مقاله رومانتیسم Romantism فایل ورد (word) دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله رومانتیسم Romantism فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله رومانتیسم Romantism فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله رومانتیسم Romantism فایل ورد (word) :
رومانتیسم Romantism
نام جنبش هنری که در اواخر سده هجده و اوایل سده نوزده میلادی شکل گرفت. رمانتیسم به قدری جلوه ها و نمودهای متنوعی دارد که ذکر یک توصیف واحد برای آن غیر ممکن است. اما مووضع اصلی آن اعتقاد به ارزش تجربه شخصی و فردی است.
کلمه رمانتیک که از قرن 17 در انگلستان مورد تعبیرات شاعرانه به کار می رفت از سال 1676 وارد فرانسه نشد. مدت زیادی مترادف با Pittoresgeu خیال انگیز و Romanes (افسانه ای).
هنرمند رمانتیک ارزش های شهودی و غریزی را مورد کاوش قرار می دهد. هگل (فیلسوف بزرگ آلمانی در گفتاری در بازه زبیا شناسی) میگه، در هنر رمانتیک، خرم را ایده روزی ماده که این هنر مدعی بازنمایی آن است، تعیین میکند.
رمانتیسم عموما به عنوان آنتی تز کلاسیسم شناخته می شود و هر دو مفهوم نیز گاه به معنای کلی تشریح کثرتی که در گرایشان هنری هر عصری قابل تشخیص است به کار می شود. بر این اساس رامائل را می توان به عنوان هنرمند کلاسیک شناخت، در حالی که نقاش معاصر وی یعنی جیور جونه را هنرمندی رمانتیک با این وجود هر دو خواهان رمانتیسم و کلاسی سیسم از این نظر که به ایده های آرمانی بیش از ایده های واقعی اهمیت می دهند، وجه اشتراک دارند. قهرمان رمانتیک خود را به چالش با محیط خشن خو می اندازد و هیچ گاهی حتی اگر به اهدافش دست یابد، تن به مصالحه با آن نمی دهد چرا که در غیر این صورت دیگر رمانتیک نخواهد بود.
رمانتیسم بیشتر گرایش ذهنی راائه می دهد تا مجموعه ای از روش های سبک شناسانه و بیشتر با بیان ایده های مرتبط است که منشأ در قالب سخن دارد تا قالب بصری. از این رو رمانتیسم خود را با سهولت بیشتری در موسیقی و ادبیات بیان میکند تا هنرهای بصری. زیرا مفهوم لاینتاهی و تعالی، مفهوم نیروهایی که فراتر از مرز های خرد می روند ضرورتاً باید مبهم باشند. یعنی بیشتر ذهنی باشند تا محسوس. آن گونه که در نقاشی و مجسمه سازی مصداق دارد.
از سوی دیگر گرچه هیچ سبک و مکتب رمانتیکی در معماری وجود ندارد اما احیا مجدد یک گوتیک به ویژه در مراحل آغازین آن جنبه ای از رمانتیسم محسوب می شود.
هنرمندانی چون بلیک Blake و ترنر Turner در بریتانیا، دلاکروا و Delactoilx گریکولت Gericault در فرانسه کاپسر داوید فردریش friedrich و رانگه Runge در آلمان. جنبشی که این هنرمندان بخشی از آن بودند در واسط سده نوزده خاموش شد، ولی روح رمانتیسم در مفهوم وسیع تر آن به حیات خود ادامه می دهد و جلوه ای است از شورش علیه محافظه کاری، میانه روی و ریاکاری و تاکیدی است بر اولویت تخیل در تجربه هنری.
رمانتیسم که از اواخر قرن 18 (در انگلستان بوجود آمده بود بعداً به آلمان رفت و پس از مدیت در سال 1830 وارد فرانسه و اسپانیا و روسیه گردید و تا سال 1850 بر ادبیات اروپا حاکم بود. در اثنای تاسیس مکتب رمانتیک در فرانسه از طرفی آثار ریچاردسن و یانک و والتر اسکات و از طرف دیگر آثار گونه و شیلر و همچنین «کمدی الهی» اثر داشته و تورات و انجیل مورد توجه قرار گرفت و در عرصه ادبیات و فکر موثر واقع شد.
رمانتیسم فرانسه با آنکه نخست تحت تاثیر ادبیات بیگانه بود فاصله به صورت مکتب مشتکل و پر سر و صدایی در آمد و تاثیر آن به قدری بود که هنرمندانی از قبیل مارتین- آلفرد دووینی و الکساندر دو ماپدر و ویکتور گوو آلفره دو موسه و نسبت بود و ژرژسان را که اغلب از لحاظ روحیه و طرز فکر خیلی با هم فرق داشتند در میان طوفانی از هیجان به دنبال کشید.
به طوری که در اواخر دوره رمانتیسم، ادبیات انگلستان و آلمان نیز که دوره رو نقشان به سر آمده بود تحت تاثیر ادبیات فرانسه قرار داشتند.
و شگل: پیشوای رومانتیسم آلمان که کتابی به نام «دوره ادبیات نمایشی» نوشته معتقد است که ادبیات رمانتیک عبارت از «جمع اضداد» و آمیز انواع مختلف ادبی است این نویسنده در کتاب خودش چنین می گه: «ذوق رمانتیک پابند نزدیک مداوم امور بسیار متضاد است. در سبک رمانتیک طبیعیت و هنر، شعر و نثر، جدل و هزل، خاطره و پیشگویی، عقاید مبهم و احساسات زنده ، آنچه آسمانی است و آنچه زمینی است و بالاخره زندگی و مرگ در هم می آمیزد.»
برنامه رومانتیک های فرانسه برنامه مبارزه است و روش آنها بلکه منفی است به عقیده آنها دستور العمل هایی که در ادبیات رواج یافته مانع آزادی فکر و بیان شده است. از این رو رمانتیک ما همه قواعد و دستور های کلاسیک را در هم شکسته و دور انداخته اند؛ یعنی رمانتیسم همان طوری که ویکتور هوگو در نمایشنامه «ارنانی Hernani» می گوید، عبارت از «آزادی خواهی درهنر» است.
در سال 1830 که سال انقلاب ادبی است د راین سال «ویکتور هوگو» رمانتیسم را به عنوان مکتب آزادی هنر و شخصیت معرفی کرد. هنرمند رومانتیک برای خواهش ها و احتیاجات روحی خود اهمیت قائل است. و میگه آنچه به هنر مند الهام می بخشد معنی و مفهوم زندگی حساب می شد «عشق و علاقه» است و میگه این علاقه باید آزاد باشد ادبیات نباید قاعده ای باشد که عشق و علاقه را محدود سازد. ادبیات می تواند هر گوشه ای از زندگی را، چه زیبا و چه زشت، چه عالی و چه دانی موضوع گفتگو قار بده. شخصیت هنرمند رمانتیک به دنبال آزادی از قید قواعد روح، خود را بیان میکند. ولی این روش هنرمند رمانتیک را
نباید دلیل خود ستایی او و فرار از بشریت دانست. آلفرد دو موسسه در سال 1842 میگه: «باید هذیان گفت!» آنچه باید بیان کرد هیجان شاعر و آنچه باید به دست آورد هیجان مردم.
