عامیانه قبول مى کند ( که وحى را چیزى نداند جز اینکه آدم حرفها را از راه گوشش مى شنود و یک فرشته هم مثل یک انسان مىآید , او هم از بالا پرپر مى زند مىآید پایین ) و نه آن را یک امر عادى تلقى مى کند منتها در سطح نوابغ بشرى , بلکه معتقدند که در همه افراد بشر – ولى به تفاوت – غیر از عقل و حس ( 6 ) یک شعور دیگر و یک حس باطنى دیگر هم وجود دارد و این در بعضى از افراد قوى است و آنقدر قوى مى شود که با دنیاى دیگر واقعا اتصال پیدا مى کند ( دنیاى دیگر چگونه است , ما نمى دانیم ) به طورى که واقعا درى از دنیاى دیگرى به روى او باز مى شود , یعنى تنها فعالیت وجود خودش نیست , نبوغ خودش نیست ,
فقط استعدادى که دارد استعداد ارتباط با خارج از وجود خودش هست , درست مثل اینکه – بلا تشبیه – ممکن است دو نفر باشند که از نظر نبوغ فردى مثل همدیگر باشند ولى یکى چون با خارج ایران ارتباط دارد , مى رود و مىآید یا مثلا وسیله ارتباطى مانند تلگراف و تلفن دارد , به واسطه داشتند این وسیله از آنجا خبرهایى را تلقى مى کند که این رفیقش که به اندازه او نبوع فردى دارد از این قضایا بى خبر است . آنچه این بر او زیادت دارد , وسیله اى است , حسى است , ارتباطى است که با دنیاى دیگر دارد . و این به نص قرآن اختصاص به پیغمبران هم ندارد , براى اینکه خود قرآن هم این را براى غیر پیغمبران نیز ذکر کرده است به یک حد بسیار قوى و نیرومندى .
ما مى دانیم که مریم مادر عیسى را خداوند در زمره پیغمبران ذکر نکرده است همچنانکه مادر موسى را هم در زمره پیغمبران ذکر نکرده است , ولى در عین حال این گونه ارتباط و اتصال با جهان دیگر را به یک نحو بسیار شدید و عالى – مخصوصا براى مادر عیسى حضرت مریم – ذکر کرده است که فرشتگان بر او ظاهر مى شدند و با او سخن مى گفتند : ( یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک على نساء العالمین 0 یا مریم اقنتى لربک و اسجدى و ارکعى مع الراکعین ) (7) , حتى – به نص قرآن کریم – براى او از غیب غذا مىآوردند , تا آن حدى که زکریایى که پیغمبر بود در شگفت مى ماند و مى گفت :
یا مریم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب ( 8 ) .
در اصطلاح حدیث ما اینها را ( محدث) مى گویند , مى گویند نبى نیستند , رسول هم نیستند , محدث هستند , یعنى با اینها سخن گفته مى شود , و این تقریبا مى شود گفت از مسلمات اسلام است که غیر پیغمبران هم مى توانند محدث باشند . ما حضرت امیر را و خیلى کمتر از حضرت امیر را پیغمبر نمى دانیم و پیغمبر نبوده اند ولى مسلم حضرت امیر حقایقى را از غیب تلقى مى کرده بدون واسطه پیغمبر .
البته به دست پیغمبر پرورش پیدا کرده ولى این مقدار مطالب را تلقى مى کرده , و حتى این در نهج البلاغه هست که مى فرماید : ( | و لقد کنت مع رسول الله بحراء |) من با پیغمبر در حرا بودم (آنوقت بچه بوده , در حدود سنین ده سالگى , و بعضى نوشته اند دوازده سالگى ( ( | ارى نور الرساله و اشم بریح النبوه |) نور رسالت را مى دیدم و بوى نبوت را استشمام مى کردم ( معلوم است یک تعبیر خاصى است , یعنى چیزهایى را همان وقت در پیغمبر حس مى کردم ) تا آنجا که مى گوید : ( | و لقد سمعت رنه الشیطان حین نزول الوحى الیه |) که من آن ناله دردناک شیطان را وقتى که وحى بر پیغمبر نازل شد شنیدم , به پیغمبر گفتم که من شنیدم , به من فرمود : ( | یا على انک تسمع ما اسمع و ترى ما ارى و لکنک لست بنبى |) ( 9 ) تو مى شنوى آنچه من مى شنوم . معلوم است که ( تو مى شنوى آنچه من مى شنوم) یک صدایى نبوده که اگر ما هم آنجا بودیم مى شنیدیم , یعنى شکل شنیدن این جور نبوده که هر صاحب گوشى , هر حیوانى و هر انسانى اگر آنجا مى بود این صدا را مى شنید , چون مى گوید | انک تسمع ما اسمع و ترى ما ارى |) آنهایى که من مى شنوم تو مى شنوى , آنهایى که من مى بینم تو هم مى بینى, در عین حال تو پیغمبر نیستى.
خود ایشان جمله هایى دارند , مى فرمایند : ( | ان الله سبحانه و تعالى جعل الذکر جلاء | | للقلوب تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله عزت الائه فى البرهه بعد البرهه و فى ازمان الفترات عباد ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم |) ( 10 ) خدا ذکر را – یعنى یاد خودش را – مایه روشنى دلها قرار داده است , به وسیله همین یاد او بودن ( 11 ) است که گوش انسان سنگینى اش برطرف مى شود , مى شنود بعد از اینکه نمى شنید , مى بیند بعد از آنکه نمى دید ( اگر ما باشیم و این تعبیر , این را دو جور مى شود معنى کرد : یکى اینکه ( مى شنود بعد از آنکه نمى شنید) مقصود کنایه است از اینکه سخنان حق را مى شنید ولى در او اثر نمى گذاشت ولى بعد از این در او اثر مى گذارد , عبرتها را مى دید ترتیب اثر نمى داد ,
بعد از این ترتیب اثر مى دهد . ولى احتمال بیشتر که همان هم به نظر من مقصود است این است که چیزهایى مى شنود که قبلا نمى شنید , واقعا چیزهایى مى شنود که قبلا نمى شنید , واقعا چیزهایى مى شنود که قبلا نمى شنید و واقعا چیزهایى مى بیند که قبلا نمى دید ( ( | و تنقاد به بعد المعانده |) بعد مى شود واقعا عبد , منقاد , خاضع در مقابل حق . قرینه , این ما بعد است : ( | و ما برح الله عزت الائه فى البرهه بعد البرهه | ) دائما در جهان اینچنین بوده , در فواصل متعدد , در وقتى که پیغمبرانى نبوده اند ( | و فى ازمان الفترات | ) همیشه خداوند بندگانى داشته است که با آنها در فکرشان مناجات مى کرده ( مناجات سخن سرى را مى گویند ) , خداوند در فکر آنها با آنها سخن سرى مى گفته است ( | و کلمهم فى ذات عقولهم |) در عقل آنها با آنها سخن مى گفته است . صد در صد این جمله حضرت مى خواهد بفهماند که تنها پیامبران نیستند که سخن حق را مى شنوند و الهامى از ناحیه حق به آنها مى شود , افراد دیگرى همیشه بوده اند و چنین اشخاصى در جهان خواهند بود , در عین حال پیغمبر هم نیستند .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]