ادبیات رمانتیک میگه دل باید بی قید و بند سخن بگه و بی قدی و شرط فرمان براند.
یکی دیگر از مشخصات آثار رمانتیک آزردگی از محیط و زمان و فرار به سوی فضاها یا زمان های دیگر، دعوت سفر تاریخی یا جغرافیایی سفر واقعی یا بروی بالهای خیال.
نویسنده رمانتیک طایر فکر را به سوی سرزمین های دیگر و کشورهای دور دست پرواز می دهد. گاه خواننده را به شرق می برد و گاهی همراه «آتالا» در خلوتکده زیبایی سرزمین بکر آمریکا سرگردان میکند. از این رو پیوسته نوعی میل گریز به کشورهای دوردست در آثار رمانتیک به چشم می خورد.
«موسه» رویای عصر طلایی پریکس را می بیند و نه تنها او بلکه همه رمانتیکها به سراغ قرون پر از احساس و جلال و جبروت رنسانس می روند. به همین خاطر زمان وقوع اغلب نمایش نامه های رمانتیک همان دوره است: «هانری سوم»، «ارنانی»، «لورنزا جیو» و بیست نمایشنامه دیگر که در دوره رمانتیسم نوشته
شده در قرون وسطی اتفاق می افتد. به جز این سفرهای تاریخی و جغرافیایی سفرهای واقعی نیز در آثار رمانتیک موثراست. «موسه» به ایتالیا، «مریعه» به اسپانیا، «الکساندر وما» به ایتالیا و اسپانیا، «نئوفیل گویته» به اسپانیا و شرق و روسیه و ایتالیا، نشاتو بریان» و دلامارتین» و «نروال» و دیگران همه به شرق سفر کردند و خاطرات این سفرها در آثارشان منعکس است.
هدف همه این سفرهای رویایی در آرزوی یافتن محیط زیا و مجلل و رنگهای تازه و بالاخره آن زیبایی کمال است که هنرمند رومانتیک می خواهد.
«سنت بوو» منتقد بزرگ قرن 19 این علاقه را «آرزوی بزرگی برای کشف ناخواسته ها» می نامد. هنرمند رمانتیک تخیل و امید و آرزو و معجزه را جانشین حقیقت می سازد بیش از تقلید پایبند تصور است. هنر خود را با مبالغه می آمیزد. یعنی آنچه را که هست نمی گوید و ازآنچه باید باشد بحث میکند. رمانتیسم نوعی «درون بینی» مبالغه آمیز است. این موضوع را لامارتین به بهترین وجه از شعر کرده که می گوید: «صمیم ترین چیزهایی که قلب انسان مالک است و خدائی ترین اندیشه هایی که در مغز او راه دارد و در آمیختن مجلل ترین چیزهایی که در طبیعت هست با خوش آهنگ ترین صداها شعر نامیده می شود.»
یکی دیگر از مشخصات رمانتیسم علاقه به مسیحیت است. که در میان رمانتیک ما به عنوان احتیاجات قلبی و درونی زنده شد. رمانتیک ها که از راه احساسات به سوی ایمان می رفتند دین را از نظر «هنری» مورد توجه قرار دادند. شاتوبریان مسیحیت را نه به عنوان اینکه صحیح ترین ادیان بوده بله برای اینکه شاعرانه ترین آنها بوده دوست می داشت، و اثر خود را به نام «جلال مسیحیت» به این منظور نوشت. او کلیسای «گوتیک» را نه به عنوان مرکزی که بشریت را اداره میکند بلکه به عنوان شاهکار معماری که دلها را دچار هیجان می سازد مجسم کرد و تحت تاثیر همین مسیحیت احساساتی و زیبا پسند بود که شعر
رمانتیک، برخلاف شعر کلاسیک، جنبه درونی، به خود گرفت.
حتی رمان که بیشتر از هر اثر ادبی جنبه «بیرونی» دارد مانع تخیلات دامنه دار و احساسات شدید نویسندگان رمانتیک نشد. ویکتور هوگو خود را به خاطرات یک روح نامیده است. بهتر این است که این نام را به تمام آثار رمانتیک نسبت دهیم.
حزن و اندیشه مثل دردی پنهانی در اشعار رمانتیک ها طنین می اندازد. ریشه این تردید و نومیدی را بیشتر باید در همان جنبه احساسی و زیباجویی مسیحی جستجو کرد. پیوسته احساسی و زیبا جویی مسیحیت جستجو کرد. چنین مسیحیتی به جای اینکه اندیشه و تردید را زائل سازد، آنرا بیشرتر می ساخت. در دوره رمانتیک رمان نسبت به سایر انواع آثار ادبی، اهمیت خاصی کسب کرد. نویسنده رمانتیک خود را موضوع رمان قرار می دهد و حالات شخصی و روحی خود را تسریع میکند و به این ترتیب برای اولین بار «رمان شخصی» به وجود می آید. علاقه به شرح و وصف حوادث جالب گذشته «رمان تاریخی» را خلق میکند. و درک رابطه عشق و علاقه به زندگی مایه ایجاد «رمان عشقی» میشود.
در این میان رمانی تحلیلیو روانی نیز تاثیر مهمی داشت «رنه» اثر شاتو بریان و «اوبرمان» اثر سنانکو و «آدولف» اثر بنژامن کنستان که زاینده بیماری قرن بودند در شمار اینگونه رمان ها آمدند. شاهکار این رمان های روانی «شهرت» اثر سنت بود و منتقد بزرگ است رمانتیسم ویکتور هوگو در نثر قوی تر است. در «آخین روز یک محکوم» رنجها و اضطراباتی متحمل ناپذیر روح مایوس و فلک زده ای را منعکس می سازد و او مردی که می خندد» زتشی برونی را با زیبایی درونی در یک جا گرد می آورد و بالاخره کارگردان دریا» نبدر با قوای عنامی گسیخته طبیعت را نشان می دهد. همه این رمانها که با نثری غنائی و حماسی و نمایشی نوشته شده، زائیده تخیل عجیب و فوق العاده هوکو است.
آثار لامارتین مانند باران بهاری است که پس از یک شب طوفانی و آشفته، همراه با آفتاب مطبوعی ببارد. در «رافائل» و «گرازیلا» عشق های خود را شرح می دهد و در «ژنویو» و سنگتراش سن پوان علاقه خود را به طبیعت بیان میکند. «آلفرد موسه» که تا پایان عمر از نیروی اراده محروم مانده است با اثری به نام «اعتراضات» یکی از انبار زمان- سندی قطعی درباره «بیماری قرن» و زندگانی درونی به دست می آورد.
زندهترین نمونه رمان رمانتیک را در آثار ژرژساند باید جست. این زن هنرمند که سرگذشت خود را در آثارش منعکس ساسخته و آنچه را که در کتاب های خود نوشته در زندگی عمل کرده است. یکی از شاخص ترین نمایندگان رمانتیسم است. که آرزوی بی پایان و تسکین ناپذیر بروح رمانتیک و تخیلات خوشبختی و عشق و هیجان را در وجود خود گرد آورده است. ژرژ ساند جمله ای دارد که باید آن را «دستور رمانتیسم» شمرد. آن جمله چنین است. «ما نسل بدبختی هستیم. از این رو به شدت مجبوریم که با دروغ های هنر خودمان را از واقعیت های زندگی دور نگاهداریم.»
رمان موضوع تمام آثار رمانتیک ژرمژساند را تشکیل می دهد. او در تمام رمان های خود از “Indiana” گرفته تا “Lelia” , “Jacques” عشقبازیای خود را با «آلفرد دوموسه» شرح می دهد.
مقاله در مورد سیر فلسفه درغرب فایل ورد (word) دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد سیر فلسفه درغرب فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد سیر فلسفه درغرب فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد سیر فلسفه درغرب فایل ورد (word) :
سیر فلسفه درغرب
فلسفه اززمان پیدایش دریونان (قرن ششم قبل از میلاد )تاکنون چهاردوره بزرگ طی کرده است .
1- دوره فلسفه یونان 2- دوره فلسفه رومی – یونانی
3- دوره فلسفه قرون وسطی 4- دوره جدید
دوره اول :فلسفه یونان :این دوره که باتالس از قرن ششم پیش از میلاد آغاز می شود تا حدوداواخر قرن چهارم پیش از میلاد ادامه می یابد . دوره فلسفه یونان خود به سه عصر تقسیم می شود. عصرجهان شناسی ،عصر انسان شناسی ،(توجه انسان به خویشتن )وعصر بحث منظم .
1- عصر جهان شناس :دراین عصر فلسفه عبارت بود از جهان شناسی (Cosmology) وفیلسوفان این عصر ،یعنی تالس وشاگرد ان وی – که طبیعت گرایان مشهورند – می کوشیدند تااصل هستی وماده همه اشیا جهان (ماده المواد )را بشناسند وبدانند که اصل وماده اشیای جهان چیست .برهمین مبنابود که تالس اصل همه چیز (ماده المواد )راآب دانست وسایر فیلسوفان پیروی هرکدام عنصری از عناصر را ماده المواد انگاشتند.
2- عصر انسان گرائی (خودشناسی ):درقرن پنجم پیش از میلاد با ظهور سوفسطائیان (Sophists)که گروهی از فیلسوفان بودند ونیز با ظهور سقراط Soorates 399- 469 ق .م – فلسفه به انسان مسائل انسانی توجه کرد وخویشتن شناسی جای جهان شناسی را گرفت و فلاسفه به بحث از علوم ومسائل مربوط به انسان مثل اخلاق ،روان شناسی و سیااست پرداختند . سیسرون – خطیب ومتفکر رومیمی گوید :سقراط ،فلسفه را از آسمان به زمین آورد ودردل شهرها وخانه ها منزل داد.مقصود سیسرون آن است که سقراط از توجه به مسائل جهان شناسی روی برتافت وبه مسائل مربوط به انسان پرداخت .
دراین زمان مساله دیگری نیز مطرح شد وآن اینکه آیا حقایق ثابت و تغییر ناپذیرند (مطلق هستند )وآیا در جهان حقیقی قائم به ذات خود که هستی آن وابسته به اشیا دیگر ونیز وابسته به اندیشه های مانباشد وجود دارد یا نه ؟سوفسطائیان حقایق را نسبی و متغیر می دانستند و عقیده داشتند ،تنها شناخت حقایق نسبی امکان پذیر است وادراکات هرکس به اندازه ادراکات دیگران معتبر می باشد . انسان با طبیعت فردی خویش مقیاس و معیار همه چیزها است . این نظریه به شک نسبی موسوم است . زیرا طرفداران آن منکر حقایق مطلق و شناخت مطلق هستند و حقایق نسبی و شناخت نسبی را معتبر می دانند .
سقراط ،برخلاف سوفسطائیان به حقایق ثابت و استواری وضع کند تا مردمان رادر زندگی فردی و اجتماعی سودمند افتد وبه کارآید .بر مبنای نظریه سقراط بود که مکاتب مختلفی مثل مکتب میگاریان (Megaris)به پیشوائی اقلیدس میخاری ،مکتب کلبیان (Cenic) به پیشوادی آنتیس تنس و کتب سیرنائیک ها (Syrenaic) به پیشوائی آریستیپوس پدید آمد . پیروان این مکاتب می کوشیدند تا اصول و دستورالعمل های ثابتی برای زندگی وضع کنند.
3- عصر بحث منظم : بحث های گذشته – بحث های جهان شناسی وانسان شناسی – بهم آمیخت و نظریه های گسترده و منظمی وسیله دمکریتوس (Democtiros) وافلاطون ،(Plato – 347- 427 ق. م ) وارسطو (Aristle322-384 ق.م ) پدید آمد . دمکرتیوس بحث های پراکنده ای را که فیلسوفان گذشته درباب جهان شناسی مطرح کرده بودند با طرح علمی ترین نظریه ،نظریه ،یعنی نظریه ذره گرائی (Atomism) انتظام و تکامل بخشید . برمبنای نظریه ذره گرائی تمام موجودات ،مرکب از ذره های تجزیه ناپذیر (اتم ها ) هستند . ذره ها (اتم ها )دارای هستی و حرکت جاودانی اند ودر اثر جمع و ترکیب آنها جهان و موجودات پدید آمده است .
افلاطون ضمن توجه به همه مباحث نظریه حقایق ثابت را که سقراط مطرح کرده بودند ،نظم و تکامل بخشید و فلسفه را علمی دانست که موضوع آن وجود حقیقی و ثابت و ضروری (مثل )است . نه اشیاء محسوس که پیوسته در تغییرند .
به نظر افلاطون شناخت حقیقی (فسلفه )همانا شناسائی ذات اشیاءیعنی شناخت ماهیات تغییر ناپذیر (مثل )است . زیرا شناخت اصیل وراستین باید دارای موضوعی ثابت واصیل (حقیقت تغییر ناپذیر )باشد .برهمین مبنا فیلسوف کسی است که هدف وی رسیدن به معرفت امور ازلی وحقایق اشیاء(مثل )باشد .
ارسطو شاگرد افلاطون وبزرگترین فیلسوف یونانی – اولین فیلسوفی بود که علوم را طبقه بندی کرد وبرای هر علمی موضوع و هدف خاصی تعیین نمود ،ارسطو را واضح طبقه بندی علوم وپایان گرترقی و شکوه فلسفه یونان می شناسند .
وی فلسفه را به نظری (علوم ریاضی و طبیعی و الهی )،علمی (علم اخلاف ،تدبیر منزل و سیاست )وهنری (هنرهای مختلف :خطابه ،شعر و000 )تقسیم کرد و بدین ترتیب به فلسفه چنان معنای گسترده ای بخشید که تمام معارف بشری رادربرمی گرفت ،معنایی که تقریبا”تا آغاز دوره جدید برای فلسفه باقی ماند .اما خود ارسطوبرترین قسمت فلسفه را مابعدالطبیعه یا فلسفه اولی (نخستین )می دانست وآن را هستی شناسی یا علم وجود می انگاشت و معتقد بود که مابعد الطبیعه (فلسفه اولی )علم به مبادی و علت های اصلی و نخستین موجودات است .
دوره دوم :فلسفه رومی – یونانی : این دوره از اوائل قرن چهارم پیش از میلاد آغاز می شود وتا قرون اولیه میلادی – زمان ظهور فلسفه قرون وسطی ،ادامه می یابد دراین دوره ،ابتدا با حمله اسکندر مقدونی ،(متوفی 323 متولد 335 ق .م ) یونانیان زیر سلطه مقدونیان قرار می گیرند و سپس امپراطوری روم بر یونان استیلا می یابد (146 ق .م )وفلسفه یونانی به روم منتقل می گردد وبا تفکرات رومی – که بیشتربه جنبه علمی توجه داشت واندیشه هایی صوفیانه شرقی – که در اثر کشورگشائی اسکندریه عالم غرب یعنی یونان وروم سرازیر شده بود – می آمیزد فشاری که حکومت نظامی اسکندروبه دنبال آن حکومت نظامی رومیان برمردم وارد می گرد از سوئی ،وآمیزش عقاید صوفیانه وتفکرات غربی نیز از سوی دیگر زمینه رابرای رشد اندیشه های اخلاقی و صوفیا نه و تفکرات شکاکانه فرا هم ساخت .
چنین بود که مکتب های کلبیان ،رواقیان واپیکوریان ،که همه رنگ اخلاقی داشتند ،پدید آمد ،کلبیان سعادت را دربی اعتنایی به دنیا ندانستند و رواقیان با تعدیل نظریه افراطی انان سعادت را ملول استعفا و احساس بی نیازی نسبت به نیازهای کاذب شمردند.
اپیکور (epicure -270 – 341 ق. م ) پیشوای مکتب اپیکوریان – فلسفه را کوششی دانست که انسان را از را ه دلایل عقلی و برهان های استدلالی به زندگی سعادتمندانه رهنمون می شود و سیسرون – فیلسوف رواقی روم – اعلام کرد که فلسفه علم پیدا کردن است به شریف ترین امور و قدرت استفاده ازآن به هر وسیله ای که ممکن شود همین فیلسوف در خطابه ای فلسفه را گرداننده زندگی ،دوست فضیلت و دشمن رذیلت معرفی می کند .
1- چنانکه پیشتر گفته ایم اخلاق علمی است که می کوشد تا قوانینی برای زندگی انسان وضع کند که رفتار بر طبق آن قوانین انسان را سعادتمند سازد . در هر دوره از تاریخ که ملتی تحت فشار قرار گرفته است ،روشنفکران آن ملت کوشیده اند تا راههایی برای رهایی از فشار بیابند . این راهها ،همواره عبارت بوده است از : مبارزه مسلحانه ،یا پناه بردن به زهد وریاضت ویا گرایش به لذات جسمانی وبی تفاوتی و شک . مردم یونان وروم در دوره مذکور تحت فشار بودند و روشنفکران و متفکران آنها با گرایش به زهد و لذت و شک دستورالعمل هایی برای رهایی انسانها و سعادتمند شدن آنها وضع کردند
روشن است که این فیلسوفان بیشتر به جنبه علمی فلسفه توجه کرده اند و کوشیده اند تا دستورالعمل هایی بیایند که به کار بستن آنها سعادت وآرامش ببارآورد .
در جنب این نظریه ها پیرهون (Pyrrho) قرن چهارم پیش از میلاد ،آرامش انسان را تنها در سایه اجتناب از هر گونه قضاوت (اثبات یا نفی چیزی )میسر می دید . وی فلسفه را به (شک مطلق )کشاند و معتقد شد که هیچ چیز قطعی نیست ودر باب هیچ امری نباید حکم قطعی صادر کرد . حس خطا می کند و عقل هم از اصلاح خطای حس عاجز است . بنابراین نه به عقل اعتمادی است نه به حس و انسان به هیچ علمی (نه علم به امور نسبی نه علم به امور مطلق )نمی تواند رسید و تیمون (Timon) شاگرد پیرهون با برهانی منطقی امکان رسیدن به هرگونه علم را مردود شمرد . او چنین استدلال کرد : هر چیزی باید به وسیله چیز دیگر اثبات شود . در نتیجه در هر استدلال یادو لازم می آید یا تسلسل ودر هر دو صورت هیچ چیزی قابل اثبات نیست .
دراواخر دوره رومی – یونانی ،فلسفه با اندیشه های دینی (ادیان یهودی ،مصری وکلدانی )ونیز با مکاتب صوفیا نه مشرق زمین آمیختگی بیشتری یافت . از پرتواین آمیزش حکمت های الهی صوفیانه ،یا جریانهای دینی – فلسفی پدیدآمد.
مهمترین این مکاتب ،مکتب نوافلاطونی بود ،به نظر بزرگترین فیلسوف این مکتب یعنی افلاطون (270 -205 م ) هستی واقعی یکی است وآن خداست و هستی های دیگر سایه های هستی او هستند . وهدف فلسفه چیزی جز رسیدن به حق (خدا )نیست وراه سعادت آن است که انسان از امور مادی روی بر گرداند وبه مدد صفای باطن وجذبه وشوق به حقیقت و سعادت برسد .
دوره سوم : فلسفه قرون وسطی : این دوره از قرون اولیه میلادی شروع می شود و تا رنسانس قرن 15- 14 میلادی ادامه می یابد . فلسفه این دوره عبارت است از فلسفه فیلسوفان مسیحی در غرب و فلسفه فیلسوفان اسلامی در شرق . هدف فیلسوفان قرون وسطی چه در غرب وچه در شرق آشتی دادن دین و فلسفه یا تلفیق میان عقل و نقل بود فیلسوفان این دوره باور داشتند که فلسفه حقیقی با دین واقعی مخالف نیست . حق فیلسوفان اسلامی با همه اتکائی که در حل مشکلات پر تعقل و استدلال داشتند . معتقد بودند که : هر آنچه را که عقل می پذیرد یا مرد ود می شمارد . دین نیز آن را می پذیرد یا مردود می شمارد . (کلما حکم به العقل حکم به الشرع ).
فیلسوفان مسیحی و مسلمان همه تحت تاثیر فلسفه افلاطون وارسطو بودند . مثلا”توماس آکویناس (Thomas- Aqinas ) – فیلسوف مسیحی 1225 – 1274 م- می گفت : حکمت (فلسفه )صحیح ،همان فلسفه ارسطو است ،یعنی علم به وجود از حیث اینکه وجود است “یعنی شناخت حقیقت وجود (هستی )وعلت های نخستین آن ،همچنین به نظر فیلسوفان اسلامی ،فلسفه
عبارت است از آگاهی از احوال و حقیقت موجودات خارجی ،به اندازه توانائی انسان . بر مبنای این تعریف نیز فیلسوف کسی است که به اندازه توانائی خویش در شناخت ذات و حقیقت اشیاءبکوشد واز حقیقت هستی پرده گیرد واین درست همان معنی و هدفی است که افلاطون وارسطو از فلسفه اراده کرده اند .
دوره چهارم : فلسفه در عصر جدید : به دنبال نهضتی که در تااریخ علم و هنر و فلسفه اروپا به نوزائی (Renaissance ) یا تجدید حیات علمی و هنری و فلسفی معروف است عصر جدید ،در فلسفه اروپا آغاز می گردد وتا قرن بیستم – عصر معاصر – ادامه می یابد در پیدائی این نهضت
علمی عوامل گونه گونی دخالت داشته است که مهمترین آنها زنده کردن علم وفلسفه یونان وروم و اصلاح دینی است که از اوسط قرن پانزدهم میلادی آغاز گشت در دوره های قبل – یعنی دوره فلسفه یونان فلسفه رومی – یونانی ودوره فلسفه قرون وسطی ومخصوصا”بعداز ارسطو توجه فلاسفه به هستی شناسی یاوجود شناسی (ontology)بود وکوشش می شد تا حقیقت وذات هستی موجودات شناخته شود .در عصر جدید برخلاف قرون وسطی – فلسفه از دین جداشد و پایگاه عقلی خود را بازیافت ونیز انسان به عنوان یک فرد که برای خود احساس شخصیت می کند و همچنین طبیعت و جهان مادی و مقام دنیوی انسان مورد توجه قرار گرفت . در جنب این انسان گرائی و طبیعت گرائی (توجه به انسان طبیعت مادی )مساله تازه ای به جای هستی شناسی مطرح شد وآن مساله شناخت یا بحث شناخت شناسی (Epistemology ) بود .به عبارت دیگر فلسفه عصر جدید به مساله شناخت بیش از مساله وجود (هستی )توجه کرد .
( مساله شناخت یا شناخت شناسی بیشتر مورد بحث قرار گرفت )
باری تا عصر جدید – چنانکه گفته شد – فیلسوفان متوجه شناخت حقیقت وذات هستی بودند . از عصر جدید این شناخت مورد تردید قرار گرفت و متفکران به بحث از امکان وحدود وارزش شناخت ونیز به بحث از ابزار رسیدن به شناخت و مسائلی ازاین دست که مورد بحث شناسی است
،پرداختند . به بیان دیگر فلاسفه عصر جدید کوشیده اند تاروشن سازند که شناخت انسان محدود به ظواهر وپدیده هاست یا امکان شناخت ذات ها و حقیقت ها نیز هست ؟ونیز به بحث از این مطالب پرداخته اند که آیا وسیله وابزار شناخت حس و تجربه است ،یا عقل و استدلال ویا پای استدلالیان چوبین است وابزار دیگری غیراز حس وعقل لازم است تاشناخت حاصل گردد؟
چنین بود که با توجه به مسائل تازه ای در فلسفه – یعنی مساله انسان ،طبیعت و مخصوصا”مساله شناخت – مکتب های نوینی در عصر جدید پدیدآمد: مکتب تجربه گرائی
(Empiricismsm) به پیشوائی فرانسیس بیکن (1561- 1626م F.Bacon) در انگلستان مکتب عمل گرائی (Rationali)به پیشوائی دکارت (1596- 1650م ) (Descartes ) در فرانسه ،مکتب نقدگرائی (Criticism) کانت (1724-1804م Kant) درآلمان ،مکتب اثبات گرائی (Positivism) اگوست کنت (1858- 1798م Auguste comte ) در فرانسه ،ومکتب تکامل (Evolutionism) یعنی فلسفه هربرت ،اس، پن ،سر (1903- 1820 م H.B.Spencer) در انگلستان :
1- تجربه گرائی : فرانسیس بیکن :برمبنای این مکتب ،شناخت (معرفت ) انسان حاصل حس وتجربه است . به همین جهت روش قیاسی ارسطوئی مردود است وروش استقرائی (روش تجربی )روشی است که برای کسب معرفت باید به کار گرفته شود . به نظر بیکن فلسفه واقعی ،فلسفه ای است تجربی که به قصد تفسیر طبیعت می کوشد و هدف آن تحصیل قدرت برای دگرگون ساختن طبیعت به نفع انسان است .
2- عقل گرائی : دکارت :مکتب عقل گرائی ،شناخت انسان را حاصل عقل می داند .برمبنای این مکتب هرآنچه را که عقل دریابد همیشه وهمه جا ضروره معتبر خواهد بود وحقیقت خواهد داشت به عقیده دکارت روش ریاضی ،یعنی برهان (نوعی روش عقلانی )راباید درتمام علوم به کاربرد وبه شناخت حقیقت دست یافت . دکارت فلسفه را عبارت از خردمندی می داند و عقیده دارد که خردمندی گذشته از حزم وعقل ،عبارت است از معرفت (شناخت )کل آنچه را که انسان می تواند بداند ،خواه این شناخت برای پیشرفت کارزندگی مفید باشد ،خواه برای حفظ تندرستی وبا اختراع فنون : همچنین دکارت فلسفه را همانند درختی می داند که ریشه آن متافیزیک (مابعدالطبیعه )است ،تنه اش فیزیک (علوم طبیعی )وشاخه هایش سه علم مختلف است : طب ،اخلاق و مکانیک .
اندیشه دکارت و بیکن بربسیاری از معاصرانشان و فلاسفه زمانهای بعد اثر گذاشت و مکتب آنها یعنی تجربه گرائی و عقل گرائی بوسیله فیلسوفان دیگر ادامه و تکامل یافت .
3- نقدگرائی : کانت : در عصر جدید همه چیز محک نقد عقل و تجربه آموزرده شد سرانجام کاراین نقادی به خود عقل کشید .آنکس که عقل را به محک نقددرآورد کانت فیلسوف آلمانی قرن
هیجدهم – بود به نظر وی فلسفه عبارت است از نقد قوانین عقل واراده ،به بیان دیگر وظیفه فلسفه به عقیده کانت منحصر به نقد وبررسی عقل نظری نیروی تفکر و عقل عملی ،نیروی ایمان و وجدان می گردد. حاصل نقادی کانت از عقل که دردو کتاب بزرگ وی به نام نقد عقل محض (نظری )ونقد عقل عملی صورت گرفته به شرح زیر است :
1- با توجه به تعریفی که دکارت از فلسفه به دست می دهد ،می توان گفت : وی همانند گذشتگان مخصوصا”ارسطو ،فلسفه را عملی کلی وشامل می داند که هم جنبه نظری (فکری و چیزی که با فکر وتامل حاصل شود )دارد ،هم جنبه عملی اما دکارت برخلاف ارسطو نظر را مقدمه عمل می شمارد و عقیده دارد که : نظر (فکر )باید درعمل مفید واقع شود درحالی که ارسطو به
فکر و نظر محض ارج می نهاد و علم را به خاطر نفس علم ارزشمند می شمرد . چنانکه برترین علوم را علمی میدانست که دور از هر گونه نفع مادی باشد “یعنی دانش مابعد الطبیعه یا فلسفه اولی .
2- نقدیا انتقاد عبارت است از بررسی یک امروبیان جنبه های مثبت و منفی آن ،یا نشان دادن نقطه های قوت و ضعف آن . مثلا”با مطالعه یک داستان یا یک قطعه شعر جنبه های مثبت و قوت آن ونیز
نقطه های منفی و ضعف آن را نشان دهیم به نقد آن داستان یا شعر پرداخته ایم . کانت عقل را نقد کرد و نشان داد که نیروی عقل (تفکر )قادر به شناخت نمودها است (نقطه قوت عقل )ولی قادر به شناخت بودها (حقیقت ها )نیست (نقطه ضعف عقل )عقل نظری می تواند . تنها قادرند که ظواهررا بشناسد ویا رای آنرا ندارند تا به شناخت ذات و حقیقت هستی (اشیاء)برسند . به همین جهت مابعدالطبیعه عقلانی دانشی است بی حاصل زیرا هدف آن شناخت حقیقت مطلق و ذات اشیاءونیز اثبات خدا ،آزادی انسان و جاودانگی روح به مدد عقل نظری (نیروی تفکر )است به عقیده کانت این گونه مسائل از جمله مسلمات عقل عملی (نیروی ایمان ووجدان )هستند وبررسی آنها در قلمرو اخلاق صورت می گیرد به نظر کانت :
الف : عقل عملی (وجدان اخلاقی )خیر رااز شر باز می شناسد وانسان را ملزم و مکلف به انجام عمل خیر و اجتناب از عمل شر میکند یعنی برای انسان تکلیف معین می کند .
ب: لازمه تکلیف اخلاقی واجرای آن ( انجام عمل نیک و اجتناب از عمل بد ) اختیار وآزادی است . یعنی اگر انسان اسیر سرنوشت و مجهور به انجام اعمالی خاص باشد ،تکلیف اخلاقی معنی نخواهد داشت .اما ازآنجا که اگر تکلیف انجام نگیرد ،وجدان ،انسان را مسؤول می شناسد و
مسؤولیت نیز وقتی معنی دارد که انسان آزاد و مختار باشد بنابراین اختیار وآزادی انسان مسلم است (اثبات اختیار ).
همچنین وجود تکلیف مستلزم آن است که عدالت اجرا گردد به بیان دیگر انجام دادن تکلیف (انجام دادن عمل نیک واجتناب از عمل بد ) وقتی معنی دارد که عدالت به طور کامل اجرا شود ،یعنی هرکس جزای عمل نیک ،یاکردار بد خود را عادلانه و به طور کامل ببیند .اما می بینیم که دراین عالم ،عدالت بدان گونه که باید اجرا نمی شود اینجاست که ایمان قلبی و احساس دل ما – که به قول ژان ژاک روسو از منطق سربالاتر است – به ما می گوید که : بی گمان جهان دیگر (معاد وآخرت )وجود خواهد داشت یادآوری دادگرا (خدا ) که از روی عدالت حکم می راند . نیکی را سزای نیک می بخشد وبدی را کیفر می دهد و آنچه جاودان می ماند تاآن مزد و کیفر راستین را بگیرد روح است (اثبات جاودانگی روح ) .
بدین گونه کانت که نه تجربه گرائی را یکسره درست می دانست ونه عقل گرائی را کاملا” تایید می کرد و عقیده داشت که عقل و تجربه از حل مساله متافیزیکی ناتوانند ،مابعدالطبیعه ای اخلاقی بنیان می نهد وآنچه را که عقل و تفکر از حل آن عاجزند به مدد تکلیف واخلاق حل می کند وبه قول ویل دورانت – متفکر معاصر آمریکائی – در واقع کانت مانند تردستان از کلاه تکلیف ،مفاهیم خدا ،اختیار انسان در کردار خود و بقای روح را بیرون می آورد .
روش کانت در حل مسائل متافیزیکی (مابعد الطبیعی )را روش اخلاقی یا دلیل اخلاقی نامیده اند .
فلسفه کانت تاثیر برزگی درجهان فلسفه برجای گذاشت . فلاسفه مکتب انگارگرائی (Idealism) آلمان همه تحت تاثیر کانت بودند اینان فلسفه رادر معنای عام وکلی به کابردند و کوشیدند تااثبات کنند که تنها هستی واقعی ،جهان تصوری یا عالم برتر از حس یعنی جهان جان یا روح (عقل )است . این طرز تفکر ،یعنی تنها جهان روح (عقل ) را واقعی انگاشتن مبدائی شد برای پیدائی مکاتب مختلف انگار گرایانه (ایده آلیستی )کانت معتقد بود که ذات وظاهر(بودونمود )دوچیزند .متفکران مکاتب انگار گرائی آلمان – مخصوصا”هگل (Hegel 1831- 1770 م )- این دو گانگی را مردود شمردند ،مثلا”هگل می گفت :واقع و عقل یا ذات وظاهر دو چیز نیستند وکل هستی عبارت است از مطلق فکر ،یا مطلق روح ،ویا به تعبیر خود او مطلق (خدا ) هرچه هست (همه موجودات )پرتوی است از مطلق و فلسفه هم چیزی نیست جز شناخت مطلق :
3- اثبات گرائی :اگوست کنت : برمبنای فلسفه اثبات گرائی – فلسفه اگوست کنت فقط موضوع های تجزیه حسی – یعنی آنچه قابل حس وتجربه است .شناختنی است و شناخت امور فلسفی ومابعدالطبیعی یعنی امور غیر قابل تجزیه ،ناممکن است . بنابراین به عقیده اگوست کنت ،پرداختن به امور مطلق (ثابت و تغییر ناپذیر )وتلاش برای شناخت ذات و حقیقت اشیا ءتلاشی است بیهوده زیرا شناخت انسان نسبی (Relativem)است و گواه نسبیت شناخت انسان ،به نظر کا
نت قانون مراحل سه گانه است:
1- کانت تجزیه گرائی بیکن و نیز عقل گرائی دکارت را مورد انتقاد قرار می داد .زیرا به نظر وی تمام شناخت های انسان حاصل تجربه نیستند . بسیاری از احکام بدیهی مثل کل بزرگتر از جزءاست را انسان پیش از هرگونه تجربه می داند . اعتراض کانت به شیوه دکارتی نیز ناشی ازآن بود که وی ریاضیات و فلسفه را متمایز از یکدیگر می دانست وکاربرد و روش ریاضی (برهان )رادر تحقیق و تفکر فلسفی غیر ممکن می دید و می گفت : عمل ریاضی دان بدانگاه که می کوشد تا روش ریاضی رادر فلسفه به کاربرد بدان می ماند که بکوشد تا قصرهایی از کاغذ برافرازد .
مراحل سه گانه تفکر بشری : به عقیده اگوست کنت ،انسان همواره کوشیده است تابرای آنچه درجهان روی می دهد علتی بجوید دراین جستجو فکر انسان ،در طول تاریخ سه مرحله پیموده است : مرحله ربانی (تخیلی )،مرحله فلسفی (عقلی )ومرحله علمی (اثباتی) :
مرحله ربانی (تخیلی ): دراین مرحله ،انسان می پنداشته است که علت تمام رویدادها اراده خدایان یا اراده خدای یگانه است درتاریخ تفکر غربی ،این مرحله را آغاز پیدایش انسان شروع می شود وتا ظهور فلسفه در قرن ششم پیش از میلاد ادامه می یابد در مرحله ربانی افسانه ها ومذهب ها ظهور کرده اند .
تحقیق تاثیر موقعیت جغرافیایی ایران در شکل گیری فرهنگ و تمدن فایل ورد (word) دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق تاثیر موقعیت جغرافیایی ایران در شکل گیری فرهنگ و تمدن فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق تاثیر موقعیت جغرافیایی ایران در شکل گیری فرهنگ و تمدن فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق تاثیر موقعیت جغرافیایی ایران در شکل گیری فرهنگ و تمدن فایل ورد (word) :
موقع جغرافیایی را به دو مفهوم مشخصات عرض
جغرافیایی یا فاصله هر نقطه از خط استوا و نیز طول جغرافیایی آن نقطه با مکان دیگری
که به عنوان مبدا تعیین شده باشد تعریف کرده اند که به این صورت هر نقطه در شمال یا
جنوب خط استوا و در شرق یا غرب مکان مورد نظر قرار گرفته است.
درباره اهمیت و
اعتبار و ویژگی های این دو مشخصه پیش از این سخن بسیار رفته است. ولی وجه سومی که
باید بر این دو افزود، نحوه استقرار جغرافیایی کشور از بعد «ژئواستراتژیکی» آن است
ایران را باید در کنار همسایگان طبیعی و اجباریش شناخت و موقع جغرافیایی آن را نیز
از دیدگاه انسانی، تمدنی، تاریخی و سوق الجیشی مربوط ارزیابی کرد.
ایران به
ملاحظات جغرافیایی و آب و هوایی در منطقه ای از زمین قرار گرفته است که از دیرباز
استقرار تمدن در آن امکان پذیر بوده است. بدین معنی که در پهنه فلات از باران های
دایمی آسیب رسان خبری نیست و همچنین خشکی ها در چنان سطح و حد معقولی است که
زندگانی زندگان اولیه را امکان پذیر کرده است.
فصل های مشخص و جا افتاده و طبیعی که تغییرات آب و هوایی را می فهماند و آدمی را ناگزیر به درک محیط و جست و جو برای یافتن راه های مقابله با گرما و سرمای متعارفی می کند. وجود آسمان های صاف، پاک و منزه که ذهن ها را فعال و متجسس می کند و افق های دید را روشن می گرداند و به
عبارت دیگر خرد آدمی را به وجود و حضور نظم ثابتی در جهان هستی آگاه می سازد و از
روی حرکت های ستارگان توالی امور کانیات و خاصه سال، ماه، هفته، روز، تقسیم بندی
های دیگر ایام و ساعات را به وی می آموزاند. هستی کوه هایی که به وقت ضرورت مامنی
تلقی می شوند و دشت هایی که با سبزی و خرمی گاه به گاه چشم ها را خیره می کنندو لذت
برخورداری از نعمت های مختلفی را که پوشش های گیاهی ارزانی بندگان خدا شده است،
بدان ها حالی می نمایند، و روی هم اعتدال نسبی هوا و برقرار ماندن تقریبی طول روزها
و شب ها که ثبات طبیعی را ایجاد می کند و یا انشعابات و گسل های کوهستانی که در هر
یک از فواصل ارتفاعات و تپه ماهورها موجود است و امکان استقرار جمعیت های مستقل و
گذران بالنسبه بی دردسر و کم تراحم آنان را فراهم می کند کمبود نسبی جانوران
خرابکار و مهلک که بقای کم دفاع نسل های انسانی و حیات بی دغدغه آنها را میسر می
سازد و ده ها عامل اساسی دیگر در زمینه های زیست و پای گیری فرهنگ و پیدایش تمدن را
در منطقه آسیای غربی و خاصه ایران عملی ساخته است. در جهت مخالفت می توان ادعا کرد
که فرضا اگر:
• بارندگی ها در سطحی بود که امروز در بسیاری از کشورهای غربی
وجود دارد،
• پوشش های گیاهی به صورتی بود که مناطق جنگلی طبیعی انبوهی را شکل
می داد،
• سرما و گرمای هوا به حدی بود که در قطب ها و یا مناطق استوایی دیده
می شود،
• رودهای پرآب به گونه ای وجود داشت که در حوالی گنگ و سند و نظایر
آنها به چشم می آید،
• غلظت ابرها طوری می شد که تشخیص آسمان و ستاره ها یا
ایام و ساعات را به دشواری می کشانید،
• حیات وحش چنان وسعت می یافت که زندگی
انسان اولیه بی دفاع را به مخاطره می افکند،
• سختی و نازایی زمین (به دلیل
شوره زاری و یا کوهستانی بودن کامل) عرصه را بر رشد و نمو گیاه تنگ و محدود می کرد،
و...،
ایران منطقه مستعدی برای حضور و بقای انسان و مهم تر از آن جوانه زنی
فرهنگ و گسترش عمیق ریشه های مدنی نمی شد درست است که در دوره های تاریخی غلبه
تدریجی آدمیان بر عناصر ناسازگار طبیعت تحقق یافته و به مرور تا امروز نقطه ای از
جهان نیست که اثر تصرف دست و استیلای اندیشه انسان ها را بر خود ندیده باشد، ولی
نقشی که ممالک فرهنگ آفرین و تمدن زای خاورمیانه و به ویژه ایران در عرصه حیات
سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جهانی داشته اند؛ به قدمت بشریت است و از اهمیت
های اساسی آن نیز کم نشده است. سطحی ترین ملاحظات تاریخی نشان می دهد که همه مناطق
مختلف فلات از نوع وحدت جغرافیایی خاص برخوردار است که همزمان و به طور عمده وحدت
طبیعی و اقلیمی یکپارچه ای را نیز به همراه داشته است. ساکنان قدیم و جدید ملک نیز
چنان به مرور زمان با امکانات و مقدرات و یا متاعب و مشکلات آن خو گرفته اند که در
دوره های تاریخی وحدت فرهنگی و انسانی متمایز و متشخصی پیدا کرده اند. تلازم دایمی
کنش ها و واکنش های هماهنگی انسان ایرانی با طبیعت و اقلیم به توافق های زیستی و
مدنی گسترده و پایدار و ژرفی انجامیده است که در مجموع، حیات تاریخی دشوار ساکنان
این دیار را رقم می زند و به ارایه نقش و مسئولیت مهم و آگاهانه آنها در خلال هزاره
ها تا امروز می رسد.
تحقیق جرایم سیاسی فایل ورد (word) دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق جرایم سیاسی فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق جرایم سیاسی فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق جرایم سیاسی فایل ورد (word) :
جرم سیاسی (قسمت اول)
مقدمه
اصل (168) قانون اساسی جمهوری اسلامی مقرر می کند که رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی به صورت علنی و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت گیرد . به موجب این اصل ، نحوه انتخاب ، شرایط و اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین میکند .
در اجرای این اصل ، طرح جرم سیاسی که از سوی تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی پیشنهاد شده بود در تاریخ 8/3/1380 ، با تغییراتی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و همچنان که در اصل (94) قانون اساسی آمده است ، اگر مغایر موازین اسلامی شناخته نشود ، قابل اجرا خواهد بود .
پیش از آن لایحه ای تحت عنوان « جرایم سیاسی و نحوه رسیدگی به آن »در قوه قضائیه تهیه و پس از تغییراتی در هیأت وزیران به مجلس شورای اسلامی تقدیم شده بود .
در این مقدمه ، لایحه جرایم سیاسی و نحوه رسیدگی به آن ، تهیه شده در قوه قضائیه ، لایحه جرایم سیاسی مصوب هیأت وزیران ، طرح جرایم سیاسی پیشنهاد شده از سوی تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مصوبه مجلس در این زمینه از منظر حقوقی مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد .
در فصول ششگانه این مقاله ، متون فوق در زمینه های تعریف جرم سیاسی ، نحوه برخورد کلی با مجرمان سیاسی ، میزان و نوع مجازات در جرایم سیاسی ، نقش هیأت منصفه ، علنی بودن دادگاه و… مورد نقد واقع می شوند .
فصل نخست ـ تعریف جرم سیاسی :
در مباحث کلی مربوط به جرم سیاسی آمده است که پس از پیدایش مفهوم جرم سیاسی ، دو نظریه در تعریف آن شکل گرفته است : نظریه سیستم درونی و نظریه سیستم بیرونی .
در نظریه سیستم درونی برای تشخیص جرایم سیاسی از جرایم عمومی ، انگیزه مجرم مورد توجه قرار می گیرد . بر این اساس ، هرگاه شخص با انگیزه منافع شخصی و ارضای خود پسندی و جاه طلبی سیاسی مرتکب جرم شود ، مجرم سیاسی تلقی نمی شود و عمل او در صورتی جرم سیاسی محسوب می شود که با اندیشه منافع عمومی انجام گرفته باشد .
در نظریه سیستم بیرونی به جای انگیزه مجرم ، به اثر جرم توجه می شود .بر این اساس ، جرمی که در اثر ارتکاب آن به حیات و تشکیلات نظام حاکم ضربه واردمی شود ، فارغ از انگیزه مجرم ، جرم سیاسی محسوب می شود .
در قوانین کشورهای مختلف ، از یکی از این نظریات یا ترکیبی از آنها پیروی می شود . ترکیب این دو نظریه به دو شکل متصور است :
در شکل اول ، جرم در صورتی سیاسی شناخته می شود که آثار و انگیزه آن هر دو سیاسی باشد . در شکل دوم ، سیاسی بودن هریک از دو عنصر آثار و انگیزه کافی است تا جرم ارتکابی سیاسی محسوب شود .
اینک نوبت آن است که مفاد لوایح قوه قضائیه و هیأت وزیران و طرح تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نیز مصوبه مجلس در زمینه جرایم سیاسی را از حیث پیروی از نظریه سیستم درونی یا نظریه سیستم بیرونی مورد مطالعه قرار دهیم .
لایحه جرایم سیاسی و نحوه رسیدگی به آن ، تهیه شده در قوه قضائیه :
ماده (1) لایحه جرایم سیاسی و نحوه رسیدگی به آن ، تهیه شده در قوه قضائیه ، تعریف جرم سیاسی را بر عهده دارد . این ماده دارای ابهاماتی است که موجب می شود قضاوت قاطع در مورد چگونگی پیروی آن از نظریه های مذکور میسر نباشد . در این ماده آمده است :
« جرم سیاسی عبارت است از اقدام مجرمانه ای که بدون اعمال خشونت ، توسط اشخاص حقیقی با انگیزه سیاسی و یا بوسیله گروههای سیاسی قانونی ،علیه نظام سیاسی مستقر و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران و یا علیه حقوق سیاسی و اجتماعی شهروندان انجام گیرد ، مشروط به این که انگیزه ارتکاب آن منافع شخصی نباشد .
تبصره ـ گروههای سیاسی قانونی عبارتند از : احزاب ، مجامع ، انجمنها ، سازمانهای سیلسی و امثال آنها که طبق قانون تشکیل و فعالیت می نمایند .
نکان قابل توجه در مورد تعریف قوه قضائیه از جرم سیاسی به قرار زیر است :
1ـ ماده مزبور ، در فرضی که مرتکب ، شخص حقیقی باشد دلالت صریحی ندارد و برداشتهای مختلفی از آن متصور است :
ـ ممکن است گفته شود جرم شخص حقیقی در صورتی که انگیزه سیاسی وجود داشته باشد سیاسی محسوب می شود ، چه « علیه نظام سیاسی مستقر و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران و یا علیه حقوق سیاسی و اجتماعی شهروندان » باشد و چه نباشد .
مقاله سازمان بینالمللی کاردر دستورالعمل مبارزه برعیله چالشهای ارتقای شغلی جوانان فایل ورد (word) دارای 270 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سازمان بینالمللی کاردر دستورالعمل مبارزه برعیله چالشهای ارتقای شغلی جوانان فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سازمان بینالمللی کاردر دستورالعمل مبارزه برعیله چالشهای ارتقای شغلی جوانان فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله سازمان بینالمللی کاردر دستورالعمل مبارزه برعیله چالشهای ارتقای شغلی جوانان فایل ورد (word) :
مقدمه
1- سازمان بین المللی کار (ILO) نقش رهبری کننده بین المللی را در اشتغال جمعیت جوان در چهارچوب شبکه اشتغال جوانان دبیر کلی سازمان ملل متحد و قطعنامه هیئت کل سازمان ملل متحد درباره «ارتقای اشتغال جوانان» ایفا می کند. هم چنین این موضوع به اهداف توسعه هزار ساله سازمان ملل متحد بخصوص هدف هشتم واگذار گردید که توسعه و اجرای راهبردهای کار شایسته و مولد را برای جوانان به عنوان یک هدف در همکاری با کشورهای در حال توسعه، مد نظر قرار می دهد. این مسئولیتها، انعکاسی از توافق پایدار مشارکین ILO و سازماندهی جهت ارتقای کار شایسته برای تمامی مردان و زنان جوان می باشد.
2- در نوامبر سال 2003، هیئت دولتی ILO، اشتغال جوانان را به عنوان یک موضوع برای بحث عمومی در کنفرانس بین المللی کار در ژوئن 2005 تعیین کرد. در تدارک برای بحث عمومی، هیئت دولت، اجرای یک گردهمایی سه جانبه درباره اشتغال جوانان را به اثبات رساند یعنی: راه پیش رو در اکتبر 2004 موضوع اصلی این مباحثه عبارت از بررسی خط مشی های ملی و برنامههای مبتنی بر تشویق ایجاد مشاغل دارای کیفیت برای مردان و زنان جوان و تعیین زمینههای اولیه توافق درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مساله بود، به عبارت دیگر «اقدام به تهیه چارچوبی برای مباحثات کامل تر درباره این مساله در کنفرانس بین المللی کار در ژوئن 2005 بود، جائیکه نتایج جامع تری تصمیم گیری خواهند شد».
3- گزارش این کنفرانس، جوانان: مسیرهائی برای کار شایسته، با یک بررسی کلی از اشتغال جوانان و عوامل اجتماعی – اقتصادی شروع می شود که به جمعیت جوان در کسب کار شایسته کمک می کند و پشت سر آنهاست. این گزارش ابداعات در سطح ملی را مورد بحث قرار می دهد، درسهای کلیدی در تنظیم خط مشی ها و برنامه های موفق را تعیین میکند. این گزارش هم چنین حمایت ILO را از مشارکت کنندگان در ارتقای کار شایسته. برای جمعیت جوان نشان داده و دستاوردها و ابزارهایی که برای مشارکت کنندگان مفید بوده و یا می توانند مفید واقع شوند را روشن می کند.
4- مجموعه مستندات این کنفرانس شامل اقلامی است که می توانند منابع با ارزشی باشند یعنی نتایج گرد همایی اکتبر 2004 و گزارش ILO درباره روند اشتغال جهانی برای جوانان، سال 2004
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مقاله رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تع
مقاله انواع غنیسازی در فرآورده های ماکارونی تحت فایل ورد (word)
مقاله تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با خلق دانش و انتقال دانش سازما
مقاله پارامترهای موثر در استخراج نیکل توسط D2EHPA با اصلاح کننده
[عناوین آرشیوشده]